به عبارت دیگر در حالی که مردم کردستان ساعت ها در صف انتظار برای خرید مرغ می ایستادند؛ برخی از "کاسبان" و مرغ فروشان مرغ هایشان را احکتار کرده بودند.
آنها می خواستند فردا و پس فردای روز احکتار گرانتر بفروشند یا احیانا منتظر فرصتی برای قطعه بندی و قاچاق آن باشند.
شاید برخی ها دلیل چنین رفتاری را نابسامانی اقتصادی و آشفته بازار این روزهای بازار در ایران عنوان کنند و بگویند اگر اقتصاد روی ریل درست و منطقی بود مرغ فروش لازم نمی دید دست به چنین کارهایی بزند. این تحلیل از نظر علم بازار و اقتصاد مدرن تا حدی درست هم هست.
اما مسایل را در دنیای امروز نمی توان تنها از یک جنبه بررسی کرد. این اتفاق به ما یادآور می شود که به خودمان بیاییم و بپرسیم چه بر سر اخلاقیات در کاسبی آمده است؟ "کاسب" در فرهنگ غنی ایران و کردستان دارای نوعی قداست شخصیت بوده و هست و مردم و افکار عمومی برای "کسبه" شخصیتی ممتاز قایل بوده اند.
اما اتفاق های اخیر که در بزنگاه های گرانی و کمبود برخی کالاها در بازار شاهد هستیم؛ زنگ هشدار جدی برای نابودی اخلاقیات به عنوان اصلی مهم در حوزه کسابت است.

در سپهر اقتصادی ایران و با توجه به ریشه های سنتی "بازار" در ایران و کردستان اگر اخلاقیات از کسابت مان رخت بر بندد؛ در کلان اقتصاد هم با مشکلات جدی روبرو می شویم. به نظر می رسد باید همه ما از خودمان بپرسیم چه شد که به اینجا رسیده ایم؟ در کجای این طوفان ویرانگر هستیم و آیا می شود جلو این نابودی را گرفت؟اگر می شود نباید درنگ کرد، وقت برای بازگشت به "زندگی انسانی" تنگ است.
بازار امروز نیازمند مدیریت و البته اخلاق پهلوانی است. هر چند بسیارند هنوز کاسبان و تجاری که به مردم خدمت می کنند و سودهای قانونی و کم شان را با سودهای خلاف قانون و ضد مردم عوض نمی کنند، اما یادمان هم نباید برود که پلشتی و برخی رفتارها در حال افزایش است و زنگ خطر به صدا درآمده است.