ای نیست کرده هست را
موسیقی را می توان از وجه علمی و هنری بررسی کرد. در هر کدام از این وجوه کارکردهای مختلفی برای موسیقی تعریف می شود که هر یک بر تاثیر مشخصی در انسان دلالت می کند. انسان که موجودیست برآمده از مجالست و مؤانست روح و ماده، نیازمند مدیریت این دو بعد و متعادل کردن حال آن هاست. موسیقی ابزاری است برای ایجاد این تعادل از طریق آموزش و پرورش جسم و جان. دوگانه ای که از درونیات آدمی سرچشمه می گیرد و در برخورد با برداشت های حاصل از جهان بیرون، پدید می آید. زیبایی، درد، غم، عشق، وجد و حرکت همگی با منشاء روحانی و جسمانی در جهان متجلی اند و موسیقی متاثر از این حالات، هر بار به شکلی ساخت می یابد.
خالق موسیقی با تکیه بر این دو خاستگاه نه تنها اقدام به خلق موسیقی می کند، بلکه اساسا در یک معنا، موسیقی خارج از این دو متن نیست. در واقع هر طنینی که تحت عنوان موسیقی ساطع می شود، خاستگاهی در نفس انسان داشته که یا با احاطه بر پدیدارهای خارجی با آن اتحاد پیدا می کند و همین اتحاد خود منجر به خلق موسیقی می گردد یا اینکه منشاء آن فطریات آن جهانی است که خداوند در نفس هر انسانی به ودیعه گذارده است.(محقق داماد، تقوی، شیراوند،1397: 14). اینکه این زاده ی ترکیب روح و ماده چگونه و تا چه اندازه می تواند بر انسان و کیفیت زندگی او تاثیر بگذارد همواره مورد بحث و کنکاش فیلسوفان، عارفان، عالمان دینی و جامعه شناسان بوده است و همواره محل تضاد مکاتب و اندیشه های مختلف بشر.
بنابر یک نظر، موسیقی بما هو موسیقی، دارای نشئه ای است که می تواند در حیات طبیعی و معقول انسان در هر دو جهت تعالی و انحطاط، اثر شگرفی داشته باشد. در نگاهی دیگر، موسیقی اصلا در حوزه معقولات وارد نمی شود و تنها می تواند در حوزه محسوسات و طبیعیات اثراتی- آن هم نه ماندگار- داشته باشد.(قدرتی، رحیمیان،1388: 54) در این بین آنچه بیش از همه نمود می یابد آراء و بیانات فلاسفه و عرفاست که هر کدام با دست اندازی به اصول و عقایدشان سعی در تبیین این مقوله دارند، هرچند که در آراء ایشان تشابه و همپوشانی فراوان است و در برخی با یکدیگر در تضادند.
در گستره تاریخ علم موسیقی، اولین نامی که دیده می شود ریاضیدانی به نام فیثاغورث است و هم او نیز اولین کسی است که به تئوری های ریاضی مرتبط به موسیقی خود، رنگ و بوی عرفانی می دهد. در افسانه های منسوب به این ریاضیدان نقل است که او علم موسیقی را از اصوات هماهنگ افلاک دریافته است. جنبه عرفانی دیدگاه فیثاغورث،تفکر او را با "عهد الست" و "عالم ذر" پیوند داد. (آزادهفر، 1393: 18)
فیثاغورثیان معتقد بودند هر چیز در عالم پایین، متاثر از عالم بالاست و نغمه های موسیقی با گردش افلاک برج های دوازده گانه ارتباط دارند. حرکت افلاک و سیاره ها دارای نظم و حساب ویژه ای است و از هماهنگی و هارمونی ویژه ای پیروی می کند. از این حرکات هماهنگ، اصوات زیبا و دل انگیزی تولید می شود که فقط انسان های خاص می توانند آن را بشنوند. .(قدرتی، رحیمیان،1388: 58) افلاطون و فیثاغورث گفته اند که تاثیر موسیقی و نغمات موزون در آنان از آن جهت است که یادهای خوش حرکات موزون آسمان را که در عالم ذر و پیش از تولد، می شنیده و به آن خو داشته در روح،برمی انگیزد. به این معنی که پیش از آنکه روح ما از خداوند جدا شود، نغمه های آسمانی می شنیده و به آن مانوس بوده ایم و موسیقی به واسطه آنکه آن یادگارهای گذشته را بیدار می کند، ما را به وجد می آورد.(حاکمی،1359: 14) و اینگونه است که عرفا و صوفیان در متعالی ترین نمود حالات روحانیشان، چرخ زنان، پر شور و برانگیخته پای می کوبند و جامه می درند، چرا که بر این عقیده اند که تعالی روح در زمان سمع موسیقی به علت یادآوری آواهای بهشتی ست که در عالم علوی شنیده اند.
مولوی می گوید:
پس حکیمان گفته اند این لحن ها از دوار چرخ بگرفتیم ما
بانگ گردش های چرخست این که خلق می سرایندش به طنبور و به حلق
ما همه اجزای آدم بوده ایم در بهشت آن لحن ها بشنوده ایم
(دفتر چهارم: بیت: 736 ،734-733)
موسیقی عرفانی، از پیوستن ادبیات عرفانی و موسیقی شکل می گیرد. بنابر اعتقاد بسیاری از متصوفه، منشاء پیدایش موسیقی، فطرت انسانی مبتی بر"الست بربکم" است. (بخاری،1363: 1813) می توان موسیقی را به صورت خلاصه، هنر بیان عواطف و احساسات آدمی از طریق صداها خواند. (پورتراب،1390: 17) و این دو نظر نمایانگر خاطرات انسان از ذات و رحمت باریتعالی ست که با ودیعتی به نام هنر پیوند یافته و با ظرفیتی خارق العاده، تداعی می گردد.
در میان متصوفه و بسیاری از موسیقیدانان، از این موسیقی به عنوان ابزاری برای تعالی روح و سیر و سلوک عرفانی یاد می شود.(شایسته، خسروپناه، 1393: 115) آنچه در تجربه عرفانی اصالت و اهمیت دارد، اتصال عارف به حقیقت هستی بر اثر رفع موانع و حجب، و کشف و شهود حاصل از آن است. این امر به وضوح اصالت و مبدایت جنبه جهان شناختی را در تجربه عرفانی نشان می دهد.(وکیلی، مبلغ،1390: 120) عرفان در لغت به معنی"شناخت" است و در اصطلاح معرفت قلبی است که از طریق کشف و شهود حاصل می شود. (انصاری، 1384: 13) تصوف نیز در لغت«مصدر باب تفعل عربی، مصدری است که از اسم ساخته شده، به معنی"صوف پوشیدن" و "پشمینه پوشی" است.» (سجادی،1376: 1)
شعر عرفانی فارسی در آغاز بیشتر جنبه ذوق و حال دارد و عبارت از رباعیات و قطعات کوتاهی است همراه با عشق و اشتیاق که بیشتر در خانقاه ها بر زبان مشایخ می گذرد. پرشورترین اشعاری که در این زمینه سروده شده، آثار منظوم ابوسعید ابی الخیر و خواجه عبداله انصاری ست. لیکن شعر عرفانی به صورت قصاید غرا و آمیخته با حکمت و موعظه از سنایی غزنوی آغاز می شود. بهترین شاعری که بعد از سنایی توفیق یابد نظامی گنجویست. در پایان قرن ششم و آغاز قرن هفتم فریدالدین عطار، شعر عرفانی را با قوت تمام توسعه می بخشد. ظهور سنایی و عطار، مقدمه پیدایش شاعری توانا در قرن هفتم میشود که در سخن او شعر عرفانی و حکمی فارسی به منتهای کمال میرسد. وی جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی است. (رزمجو،1374: 81)
ادبیات هر دوره، آیینه روشن شرایطی ست که در آن سپهر زمانی بر جامعه حاکم بوده است. عواملی چون سیاست، اقتصاد، مذهب، آگاهی و خمودگی مردمان، فرهنگ برآمده از اقتدار یا ضعف حکومتها همگی حیاتبخش نوع خاص ادبی در هر عصر و زمانی است.
ورود عرفان به ادبیات فارسی و تکوین و تکامل آن در فاصله قرن پنجم تا هشتم مقارن با سیطره ترکان غزنوی، سلجوقی، خوارزمشاهی و مغول در ایران است، که بیشک معلول شرایطی ست که توسط آنان ایجاد شده. پس بین نظامهای اجتماعی و نظامهای ادبی یک ارتباط دو سویه برقرار است.(جوکار، پرهیزکاری، حمیدی،1398: 381)
ارتباط موسیقی و عرفان از دیرباز وجود داشته است، و در همه آیین ها و نحله های عرفانی، نشانی از پیوند عمیق این دو را باز می یابیم. در عرفان اسلامی نیز موسیقی جایی بس رفیع دارد، موسیقی عرفانی آناتولی، موسیقی و رقص چرخان سالکان مولویه، موسیقی مذهبی مغرب(مراکش) و موسیقی اهل عرفان در ایران، که موسیقی عاشقان خراسان و تنبور بلوچ و ... از این جمله اند.(دورینگ، 1378: 2)
ارتباط و تعامل انسان ها با موسیقی به عوامل متعددی وابسته است. اینگونه نیست که هر انسانی با هر تفکر و تربیتی در معرض موسیقی، متحول گردد و در راه سلوک گام بردارد. همانگونه که عرفان از باطن آغاز می کند، موسیقی نیز با معرفت ذاتی و درونی فهم می گردد. از سوی دیگر آن قسم از موسیقی توانایی تاثیر و حرکت دادن جان به سمت عوالم نفسانی را داراست که برآمده از تعادل دوگانه ماده و روح و آرامش در جوهر و اصلیت نفس باشد.
متصوفه موسیقی سنتی ایرانی را وسیله رسیدن به کمال و یکی از قویترین طرق بیداری انسان مستعد، از خواب غفلت دانسته، آن را مرکبی رهوار و مطمئن می دانند.(نصر،1389: 175) از جنبه های مهم موسیقی اصیل ایران، نزدیکی و ارتباط آن با عرفان اسلامی است. هر یک از دستگاه ها و آوازهای ردیف موسیقی اصیل ایران، حالات خاصی را بیان می کند. اگرچه نمی توان برای این تاثیرات حکم کلی صادر کرد، ولی بدون شک انتخاب و استفاده درست از دستگاه ها برای بیان مضامین و حالات مورد انتظار، راه گشاست.(موسی پور، شیرازی، 1391: 111)
شهرام ناظری از هنرمندانی ست که به شهادت آثارش، از آغاز علاقمند به عرفان، ادبیات و موسیقی عرفانی بوده و همواره در این سلک حرکت نمودهاست. او به اذعان خودش از کودکی با موسیقی عرفانی و آیینی آشنایی داشته و به علت جغرافیای فکری و احساسی همیشه به این معنا، دلبسته بوده است.
هر جامعه با وجود عناصري هويت بخش به حيات خويش ادامه مي دهد. يكي از اين عناصر مهم، فرهنگ نام داردكه شكلگيري و قوام آن در طي زمان مستلزم داشتن شرايط و بسترهاي مناسب محيطي ، اجتماعي و باورهايي است كه مكاتب و ايدئولوژي ها را در فرهنگي غالب به عنوان ميراث هاي ادبي و هنري جامعه عرضه مي كند. (رحمانی،1390: 199)
تفکرات، کشش ها، آرزوها و خواست های آدمی از دو دریچه چشم و روح او و برگرفته از محیطی که در آن می بیند و می آموزد به درونش راه می یابند و تعالی می جویند. ناظری در تعامل با زادگاهش هماره متاثر از کیفیت اندیشه و جهانبینی مردمان آن منطقه بوده و با الگو برداری از بزرگان و مشاهیر سرزمینش، در هنر، به شخصیتی چند بعدی و توانمند در حیطه های مختلف موسیقی دست یافته است. او همچون طبیعتش سرشار از حماسه، عرفان و غناست.
او در سال های نخستین فعالیت حرفه ای اش به موسیقی عرفانی روی آورد و به علت آشنایی و علاقه اش به این نوع ادبی و خصوصا جلال الدین محمد بلخی، شاعر بلندآوازه قرن هفتم، توانست کارکرد تازه ای برای اشعار عارفان تعریف نماید. او علیرغم محجور بودن عرفان در موسیقی سنتی ایران، به کمک موسیقی مذهبی و خانقاهی که در کرمانشاه و در میان کردان رایج بود، و روحیه جستجوگر خود، پرده از روی پنهان مانده این نوع موسیقایی فاخر برداشت.
موسیقی عرفانی کُرد بخش عظیمی از موسیقی عرفانی ایران را می سازد. (دورینگ، 1378: 2) می توان ادعا کرد در میان اقوام ایرانی کردها بیش از سایر اقوام به موسیقی اهمیت داده اند و گرامیش داشته اند.(کاکی،1388: 13)این موسیقی که بیشتر مبتنی بر مقام های موسیقایی ست با استفاده از تنبور و دف در جمع های مذهبی و برای روایت قول و کلام بزرگان استفاده می شود.
مقام از بنیادیترین مفاهیم موسیقی پیش از نظام دستگاهی ایران محسوب می شده و قبل از پیدایش نظام دستگاهی، موسیقی ایرانی تحت نظام مقام های مختلف شناخته می شده است.(ذاکرجعفری،1386: 201)
شهرام ناظری در ساخت آثار عرفانی از ظرفیت های عظیم موسیقی سنتی و موسیقی اقوام ایرانی بهره برده است. وی در آلبوم صدای سخن عشق با همکاری کیخسرو پورناظری و گروه تنبور شمس به خلق اثری بدیع و گرانمایه دست یازیده که با ساز تنبور حالات بی نظیری را در اتصاف نفس با درجات عالیه عرفان پدید آورده است. استفاده از اشعار عرفای کُرد همچون سید یعقوب و سید صالح ماهیدشتی نمونه دیگریست از اهتمام او بر تلفیق و همگامی عرفان و موسیقی کردی با فضای موسیقی ایرانی و گنجینه ای سرشار از مخاطبانی در سراسر جهان.
با نگاهی به اجراهای ناظری می توان دریافت که وی با کنار هم گذاردن سه عنصر اصلی شعر ، موسیقی و لحن که برگرفته از اندیشه خاص و بلند اوست در پی تحقق عرصه ایست برای تطهیر و رفعت روح و تجلی صفات بارز باریتعالی در جان.
انس و آمیزش او با ادب عرفانی و استفاده از اشعار بلند پایگانی چون مولوی، عطار، ابوسعید ابی الخیر، رضی الدین آرتیمانی و ... منجر به تولید آثاری چون موسی و شبان، گل صدبرگ، بنمای رخ، ساقینامه و ... شده است که سر بر آسمان معرفتش می سایند و روی بر درگاه حضرتش.
نظر شما