عقب ماندگی و میل به جلو زدن / داریوش همتی*

سرویس ایلام - وقتی به ظلم و فساد دقت می کنیم، می بینیم که مجموعه ای از ظلمها و فسادهای کوچکی است که همه روزه مرتکب آن می شویم. داریوش همتی شاعر و فعال فرهنگی ایلامی طی یادداشتی به این رفتار اجتماعی پرداخته است.

بدون هیچ تحلیل و تفسیری و تنها با حضوری چند ساعته در یک شهر و دقت در رفتار شهروندانش می توان به نتایج عجیبی رسید.
در جامعه ما شاید اولین تصویر دیدن هول و هراس آدمهایی باشد که با سرعت زیاد خیابانهای شهر را می پیمایند و در مسیر رفتن تمام تلاششان این است که زودتر از سایرین به مقصد برسند گویی در رقابتی وارد شده اند که برنده شدن، شهرت و ثروتی بی پایان نصیبشان می کند.
در اجتماع آدم ها و جایی که نیازهایشان با هم تداخل می کند و مجبورند به صف بایستند میلی سیری ناپذیر برای جلو زدن به چشم می خورد. هرکس بی اعتنا به شرایط مشابه افراد دیگر دست به هر حیله و ترفندی می زند تا زودتر بخت با او یار شود و از دیگران گوی سبقت برباید. فرقی نمی کند که آن مکان بانک باشد یا محیطی اداری یا سالن انتظار یک مطب یا حتی صف نانوایی.
اگر در این میان فرد متصدی آشنا باشد اوضاع به کل متفاوت است چون موظف است آداب آشنایی را به جا آورد و ما را از آن اوضاع عذاب آور برهاند و به ساحل نجاتمان برساند!
به راستی پیمانه ای که با آن حق و حقوق انسانی را می سنجیم چگونه کار می کند یا معیارمان برای رعایت آداب و اخلاق انسانی چیست؟!
چرا در طول روز بارها به تضییع حقمان معترض می شویم و ممکن است بارها حقوق دیگران را پایمال کنیم و انتظار داشته باشیم آنها بر رفتار ما چشم ببندند و دم نزنند؟
این حجم از خودخواهی از کجا آمده و این همه تناقض و دورویی چگونه در وجود ما جمع شده است؟
همه ما در جایگاه منتقد رفتارهای صاحبان قدرت را در همه جای دنیا زیر نظر داریم و در مباحث بی انتهای دوستانه و خانوادگی کاستیهایمان را به رانت و فساد سیستماتیک نسبت می دهیم و چنان مظلوم نمایی می کنیم که انگار در رعایت حدود اخلاقی سنگ تمام گذاشته ایم و در تمام عمرمان ذره ای از این حدود تخطی نکرده ایم.
تا حالا از خود پرسیده ایم وقتی در مقام یک متصدی بانک یا منشی پزشک یا هر جایگاه دیگر نوبتی را پس و پیش می کنیم در حال پرورش دادن استعداد ذاتی مان هستیم تا در صورت به دست گرفتن مسئولیتی بالاتر رکوردشکنی کرده و اگر راه هموار شد از نردبان وسوسه انگیز رانت و اختلاس بالا برویم و به اوجهای دست نیافتنی برسیم؟
چرا فکر می کنیم اعمال و رفتارهای کوچک و آزار دهنده حق کشی به حساب نمی آید و با این کار خودمان را مجاب می کنیم تا همچنان در تباهی جامعه نقشی موثر داشته باشیم؟
درست است که در همه جا این رفتارهای زننده دیده می شود اما به طرزی عجیب در شهرهایی که محرومیتها و کاستیهای چشمگیری دارند درصد این اعمال بیشتر است؛ گویی رابطه ای مستقیم و معنادار میان میل به جلو زدن و عقب ماندگی و پسرفت همه جانبه وجود دارد.
در شهرهایی که مردمانش به این رفتارهای غیر انسانی خو گرفته اند به طرز مرموزی توان به زبان آوردن خواسته های عمومیشان را هم از دست داده اند و انگار پیروزی بر سر دست یافتن به نیازهای روزانه از هر چیزی برایشان با اهمیت تر شده و با خلسه ای طولانی در حال غرق شدن و رفتن به قهقرا هستند.
کسی نمی داند چرا قلم فرسایی بزرگان این سرزمین و تلاششان برای تبدیل کردن ما به کسانی که آرش وار در راه وطن و مردمانش جان فدا کنیم به اینجا رسیده و اکنون افرادی الگوی ما شده اند که عمری با نفرت از آنها یاد کرده ایم؛ یعنی در عمل و در حیطه ی زندگی خود همانند تعدادی از صاحبان قدرت به لابی گری و حق خوری روی آورده و افراد پیرامونمان را به دو دسته ی خودی و غیر خودی تقسیم کرده ایم.

*شاعر و فعال فرهنگی

کد خبر 17493

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha