هژمونی عصر رنسانس بر بسیاری از پدیدهها ازجمله علم و فرهنگ و اقتصاد و حتی در ایدئولوژی های رایج تأثیر گذاشت. مدرنیته نیز یکی از مولودهای این دوران نوزایی میباشد که تحول گستردهای را درحوزه های مختلف علوم ایجاد نمود. این جنبش اجتماعی در قرن 16 میلادی توسط مارتین لوتر، کشیش تجدد گرای آلمانی بنیان گذاشته شد. وی با ایجاد جریان اعتراضی نسبت به کلیسای کاتولیک توانست تاثیراتی را در حوزههای مختلف علوم ایجاد نماید که از طلایه داران جریان مدرنیته به حساب میآید.
او توانست با استفاده از فضای رنسانسی پنجره نوینی پیش روی جامعه غرب بگشاید. هرچند مدرنیته نیز خود در بستر زمان دچار دگردیسی ماهوی گردید و پسوندهایی به خود گرفت، اما هابرماس فیلسوف آلمانی معتقد است پروژه مدرنیته هنوز به پایان نرسیده است وهمچنان پرونده آن مفتوح بوده و درحال بازتولید میباشد. با این وصف غربی ها هر تحولی را که درعرصه های علم و فن آوری به وجود بیاید، مرهون اندیشه بنیادین اولیه تحول فکری بشر یا همان مدرنیته میدانند. به مرور زمان جهان مدرنیته غربی امپراطوری کلیسا را بازنشسته کرد و وظایف قیصر (سیاست) و پاپ (دیانت) را مشخص نمود و تکلیف خود را با جهان و خدا تعیین نمود، بدین صورت که علم را جایگزین خدا کرد وجهان را به خدایی ساعت ساز، تفسیر نمود که باطری آن عقل بشری میباشد و اعلام داشت که اداره جهان نیازی به سازنده آن ندارد، بلکه توسط باطری ساعت فرضی که همانا عقل بشر میباشد، اداره خواهد شد.
اما درطلیعه سال 2020 میلادی و در اوج خنیاگری علم و تکنولوژی، جهان در آستانه تحول بنیادینی قرار گرفت، همه چیز از یک ویروس میکروسکوپی که حجم همه آن در سراسر جهان به اذعان دانشمندان مربوطه به پنج گرم نمیرسد، شروع شد. ظاهرا این پدیده نوظهور، عامل وناقل نوعی بیماری واگیر دار شدید میباشد که توانسته طومار زندگی بشر را درهم بپیچد. بطوریکه همه داشتهها و اندوختههای علمی جهانیان تا این لحظه از مقابله با آن عاجز میباشند. هرچند بظاهر این یک ویروس مخرب وکشنده میباشد ولی با همین جثه نامرئی، خود در طول مدت زمانی حدود یک ساله موجب تحولات بزرگی درحوزه های مختلف زندگی انسانها گردیده است بطوری که جزء اولویت های زندگی همه مردم وحتی نظامهای سیاسی بزرگ و کوچک جهان بشمار میرود. بنابراین با قیاسی تمثیلی بین جنبش فرهنگی رنسانس وتاثیر سرعتی کرونا برنظام های فکری و اعتقادی بشر میتوان به نتیجهای انتزاعی مبنی برنظام تحول آفرینی به نام " رنسانس " و " کرونا " در دو زمان متفاوت با کارکردهای متفاوت رسید. اگر رنسانس را یک پدیده احیا گر و تجدید حیات زندگی بشری بدانیم که توانست دگرگونی هایی را دربخشی از جهان به وجود بیاورد، این موجود ذره بینی هم توانست هیمنه علوم ومیراث مادی ومعنوی انسانها را به چالش جدی مواجه نماید و دستاورد های علمی وفرهنگی چندین سده جهان را به هم آوردی بطلبد. تاثیرات پدیده کرونا را در کارکردهای پارادوکسیکال آن میتوان در همه شئون جوامع بشری مشاهده نمود. تا جایی که آرامش ظاهری جهان را برهم زد، به نحوی که بعضی ازاین تهدیدات کشنده بشریت رابه معنویت و خداباوری سوق داد و بعضی دیگرخود را به اوهام و خیالات مشغول کردند درهرصورت ساکنین کره خاکی نسبت به او بی تفاوت نبود بلکه به اذعان همه اقشار و جوامع این پدیده بی سابقه ترین واکنش را در طول حیات " پساکلاسیک " تا " دوره معاصر" بشریت ایجاد نموده است.
