دو نماینده ادوار مجلس  و یک شاعر روشندل در یک قاب/ دکتر اسمعیل نبی زاده

سرویس آذربایجان غربی- فرصتی پیش آمد و در یک مناسبت، دو نماینده ادوار مجلس با شاعر روشندل مهابادی در یک قاب عکس افتادند. اتفاقا آن کس که اوسط نشسته بود فعلا زنده است که عمرش باعزت ومستدام باد. سید محمد حسینی نماینده ای از جنس مردم، رحمن بهمنش نماینده ای از دل مردم و ناصر آقا برا شاعری از روح لطیف مردم کردستان.

دوران وکالت سید محمد پراز فراز و نشیب بود. در آن زمان کشور در انتهای گرفتاری جنگ های داخلی و خارجی بود؛ سید از درگیریهای داخلی به شدت بیزار بود و بارها می گفت هر آنچه در طول یک ماه در تهران به رشته درمی آورم با یک گلوله پنبه اش می کنند.

او که از مدرسه به مجلس راه یافته بود ، دوست داشت هرآنچه از دستش برآید در خدمت مردم باشد، بر همین اساس وقتی به حوزه انتخابیه و خصوصا روستاها سرکشی می کرد، چنانچه فرد باسواد یا ماموستایی با بینش سیاسی و فرهنگی را ملاقات می کرد از او درخواست می کرد مدارس را تقویت کنند وبرایش نامه بنویسند و پیشنهادات خود را مطرح کنند،

البته این خصوصیت نشات گرفته از صداقت ایشان در منصب وکالت بود و چون پسرش(سالار) را در یک اتفاق از دست داده بود به همه نوجوانان می گفت؛ تو برایم عزیزی مانند سالار.

در یکی از مجالش ایشان من درخواستی را تنظیم کرده بودم که برای گوک تپه مجوز تاسیس یک دبیرستان یا هنرستان شبانه روزی اخذ نماید (در کتابچه 4 سال کاری ایشان موجود است)، خیلی خوشحال شد و با همان لهجه ساده اش چنین گفت روستای که دانش آموز دبیرستانیش از نماینده مجلس درخواست دبیرستان کند باید به شهر تبدیل شود که این باعث کف زدن مردم شد و تا قبل از فوت هم که مرا می دید این خاطره را تعریف می کرد.

سید خوش سخن از میان ما رفت اما پاکی و صداقت ایشان کماکان احساس می شود.

ناصر در کودکی به علت بیماری آبله چشمایش را از دست داده بود، با هم بازی می کردیم و گاه خود را از ناصر در گوشه ای پنهان؛ ناصر می گفت که شما فلان جا هستید و ما را به شک می انداخت که ناصر واقعا می بیند!... ناصر مدارج تحصیلی را بسیار سریع طی کرد از همان اوان کودکی او نابغه بود ولی چون از خانواده ی مستضعفی بود کمتر مورد توجه قرار می گرفت.

تسلط ناصر بر انواع سبک شعر اعجاب انگیز بود، حافظه او بی نظیر بود، شاید اگر ناصر زودتر از جو روستا خارج می شد یک شکسپیر ایرانی بود. او در تشویق دیگران در فهم ادبیات و تدریس توانا و استعداد خارق العاده ای داشت. گلستان، بوستان، حافظ و کتابهای زیادی از شاعران و اشعار فارسی را از حفظ تدریس می نمود. بر اشعار شاعران کرد تحلیل های عمیقی داشت. یک بار از او شنیدم اگر می توانست ببیند در گوشه ای می نشست و فقط و فقط می نوشت. در این اواخر عمر به همت عده ای از فرهنگ دوستان خانه ای معقر برای ایشان ساخته شد اما متاسفانه قبل از اینکه در آن آرام بگیرد رحلت نمود(خدا بیامرزد).

ناصر نیز ازمیان ما رفت اما اشعار زیبایش در دنیای کردستان ماندگار شد.

اما نفر وسط که رحمن بهمنش نماینده دور ششم مجلس شورای اسلامی است، همان معلم روستا زاده ی بی آلایش است که در کوران سختی و پر از الام زندگی به امید خدمت به قشر مستضعف وارد مجلس شورای اسلامی شد. زندگی بهمنش را می توان به دوره دور از خانه و تجربه اندوزی در غربت به عنوان سپاه دانش ، معلمی در روستاها و شهر مهاباد و مجلس شورای اسلامی و پس از آن تقسیم بندی نمود، که از او مردی صادق، شرافتمند و پاکدست ساخت.

بهمنش از همان ابتدا می خواست پروژه ای را به مهاباد بیاورد که نظیر آن فقط در مراکز استانها موجود باشد، او بر تبریز و کرمانشاه و سنندج و اصفهان ...متمرکز شد و این طرز تفکر او باعث شد مجوز یکی از بزرگترین پروژه های نظام جمهوری، پتروشیمی، برای اولین بار از مرکز استان ها به شهرستانی مانند مهاباد بیاورد که میاندوآب و ارومیه نیز از خط تغذیه آن استفاده کرده و اشتغالزایی کنند و تا اکنون چندصد خانوار از آن تامین معاش کرده و در آن کار می کنند.

در طی دوران نمایندگی ایشان وحدت مسئولان در شهر و استان افزایش یافت. او از فردی برای فرماندار استفاده کرد که خود چند دوره نمایندگی مردم کردستان را در کارنامه شخصی داشت. رمز موفقیت بهمنش احترام به مردم و رعایت ادب در حضور همگان است. به هر روستایی که می رفت اول به فقیرترین خانه سر می زد. روحیه ساده زیستی و پاک دستی ایشان سبب شده که پس از سی سال خدمت فرهنگی و سیاسی ، اکنون اجاره نشین باشد!

الا اگر طلبکار اهل دلی/ زخدمت مکن یک زمان غافلی

بس بگردید و بگردد روزگار/ دل به دنیا در نبندد هوشیار

ای که دستت می‌رسد کاری بکن/ پیش از آن کاز تو نیاید هیچ کار

کد خبر 330

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha