راوی خاطرات از یادرفته / اردشیر اسدی

سرویس کرمانشاه _ " شعر استاد پرتو می‌تواند آواهای از یاد رفته را در کوچه‌های طویل کودکی، طنین انداز کند و آنجا که پرتو برای شهرش برای وطنش و برای دوستانش، شِکوِه آغاز می‌کند و افسوس می‌سراید، بغض نمناکی رفیق چشم و گلو می‌شود"

خبرگزاری کردپرس _ الماس تراش نخورده هم که از معادن استخراج می‌گردد و در دل خود تاریخی انباشته از دوران‌های زمین شناسی دارد؛ نیز ارزشمند است اما وقتی در دستان هنرمندی تراشیده می‌شود و صیقل می یابد، آن‌گاه جلا می‌گیرد و جلوه‌گری می‌کند و این همان راز نانهفته پرتو و شعر پرتو است.
پرتو می‌تواند الماس‌های تراش نخورده از فرهنگ و فولکلور غرب ایران و بویژه کرمانشاه که در قالب مثل و متل و ضرب‌المثل و گویش و اصطلاح و نام اشخاص و محل و مکان و هرآنچه را که به تاریخ شفاهی و مناسبات اجتماعی مردمان این بوم معنا بخشیده و تبدیل به هویت شده است را استخراج کرده و در کارگاه ذوق لطیف و طبع ظریف خود با شور و شعور خویش درآمیخته و صیقل زده و پرتو افشان نماید.
در شعر پرتو نوستالژی منحصر بفردی زندگی می‌کند. آدم‌ها و اسامی و مکان‌ها و بازی‌ها و شادی‌ها و امید و ترس و اضطراب و همه و همه چیز، موقرانه در جای خود، محکم نشسته ‌اند.
استاد پرتو می‌تواند به خاطرات روح ببخشد.
او می‌تواند آواهای از یاد رفته را در کوچه های طویل کودکی، طنین انداز کند و آنجا که پرتو برای شهرش برای وطنش و برای دوستانش، شِکوِه آغاز می‌کند و افسوس می‌سراید، بغض نمناکی رفیق چشم و گلو می‌شود و سوگ و سوگندش نیز خود مقال دیگری است و مجال دیگری می‌طلبد.
توجه به تاریخ سرایش برخی از اشعار پرتو، مفاهیم عمیق تری پیش رویمان می‌گذارد، پرتو با به‌کارگیری هر واژه و هر اسم، به تاریخی اشاره می‌کند که خود روایتی خاموش است، باید به کاوه، فرهاد، بهزاد، بیستون، پراو، قصرشیرین، ریجاب و ... عمیقتر نگریست.
نمی‌خواهم ادعا کنم که شعر پرتو، سر به مهر است و راز انگیز، اما ادعا می‌کنم شعر پرتو چندلایه دارد و در پس پشت هر واژه، واژه ای را جستجو باید کرد لیکن هیچکس از شعر پرتو، بی توشه و بهره باز نمی‌گردد و هر کس به نسبت بضاعت خود ، می‌بیند و می‌چیند.

کد خبر 9882

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha