انسان‌های اولیه! / محمد امجدیان*

سرویس کرمانشاه _ " از کنار آثار باستانی تاق وه سان که رد می‌شوی سنگ نگاره‌ها در میان قهوه‌خانه‌ها گم شده‌اند..."

توی کوه هر جا نگاه می کنی، هرکسی برای خودش می بُرد و می دوزد. یکی پُتک دست گرفته و سنگ را می شکند، انگار می‌خواهد برای فک و فامیلش سکو بزند. گوشه و کنار و ته اشکفت‌ها و ته غارها را که نگاه می کنی به اندازه‌ی قبر دوطبقه‌ای خاک و سنگ را کنده، انگار می‌خواسته قبر برای امواتش درست کند. غارِ عینک، نمونه‌ای از آن است.

غار دواشکفته را که نگاه می‌کنی پر از گوسفند و بزغاله است. درب وردی غار به آن بزرگی تور سیمی زده‌اند و بیرون از آن دو عدد بشکه و آبشخور گذاشته‌اند که با شلنگ از چشمه دواشکفته، بشکه‌ها را پر از آب کنند. کبوترهایشان هم دم غارند، خواستم به بهانه‌ی کبوترها عکسی بگیرم که جرأت نکردم، چون صاحب مال با بیل دم غار ایستاده بود و مثل عزرائیل نگاهم می‌کرد.
غار پایینی هم مسیرهایش که از پودر سنگ «سنگنوردی» به سفیدی می زند، دو قلاده خر بسته‌اند که مفتخر می شوم عکسی با این دو خر نجیب داشته باشم.

پارک کوهستان هم برای همه مشخصه که چه گندی زده اند. از کنار آثار باستانی تاق وه سان که رد می‌شوی سنگ نگاره‌ها در میان قهوه‌خانه‌ها گم شده‌اند.

بلوار تاق‌بستان کمی بالاتر از مسجد روز روشن جوانی که خُماری از سر و رویش می‌بارد با سنگ بزرگی کابل برق «زمینی» پارک را چنان زیر ضرب گرفته که برای بریدن دومتر کابل از سر و صورتش آب و عرق سرازیرشده است. به شوخی و با کنایه به او می‌گویم، تو هم برای خودت ببر، کی به کیه!
دمت گرم برو بفروشش! شاید دو گرم مواد خریدی و چند ساعتی از این همه بدبختی که گریبان گیرمان شده، در عالمی دیگری سَیر کنی. حلالت چون شیر مادر!!

*پیشکسوت کوهنوردی کرمانشاه

کد خبر 1247

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha