به گزارش کردپرس، نشانه های هشدار دهنده همه جا وجود داشت اما تصمیم آنی دونالد ترامپ برای از بین بردن نیروها از شمال شرق سوریه کردها را شوکه کرد. یک شبه رویای آنها برای ایجاد یک منطقه خودمختار کردی از بین رفت و آنها اکنون دو راه برای انتخاب دارند؛ یا این که برای بقا دوباره به کوهستانها پناه ببرند و یا باز هم منتظر تهاجم دوباره حکومت اسد و آنچه بمانند که در طول این شش ماه خودگردانی در ذهن آنها وجود داشته است.
خیانت به کردها از سوی ابرقدرتها روی دی ان ای کردها حک شده است. برخاستن آنها به عنوان بزرگترین اقلیت بدون کیان مستقل از خرابه های امپراتور عثمانی، از قول های شکسته پیروزمندان جنگ جهانی اول نشات گرفته است و این همه آن چیزی است که کردها شاهد آن بوده اند. کردها در منطقه خاورمیانه زندگی می کنند برای ایجاد کیان مستقل جنگیده و کشته شده اند اما موفقیت های آنها عمر کوتاهی داشته و خلا و فرصتی که خلق کرده اند هر بار ناپدید شده است. ابرقدرت هایی که کردها می توانستند روی حمایت آنها اتکا کنند آنها را رها کرده اند.
انها در آستانه اشغال عراق توسط آمریکا فرصت بهره برداری یافتند که به کردهای عراقی اجازه داد منطقه ای فدرالی ایجاد کنند و بازهم، به دنبال اعتراضات سال 2011 در سوریه، یک خلا در شمال شرق سوریه ایجاد شد که کردها سریعا آن را پر کردند. وقتی داعشی ها در سال 2014 روی صحنه ظاهر شدند، کردها به ائتلاف آمریکایی پیوستند تا با این گروه که تهدید مستقیم علیه آنها بود مبارزه کنند. آنها امیدوار بودند که حمایت وفادارانه، در پایان جنگ به حمایت آمریکا از اقداماتی در راستای اهداف ملی گرایانه کردی تبدیل شود.
اما این طور نشد. تنها پس از گذشت یک سال، ایالات متحده آمریکا در زمانی که مسعود بارزانی ، رییس وقت اقلیم کردستان اصرار واشنگتن را برای برگزار نکردن رفراندوم استقلال نادیده گرفت، حاضر نشد به کمک کردهای عراق بشتابد. مسئله رفراندوم به همراه هشدار های ایالات متحده آمریکا به بغداد فرصت داد مناطقی را که کردها مدتها ادعای آن را داشتند بازپس بگیرد و بنابراین، زمینه استقلال کردها را برای سالها عقب برد.
دومین علامت هشداردهنده در سال 2018 پدیدار شد وقتی که ایالات متحده آمریکا در زمان یورش نیروهای ارتش ترکیه به منطقه کردنشین عفرین سوریه به نظاره نشست تا ترکیه نیروهای یگان های مدافع خلق یا YPG را که شاخه سوری نیروهای کارگران کردستان ترکیه یا پ.ک.ک بودند از این منطقه بیرون براند. نیروهای YPG از سال 2012 و زمانی که سوریه مجبور شد برای مقابله با شورشیان در دیگر مناطق این کشور نیروهایش را از شمال شرق سوریه بیرون ببرد، کنترل این مناطق را در دست گرفته اند. نداشتن نیروی انسانی کافی دمشق را مجبور کرد به نیروهای YPG اجازه کنترل این مناطق را بدهد. این مسئله همچنین رابطه دمشق را با پ.ک.ک در طی دهه 1980 به یاد می آورد. اکر دمشق مجبور به انتخاب می شد، نیروهای سکولار YPG را که فقط اندیشه کنترل بر مناطق کردی در شمال را در سر داشتند، بر شورشیان اسلامی که به فکر براندازی حکومت بودند ترجیح می داد.
هم پیشمرگ های بارزانی در عراق و هم نیروهای YPG در سوریه ثابت کردند که دارایی ارزشمند و توانایی برای اقدام ائتلاف ضدداعش در جهت شکست این نیرو هستند. اما هیچ کدام جایزه ای برای آن چه خود را درگیر آن کردند دریافت نکردند. شاید آنها در حالی که مخفیانه به ایجاد رابطه با قدرت های غربی به این امید کوچک که شاید آینده تغییرات بزرگتری ایجاد کند، ادامه می دادند از این امر نیز مطلع بودند.
اما چیزی که آزاردهنده است این است که ممکن است واشنگتن فراتر از ندادن جایزه رفته باشد و به به نظر می رسد که به کردها پشت کرده و آنها را در رویارویی با کشورهای پساعثمانی تنها گذاشته باشد. شاید اکنون این طور مسئله را توجیه کنند که ایالات متحده آمریکا صرفا به این خاطر که نیروهای کرد مثل شرکت های خصوصی امنیتی بوده اند از آنها استفاده کرده و یا بخشی از ائتلاف تاکتیکی بوده که اهداف خود را دنبال کرده اند و در نهایت راه خود را رفته و مسیر خود را از هدف استراتژیک جدا کرده اند. به نظر می رسد که اکنون قرارداد با YPG نیز منقضی شده باشد.
کردهای عراق از مزیت کنترل منطقه فدرال که قراردادهای منطقی با بغداد دارد و نمایندگانی در دولت مرکزی برخوردارند که می تواند رویکرد عراق را نسبت به کردها معتدلتر کند. اما در مقابل، YPG از سوی دشمنانی مانند ترکیه، حکومت مرکزی و حتی کردهای بارزانی احاطه شده که با شک و گمان به انها نگاه می کنند.
خوب، در آینده چه اتفاقی برای YPGمی افتد؟ این نیرو می تواند جنگی را برپا کند اما مناطق مسطح تحت کنترل انها از نظر جغرافیایی بویژه در مقابل دشمنان به نفع آنها عمل نمی کند. این نیروی کرد سوریه دو انتخاب دیگر دارد؛ می تواند به کوهستان قندیل در شمال عراق برود که پ.ک.ک مدتهاست در آنجا استحکامات خود را ساخته وبه این ترتیب خود را از آتش نیروهای ترکیه حفظ کند و یا دست به معامله ای با دولت دمشق بزند تا برخی از دستاوردهای پس از سال 2012 خود را حفظ کند.
YPG در طول تابستان گفتگوهایی با دمشق کرد اما بر اثر موضع سرسختانه دمشق و ندادن حتی یک امتیاز و نیز باور YPG به حمایت آمریکا از خود بدون نتیجه بود. اگر مذاکره کنندگان کرد اکنون به دمشق باز گردند آنها در خواهند یافت که بشار اسد اکنون تمایل کمتری به سازش دارد زیرا اعلامیه ترامپ مبنی بر خروج بی قید و شرط از سوریه، کردها را در وضعیت متزلزل قرار داده است.
بهترین امیدی که آنها دارند با توجه به این که اردوغان قول داده نیروهای YPG را در سوریه هدف قرار دهد، ایجاد اتحاد با دمشق برای بیرون راندن نیروهای ترکیه از سوریه است. اما ایا بشار اسد در عوض به آنها حدی از خودمختاری در شمال سوریه خواهد کرد؟
اکنون این روسیه است که با توجه به این که بیشترین کارت را در سوریه در اختیار دارد آنکارا را پای میز مذاکره بیاورد. در این صورت، وضعیت برای ترکیه این طور خواهد شد که مناطق مرزی سوریه با ترکیه در اختیار نیروهای YPG که آنکارا آنها را دشمنان خود می داند، نخواهد بود. برای سوریه نیز وضعیت به این صورت است که سوریه از حضور نیروهای ترکیه ازاد خواهد بود و نیروهای امنیتی کشور بر تمام نقاط کشور حتی مناطق کردنشین تسلط خواهند داشت. سوریه می تواند با ypg کنار بیاید اما در صورتی که YPG خلع سلاح، مطیع و ابزاری مفید علیه آنکارا باشد.
سوال این است که ایا دیپلمات های روسیه برای تلاش در جهت جلوگیری از فراهم آمدن بدترین سناریو بر می خیزند؟ بدترین سناریو این است: YPG تا پای مرگ با ترکیه بجنگد، جمعیت وحشت زده کردهای سوریه به شمال عراق هجوم ببرند و شاید داعش نیز که بلد است چگونه از آشوب بهترین استفاده را ببرد، باز گردد.
منبع: اندیشکده شورای آتلانتیک
نویسنده: یوست هیلترمن، مدیر برنامه شمال آفریقا و خاورمیانه گروه بین المللی بحران
ترجمه: خبرگزاری کردپرس- سرویس جهان
کد خبرنگار: 40101
نظر شما