ظهور و خروج کرونا ویروسها از مداراصلی خود و تبدیل شدن آن به کشندهترین موجود جهان درشرایط فعلی از دوحال خارج نیست یا مداخلات بی رویه بشری درمحیط زیست جهان، آنان را دچار اختلالات درونی کرده که به "شرور طبیعی" نزدیکتر است و یا مداخلات بی رویه بشری با انگیزههای رقابتی قدرت های زیاده خواه و ماجراجوئی های آنان موجب برهم زدن چرخه طبیعی آنان گردیده است که عین " شروراخلاقی " میباشد
به هرحال با وجود ساخت واکسن مقابله با این نوع ویروس تضمینی وجود ندارد که از نقطهای دیگر پدیدهای اینچنینی با شیوهای دیگر وچه بسا خطرناک تر از این ویروس فعلی بجان انسانها نیفتد. جمله کوتاه و مهم "جهان بعد از کرونا با جهان قبل از آن یکی نخواهد بود" که در از زبان بسیاری از اندیشمندان شنیده شده است به اذعان همه کارشناسان تمامی حوزههای علمی و معرفتی حکایت ازتحولاتی بزرگ در جهان خواهد داشت دراین رویارویی فعلا ذهن مشوش بشری فقط میتواند بگوید "خبری در راه است " اما چه خواهد شد را فعلا بدرستی کسی نمیتواند پیش بینی کند چون فرصت تجزیه و تحلیل پیامدها و تاثیرات فرهنگی این پدیده سرگردان و وحشی برای کسی هنوز مهیا نشده است. ولی آنچه مسلم است این " پیش خبر" میتواند سرآغاز عصر جدیدی را رقم بزند که در حیات زیستی و فکری بشریت نیزتاثیر گذار خواهد بود.
رنساس آشناترین واژه ایست که مغرب زمین آن را بر تحولات بنیادین علمی و فرهنگی در دورا ن گذار ازقرون وسطی به عصر جدید انتخاب نموده است. اگر بپذیریم که رنسانس واقعیتی ملموس در عرصه تحول فرهنگ غرب میباشد تاثیرات پدیده کرونا درجهان به سبکی دیگربه وسعت همه جهان تاثیرات متفاوتی در نگرش انسان به جهان گذاشته است بنابراین میتوان از این پدیده میکروسکوپی به رنسانس کرونایی و یا " کُرونسانس " نام برد. کُرونسانسی که با محوریت پدیده کرونا سرآغاز رویش و ریزش تمدن های بشری خواهد بود. شاید ابراز این مسئله کمی سنگین باشد اما ویروس نامرئی که بتواند میراث هفت صد ساله بشری را متحول کند و بسیاری از فرضیههای علمی و پیش بینیهای آینده پژوهان بزرگ جهان را باطل و مکاتب صاحب نام فکری دنیا را بچالش بکشاند، قادر خواهد بود که سنگ بنای تمدنی نوین با ساختاری متفاوت از گذشته را پایه گذاری کند و آیندهای که فارغ از همه پیش گوئی ها و پیش بینیهای فلسفه تاریخ رقم بخورد و با «تلک الأیام نداولها بین الناس... » شاید این تغییر ذائقه جهانی زمینه بازگشت به فطرت پاک انسان ها را فراهم نماید.
نظر شما