چرا حسن زیرک را کشتیم؟/*یحیی صمدی

سرویس کردستان - زندگی، سرگذشت و آثار هنرمند نامی و توانمند عرصه موسیقی کُردی زنده یاد حسن زیرک خود حکایتی تمام نشدنی است، بعد از گذشت 49 سال از مرگ او ما هر روز بخشی از رنج ها و مشقت ها و لایه های زندگی این اسطوره موسیقی کُردی و همچنین آثار فاخر و ماندگار او را به شیوه کتاب، مجله، روزنامه، سی دی یا در فضای مجازی می بینیم و می شنویم.

49 سال قبل درست (5 تیرماه 1351)، صدای آسمانی، نرم و پراحساس، پرانرژی و زیبا و وصف ناشدنی استاد حسن زیرک از خاک کردستان به عالم ملکوت پر کشید. آن روز شاید بیشتر مناطق کُردنشین دنیا به دلیل عدم شناخت از این بلبل موسیقی کُردی و به ویژه به دلیل نبود امکانات او را کمتر می شناختند و صدایش را نشنیدند، اما امروز کمتر کُردی را سراغ دارید که جدای از اینکه با صدای او زندگی نکرده، لذت نبرده و نوستالژی ها نداشته باشد، وقتی از موسیقی کُردی سخن به میان می آید یا از هنرمند یا پژوهشگری یا حتی شهروندی عادی اهل مناطق کُردنشین در مورد هنرمندان موسیقی کُردی سوال می پرسی کمتر کسی را پیدا می کنید از این زنده یاد سخن به میان نیاورد و او را سرقافله این وادی معرفی نکند و با اشتیاق و آب و تاب از او سخن نگوید ...

آغاز زندگی از «هه رمیله»

زنده یاد زیرک، در نزد خیلی از اهالی موسیقی و در میان مردم کُرد از محبوبیت بالایی برخوردار است و به ویژه در ایران و در میان کُردها استاد حسن زیرک هنرمندی نیست که ناشناخته باشد و هرکسی به نوعی با آثار این مرحوم آشنایی دارد. استاد زیرک در سال ١٣٠٠ هجری شمسی در روستای «هه رمیله» از توابع شهرستان بوکان چشم به جهان گشود و تمام زندگیش پر از رنج و زحمت و آوارگی و در به دری بود و به قول ماموستا هیمن اتفاقی هم شادی و آسایش نصیب وی نشد و نه در ایران و نه در عراق روی خوشی و راحتی و آزادی را ندید.

حسن زیرک در کودکی پدر و در نوجوانی مادرش را از دست داده است و زندگی را در رنج و محنت و بی امکاناتی آغاز کرد و همچنین بخش زیادی از حیات این مرحوم در رنج و در به دری بوده است. چندی در شهرهای ایران و چندی را در عراق سپری کرد. یکی از شهرهایی که در آن مدت زیادی اقامت داشت، کرمانشاه بود. همکاری او در رادیو کُردی این شهر همراه با هنرمندان برجستهٔ کُرد همچون مجتبی میرزاده (ویولن)، محمد عبدالصمدی (قره‌نی)، اکبر ایزدی (سنتور)، و بهمن پولکی (تیمپو) سبب خلق آثار زیبایی شد که برجسته‌ترین کارهای وی می‌باشد. همچنین وی با فاطمه زرگری یکی از خوانندگان آذری نیز همکاری داشته و ترانه کُردی-ترکی «گولدور منی گولدور» یکی از ترانه های ترکی حسن زیرک و فاطمه زرگری است.

وقتی در عراق بوده، در مسافرخانه ای به شاگردی پرداخته است. که در آن ایام مرحوم مام جلال طالبانی (رهبر اتحادیهٔ میهنی کردستان عراق و رئیس‌جمهور دولت عراق)، او را به رادیو بغداد برده و سفارش کرده است و مرحوم حسن زیرک در آنجا مشغول به کار می‌شود. مدتی در بخش کُردی رادیو بغداد همکاری کرد. از سال های اواسط دهه 30 هجری شمسی، که بخش کُردی رادیو ایران در تهران به شیوه مطلوب و جدی گشایش یافت، همکاری خود را با این مرکز آغاز کرد و در اوایل دهه 40 هجری شمسی که برنامه‌ی كُردی تهران تعطيل گرديد حسن زيرك به همراه همسر و ديگر همكاران به کرمانشاه منتقل می شود و در اين مرکز به فعاليت‌های هنری خود ادامه‌ می دهد.

ازدواج با گویند بخش کُردی رادیو تهران

استاد حسن زیرک با خانم میدیا زندی، گوینده بخش کُردی رادیو تهران، ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج دو دختر به نام‌های مهتاب (آرزو) و مهناز (ساکار) بود. او چند ترانه نیز برای فرزندانش اجرا کرده ‌است.

همسرش میدیا زندی، که خود گوینده بخش کُردی رادیو تهران بود، گفته است: «حسن زیرک بیش از صدها ترانه در تهران و کرمانشاه اجرا کرده‌ بود و به خاطر همین ترانه‌های او بود که روزانه نزدیک به دو هزار نامه ارسال می‌شد و حتی درون نامه پول قرار می‌دادند تا ترانه مورد درخواست آنان پخش شود. برنامه‌های کُردی رادیو تهران و کرمانشاه به خاطر صدای دلنشین حسن زیرک مورد توجه همه قرار گرفته بود و آن موقع هر روز دو بار برنامه "ما و شنوندگان" پخش می‌شد».

همایون (محمد) کمانگر که در رادیو کُردی کرمانشاه همراه با مرحوم زیرک همکار بوده است می گوید: «استقبال از ترانه ها و برنامه های مرحوم حسن زیرک بسیار زیاد بود به ویژه ارسال نامه ها برای مرکز بسیار زیاد شده بود که 99 درصد آنها درخواست اجرای برنامه و ترانه از این استاد فاخر موسیقی کُردی بود و این موضوع بسیار بالا گرفت تا جایی که اداره پست اعلام کرد به دلیل حجم بالای نامه ها که متعلق به حسن زیرک است باید مرکز رادیو، کسی را برای بردن نامه ها بفرستد و این مهم سبب مشهوریت و محبوبیت رادیو شده بود. زیرک با صدای رسا و لذت‌بخش خود باعث معروفیت و کیفیت و شکوفایی برنامه‌های کُردی در تهران و کرمانشاه شده بود و سیل نامه‌های طرفداران ترانه‌های او هر روز به رادیو جاری بود و صدایش به بیشتر شهرها و روستاهای کُردنشین می‌رسید».

محمدهمایون خان کمانگر روزنامه نگار، از فعالین حوزه فرهنگ و هنر و از همکاران استاد حسن زیرک در رادیو کُردی کرمانشاه که بعدها مدیر رادیو کُردی تهران هم شد، می گوید: «در مردادماه سال 1341 برنامه كردی تهران تعطیل شد و حسن زیرك به همراه همسر و دیگر همكاران به كرمانشاه منتقل و در این شهر به فعالیت‌های هنری خود ادامه‌ داد».

نامه شماره 4024 مورخ 2/7/1341 به دنبال آغاز این همكاری صادر شده است. رادیو كرمانشاه مهرماه سال 1337 آغاز به كاركرده بود و از همان تاریخ روزانه به مدت 2 ساعت به زبان كُردی برنامه داشت كه از طریق یك فرستنده موج متوسط به قدرت یك كیلوات برنامه ‌هایش را پخش می‌كرد.

مردادماه سال 1341 كه گروه تهران به كرمانشاه منتقل شدند، قدرت فرستنده به 100 كیلو وات افزایش یافت و برنامه كُردی كرمانشاه به بخش كرُدی رادیو ایران تغییر نام یافت: «ده‌نگی ئیرانه، به‌شی كوردی».

آقای کمانگر می گوید: «در واقع آن برنامه محلی تعطیل شد و یك رادیوی جدید كه صدای برون مرزی ایران بود آغاز به كار كرده كه ساعات پخش برنامه هم افزایش یافت و نه‌ تنها كشورهای منطقه بلكه بخش‌ های وسیعی از اروپا و خاورمیانه را تحت پوشش قرار داده بود.

ورود حسن زیرك به كرمانشاه و پیوستن به جمع همكاران رادیو، ‌موجب تحرك و فعالیت بیشتر اركستری شد كه از چند سال پیش وجود داشت و در كار تولید موسیقی و ترانه‌ های كُردی قدم‌ های خوبی برداشته‌ بود.

سرپرست آن اركستر محمد عبدالصمدی اهل سنندج كه خود نوازنده كلارینت بود و نوازندگان عبارت بودند از محمود مرآتی ویلن، ‌مجتبی میرزاده ویلن، اكبر ایزدی سنتور، استوار درویشی تار، بهمن پولكی ضرب، بر عهده داشتند. در سال‌های بعد محمود بلوری عود، گروهبان موزیك زید یحیایی كلارینت به این جمع اضافه شدند.»

به گفته آقای کمانگر «حسن زیرك كه پس از انتقال به كرمانشاه حق الزحمه بیشتری دریافت می‌داشت و حقوقش از استاندار کرمانشا هم بیشتر بود و برابر دستور العمل شماره 9915 مورخ 12/10/1341 موظف شد روزانه از ساعت 30/16 تا 30/19 غروب در اداره حضور داشته و در تمرین‌های مربوط به اركستر رادیو مشاركت کند.

حتی در بسیاری از روزها، حسن زیرك صبح ‌ها نیز به اداره می‌آمد و در مورد ترانه ‌ها و ملودی‌ های كُردی با مجتبی میرزاده كه آن زمان جوان شانزده ساله ‌ای بود به صحبت می‌پرداخت و اطلاعات گسترده‌ زیرك در مورد ترانه ‌های كُردی چنان میرزاده را سرشوق آورده بود كه آن دو غالباً‌ در كنار هم دیده می ‌شدند و علاقه و دوستی خاصی بینشان به وجود آمده بود.

میرزاده بارها به این مسأله اشاره كرد كه حضور حسن زیرك در كرمانشاه خیلی مفید بود، زیرا او را با موسیقی كُردی آشنا كرده و بسیاری از ترانه‌ ها و ملودی های كُردی را از طریق زیرك شناخته است و همین امر موجب شده سبك نواختن او متفاوت شود كه می‌توان آن را نوعی از نوازندگی و موسیقی كردستان دانست.

حسن زیرك در مدت 3 سالی كه در كرمانشاه اقامت داشت از حقوق و مزایای خوبی برخوردار بود به طوری كه اكثر روزها چند نفر از علاقمندان به صدایش از مناطق گوناگون به دیدارش می ‌آمدند و عموماً در منزل خود از آنها پذیرائی می‌ كرد. خوانندگان و هنرمندان كُرد از داخل كشور و نیز هنرمندان كُرد عراقی به قصد دیدار زیرك به كرمانشاه می‌‌آمدند و در طول اقامت شان در منزل خود از آنها پذیرایی می‌كرد و دوستانش در هفته هرچند روز یكبار به دیدارش می‌ آمدند و اكثراً تا پاسی از شب از میهمانان پذیرائی می‌ شد که باید گفت این مهمانی خیلی هزینه بردار بود و همه هزینه ها را خود حسن زیرک متحمل می شد.

در آن سال ها خانم میدیا زندی همسر زیرك نیز با سخاوت تمام در كنار یكدیگر به میهمانان خوش آمد ‌می‌ گفتند كه خاطرات شیرینی از دوران اقامتشان در كرمانشاه با حضور دوستان و علاقمندان خود بر جای گذاشته‌ اند.»

زیرك در همان 3 سال، ‌بیش از یكصد و بیست ترانه اجرا كرد كه باید آن ‌ها را از بهترین و زیباترین آثار این هنرمند به حساب آورد.

در مرداد ماه سال 1342 برابر دستور العمل اداره كل انتشارات و رادیو، ‌استخدام و ادامه‌ خدمت بانوان در ادارات انتشارات و رادیو منوط به اعلام رضایت همسران یا اولیای آنان شد. به همین جهت طی نامه‌ شماره 1479 مورخ 28/5/42 از زیرك خواسته شد نسبت به ادامه كار همسرش میدیا زندی اعلام نظر کند كه ایشان با نظر موافق نسبت به ادامه كار همسرش در رادیو كردی اظهار رضایت كرد.

آقای کمانگر می گوید: «اینکه می گویند اخراج استاد حسن زیرک از رادیو کرمانشاه توسط استاد مظهر خالقی اتفاق افتاده یک دروغ شاخدار و یک تهمت بی اساس است چون در زمانی که حسن زیرک در رادیو کرمانشاه بود مسئولیت این مرکز با استاد خالقی نبود و رفتن حسن زیرک از این مرکز با میل و رغبت خودشان بود، بنده و همکاران خیلی سعی کردیم او را منصرف کنیم اما متاسفانه دو نفر از هنرمندان فولکلور آن زمان نزدش آمدند و وعده حقوق و مزایا و اعتباری بیشتری را در رادیو کُردی بغداد به وی دادند و متاسفانه تطمیع شد و رفت. رفتنش همان و اتهام جاسوسی کردن و زندانی شدنش در بغداد و شکنجه و بعد آوارگی اش را که همه می دانند و نهایتاً در بوکان دایر کردن قهوه خانه و آن زندگی سخت و مرگ زودهنگام و ... اتفاقاتی که امروز همه از شنیدنش آزرده می شویم.»

سال های پایانی

سال‌های پایانی زندگی استاد حسن زیرک در تلخی و ناکامی گذشت و زیاد به خواندن نمی‌پرداخت، در منطقهٔ بوکان و در میان مردمی که دوستشان می‌داشت آخرین نفس‌هایش را در رنج و بیماری کشید و نهایتاً در پنجم تیرماه سال ١٣٥١ هجری شمسی (51 سالگی، که به حقیقت سنی از او نگذشته بود و به نوعی جوانمرگ شد) در بیمارستان بوکان به علت سرطان (ناراحتی های کبد و معده) دارفانی را وداع گفت و در تپه «ناڵەشکێنه» بنا به وصیت خودش به خاک سپرده شد اما توانست خدمت بسیار بزرگی به هنر و موسیقی کُردها کرده و نام و آثارش را در تاریخ این ملت برای همیشه ثبت و جاودان بکند و صد البته صدای رسای او هرگز نمی‌‌میرد.

این هنرمند نامدار و توانمند بیش از ١٣٠٠ ترانه اجرا کرده که بیش از صدها آواز آن در مراکزی که ثبت و ضبط شده وجود دارد که می شود به رادیو و تلویزیون وقت تهران، بغداد، کرمانشاه و... اشاره کرد.

استاد حسن زیرک غیر از زبان کُردی (سورانی) به زبان های فارسی، ترکی و اورامی آواز اجرا کرده که دارای ٣ مقام ترکی، ٨ مقام فارسی و ٢ مقام اورامی است و ٦٤ مقام به زبان کُردی نیز خوانده است و آواز لُری «دایه‌ دایه‌ وه‌قت جه‌نگه» به همراه یک هنرمند لُر اجرا کرده است که متاسفانه در دسترس نیست.

خیلی از مردم کُرد تعدادی زیادی از ترانه های او را حفظ کرده اند اما ترانه «نوروز» با صدای او از محبوبیت ویژه ای برخوردار است. شعر این آهنگ بیاد ماندنی از ماموستا «پیره میرد» بوده و در دستگاه ماهور ساخته شده است. این آهنگ از تنظیمی بسیار زیبا برخوردار بوده و شنونده از گوش سپردن به آن سیر نمی شود و با گذشت بیش از 50 سال از ساخت این ترانه، هنوز هم محبوب ترین آهنگ نوروزی کُردی محسوب می شود و به وقت فرارسیدن بهار، از همه جا، از پخش کننده اتوموبیل ها گرفته تا کانال های ماهواره ای، می توان «نوروز» را با طنین صدای حسن زیرک شنید. هرچند حسن زیرک هم در ملودی و شعر تغییراتی داده است اما «نوروز» از ساخته های ماموستا «محمد صالح دیلان» یکی از هنرمندان، ادباء و موسیقی دان های مشهور کُرد است.

حسن زیرک با ضبط تعداد زیادی آوازهای سنتیِ کُردی، سبب حفظ و نگهداری این آثار فرهنگی از گزند فراموشی شده است. استاد حسن زیرک جدای اینکه از جمله هنرمندان بزرگ ایران و کُرد می باشد، وی جزو موسیقی‌دانان برجسته جهان است و نفوذ فرهنگی فوق‌العاده‌ای نه تنها در کُردها بلکه در همسایگان فارس، ترک و لر زبان ‌ها نیز داشته‌است و امروز به بخشی از هویت کُرد تبدیل شده‌است و خود به مکتبی مبدل گشته که پیروان زیادی از این مکتب و سبک مرحوم زیرک پرورش یافته اند و به هنر و موسیقی کُردی خدمت کرده اند.

میرزا «علی رشیدزاده» یار و همدم حسن زیرک که آخرین دقایق زندگی حسن زیرک بر بالین اش حاضر بود گفته است: «حسن زیرک روی تخت بیمارستان گفت، ترانه های زیادی در گلویم‌ باقی مانده و اگر اَجل بگذارد همه آن‌ها را می‌خوانم». البته سخنان دیگری هم گفته که مجال آن نیست که همه آن را در این یادداشت کوتاه بیان کرد ولی استاد حسن زیرک از بی وفایی و کم توجهی مردم کُرد به هنر و هنرمندان گله کرده و گفته است: «مردم ما قدر هنر و هنرمندان را نمی دانند و تا وقتی هنرمندان در قید حیات هستند از جایگاه و احترام و حمایت برخوردار نیستند و این موضوع جای تاسف دارد»، مرحوم زیرک در دیدار و گفتگو با «ابوصباح» (که از دلسوزان و فعالان حوزه تصویر، خبر و هنر بود و خدمت زیادی در حوزه ضبط و نشر موسیقی و هنر داشته است) به صورت جدی تر و گسترده تری با این موضوع و این نوع فرهنگ غلط اعتراض می کند و از رنج هنرمندان و عدم حمایت متولیان و به ویژه مردم به شدت گله می کند و قدرنشناسی و بی تفاوتی جامعه به هنرمندان در قید حیات را به جدی و تندی نقد می کند و خواستار تغییر این نوع رفتار و فرهنگ غلط می شود. بله زندگی زیرک‌ پر از پست و بلندی بود، گویا هیچگاه ایام به کام این مردِ کوچروِ سرگردان نبود. با وصف خانواده و طرفداران زیاد، در اواخر عمرش کنج عزلت گرفت. بخشی هم به دلیل رفتار کسانی بود که در رادیو مسولیت داشتند و برخوردهای نامهربانانه با او داشتند، بخشی از این عزلت به دلیل آوارگی‌های پی‌درپی او به عراق و غربت بود و بخشی از آن به سبب نامرادی‌های است که از اطرافیانش می‌دید.

دكتر محمد صدیق‌ مفتی‌زاده‌ كه‌ مقدمه‌ای‌ بر كتاب‌ «چریكه‌كردستان‌» مرحوم‌ حسن‌ زیرك‌ نوشته‌، شعری‌ در وصف‌ این‌ هنرمند سروده‌ كه‌ اینك‌ بر سنگ‌ مزار او حك‌ شده‌ است‌ كه‌ برگردان‌ به‌ فارسی‌ آن‌ چنین‌ است‌: «زیرك‌! در راه‌ هنر زحمت‌ بسیار كشیدی‌، زندگی‌ات‌ را در راستای‌ هنر فدا كردی‌، هیچ‌گاه‌ در زندگی‌ حتی‌ لحظه‌یی‌ آرام‌ نداشتی‌، رنج‌ فراوان‌ كشیدی‌ و بسیار مورد ستم‌ قرار گرفتی‌، روزگارت‌ حتی‌ یك‌ دم‌ بدون‌ غم‌ نگذشت‌ كه‌ چه‌ در مقام‌ هنر، بر بالاترین‌ چكاد قرار داشتی‌«.

استاد حسن زیرک، هنرمندیست که در آسمان هنر و موسیقی کُردها به مانند خورشید می ماند و به ستاره ها روشنی می بخشد و آوای ملکوتی‌اش هرگز کهنه و کمررنگ نمی شود و با وجود اینکه 47 سال از درگذشت او می‌گذرد، هنوز صدا و هنر او در هنر و مویسقی کُردی بی مانند است و هر کُردی در خانه اش ده ها اثر از آثار او را نگهداری کرده و از آن لذت می برد.

هنر و موسیقی کُردی در مرحوم حسن زیرک زنده شد و اوج گرفت و انقلابی هنری در عرصه موسیقی به ویژه موسیقی کُردی ایجاد کرد و متاسفانه تا زنده بود با کم توجهی و عدم حمایت مادی و معنوی مواجه بود و سراسر زندگیش تلخی و رنج و غصه بود ولی امروز صدا و آثار و هنرش مایه رحمت و افتخار و لذت و سربلندی مردم شده است و باید به روح و روانش درود فرستاد و سعی شود که دیگر هنرمندان به سرنوشت وی دچار نشوند. چرا که با بی مهری و ناملایمات و حسادت ها و کم توجهی و شرایطی که برای آوارگی و بی خانمانی زیرک فراهم کردیم، زمینه بیماری و رنج و درد او را فراهم کردیم و در نهایت سرطان او را از پای درآورد اما در واقع این ما، یعنی جامعه بودیم که او را کشتیم، ازش حمایت نکردیم و روح و روانش را آزرده کردیم.

بله، پیشتر هم در یادداشت دیگری اشاره کردم، راستی چرا انسان‌ها پس از مرگ‌، عموماً بیش از زندگی از نعمت احترام جامعه برخوردار می‌شوند؟ متاسفانه تعدادی از هنرمندان کُرد که از چهره های نامدار و تاثیرگذار در عرصه فرهنگ و هنر بودند در فقر مطلق دارفانی را وداع گفتند مانند مرحوم حسن زیرک که گریه و زاری، افسوس خوردن ها و تجلیل های بعد از مرگ واقعاً جای نگرانی و بحث دارد و باید شیوه و رفتار دیگری با اهالی فرهنگ و هنر در زمان حیات داشت. «کاشکی صاحب هنر را این گروه مُرده دوست، در زمان زنده بودن، مُرده می پنداشتند».متاسفانه فرزانگان و عالمان و هنرمندان و خادمان مردم در طول حیات آنگونه که شایسته و بایسته است مورد احترام و عزت و حمایت قرار نگرفته و نمی گیرند و همواره با مظلومیت ها و طعنە های بیشمار و کم و کسری های زندگی عادی هم مواجه هستند و از ایده ها و افکار و عقاید و آثار آنان در زمان حیاتشان به مانند زمان بعد از مرگ استقبال نمی شود و مهمتر از آن مورد تنگ نظری و بی مهری تعدادی از اطرافیان و دوستان و اهل فرهنگ و هنر هم قرار می گیرند و این تبدیل به دردی شده که درمان و رفع آن سالهاست بی نتیجه مانده است.

هم اکنون هم کسانی زیادی داریم که برای سزرمین و عزت و فرهنگ و اعتقاد و هویت ما خون دلها خورده و عرق ها ریخته اند اما اکثراً از آنها بی خبریم و تکریم و احترام و تجلیل و به ویژه توجه به زندگیشان داستانی است به نام فراموشی، و وای از روزی که می می میرند، بعد می شوند شوالیه های قهرمان و مفاخر و هنرمندان بزرگ..... پس هنرمندان، مفاخر، علما، دانشمندان و دلسوزان جامعه خود را با رفتارهای غیرمنطقی و طعنه ها، ناملایمات و بی توجهی ها و قدرنشناسی ها....نرنجانیم و آنها را نکشیم.

*نویسنده، روزنامه نگار، فعال فرهنگی کُرد و مسئول انجمن تجلیل از مفاخر و هنرمندان کردستان

کد خبر 12332

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha