شاید اگر بخواهیم به سرگذشت 100 ساله اخیر خاورمیانه از لحاظ سیاسی نگاهی بیندازیم به صورت گسترده با خیانت ها و عهدشکنی های قدرت های بزرگ در قبال ملل ساکن در این گستره جغرافیایی پرآشوب برخورد کنیم.
اعراب، ترک ها و کردها بیشترین آسیب ها را در این سده تحمل کرده اند و این روند تکراری با تغییراتی در شکل و ساختار کماکان ادامه دارد.
معاهده سایکس پیکو در سال 1916 شاید اولین خیانت در سده اخیر به خاورمیانه بود که نه تنها به دور از چشم اعراب سامان یافت بلکه حقوق کردها در آن به صورت گسترده پایمال شد. بعدها به شکل مدیریت شده، ابرقدرت های جهانی اجازه فعالیت هایی به اعراب دادند تا اندکی غرور ملی آنها را مدیریت نمایند اما در خصوص کردها این کوچکترین امتیاز هم سلب گردید و کمترین بهایی به آنها در ترسیم نقشه سیاسی منطقه و ایجاد جریان های قدرت و دول تازه تأسیس داده نشد.
درنهایت کردها، میان سه دولت تازه تأسیس سوریه، عراق و ترکیه نوین تقسیم شدند. پس از آن در برهه های متفاوت زمانی باز هم منطقه بازیچه خیانت ها و سیاست ورزی های محاسبه گرانه دول غربی شد و این روند تا کنون ادامه دارد. حال این مسئله در سوریه بحران زده نیز در حال تکرار است. این بار بزگترین بازنده شاید کردها باشند. کردهایی که در سال های اخیر با قدرت گرفتن در شمال و شمال شرق سوریه بارقه های امیدی برای زیست بهتر در خاورمیانه پرخطر را برای خود ایجاد کرده بودند، یک باره با بی اعتنایی سنگینی از طرف دول غربی و در رأس آنها ایالات متحده مواجه شدند.
در آغاز بحران سوریه و در حالی که شهرهای این کشور یک به یک سقوط می کردند، دولت اسد با راهنمایی دوستانش شهرهای غالباً کردنشین را به امانت در اختیار نیروهای چپ گرای حزب اتحاد دموکراتیک کردهای سوریه (PYD) قرار داد و نیروهایش را برای نبرد در سایر جبهه ها از این مناطق بیرون کشید.
دلیل اصلی این تصمیم، باور سوریه و متحدانش به قابل اعتماد و قابل پیش بینی بودن کردها، قدرت کمتر نظامی، سیاسی و دیپلماتیک آنها نسبت به سایر معارضان بود. آنها می دانستند چنانچه از این معرکه جان سالم به در ببرند بعدها با توجه به حساسیت همسایه شمالیشان به کردها، می توانند مجددا هم این مناطق را بازپس بگیرند و هم از ابزار کردها دراهداف بلند مدتشان علیه همسایه متخاصم یعنی ترکیه بهره ببرند. در آن زمان درواقع قدرت گرفتن کردها عنصر بازدارنده ای بود که انرژی ترک ها را به خود صرف می کرد و فرصت حضور آنها در عمق خاک سوریه را به باد می داد.
در جبهه مقابل نیز کردها سرمست از این موفقیت سرگرم سامان دادن سیستم نوینی برای اداره مناطق تحت کنترلشان شدند. سیستمی برپایه آموزه های رهبر معنوی آنها یعنی عبدالله اوجالان. این مسئله آنها را از توجه به مسائل مهم تر بازداشت. آنها عملاً در سال های اخیر کوچکترین توانایی دیپلماتیکی از خود نشان ندادند و با اشتباه های فاحش سیاسی به وضعیتی دچار شدند که نتیجه آن را امروز مشاهده می کنیم.
آنها با توجه به ایدئولوژی اعلامیشان در وهله اول به روسیه متمایل شدند و با این کشور طرح های مشترکی را اجرا کردند اما پس از آن که روسیه با ترکیه به توافق رسید اولین بازنده و مغبون واقع شده، کردها بودند. آنها به شکلی که خودشان نیز باور نمی کردند از دامن روسیه بیرون انداخته شدند.
سپس با تصمیمی قابل پیش بینی و ساده انگارانه با توجه به تضعیف دولت مرکزی در آن برهه زمانی، به پیاده نظام آمریکا و نیروهای ائتلاف در پاکسازی سوریه از داعش تبدیل شدند و با تکیه بر توانایی نبرد چریکی و پارتیزانی خود و با تلفاتی سنگین توانستند در این خصوص آمریکا و متحدانش را یاری کنند. دریافت مقادیر زیادی سلاح سبک و نیمه سبک از آمریکا و دیدارهایی میان رهبران PYD و نظامیان بلندپایه آمریکایی، کردها را در رؤیای حضور در خط اصلی جریانات خاورمیانه فرو برده بود.
آنها هیچگاه خطر پایان حمایت آمریکا را حس نمی کردند. هیچگاه به این مسئله توجه نداشتند که چرا آمریکایی ها در قبال مبارزه با داعش صرفاً برای آنها سلاح و مهمات ارسال می کنند و در مقابل کوچکترین تلاشی برای ایجاد مشروعیت بین المللی برای کردهای سوریه ندارند. آنها با همان صداقت تاریخی کردها فقط به شکست داعش و تصرف مناطق تحت اشغال آنها فکر می کردند و روزهای پس از داعش را در ذهن خود ترسیم نکرده بودند. خروج آمریکا را محال می دانستند و با حمایت آمریکا، حیله های ترکیه را بی اثر می دیدند. اما همه این نادیده انگاشته شده ها رخ دادند و ترکیه ابتدا در میان سکوت آمریکایی ها و روس ها عفرین را از کنترل کردها خارج کرد و اکنون نیز با استفاده از حربه مقابله با گروه های تروریستی در پی تصرف شرق فرات است.
آمریکا سوریه را ترک گفت و یک وداع هالیودی با کردها کرد. و حالا کردها هستند و دست های در حنا مانده شان و لیست بلندبالای مخاطراتی که آنها را تهدید می کند.
در این میان ترکیه بزرگترین تهدید است. اما راه های پیش روی کردها کدامند؟
در وهله اول باید گفت هیچ راه خارق العاده ای برای موفقیت حداکثری کردهای سوریه وجود ندارد. آنها باید این تفکر قرن بیستمی را کنار بگذارند که بزودی تمام سرزمین های کردنشین را به یکدیگر متصل خواهند کرد و در سرزمینی رؤیایی با صلح و صفا بر خود حکومت می کنند و پرچم استقلالشان را برفراز کوه های قندیل وساختمان های اربیل و دیاربکر و کوبانی و قامیشلو به اهتزاز در می آورند.
قرن 21 به صورت عریان، هنگامه پذیرفتن واقعیت های انکار ناپذیری شده است که شاید تا 50 سال پیش شرها و اهریمن های پیش روی کردها بودند.
کردهای سوریه نیز باید با پذیرفتن واقعیات میدانی کشورشان دست به انتخاب بزنند. انتخابی میان ادامه ایمان به غرب و آمریکا، در مقابل تکیه بر داخل سوریه و همکاری و مشارکت با دولت مرکزی. البته هرکدام از این راه ها با توجه به ماهیت سیاست ورزی و روابط دیپلماتیک می تواند فرایندهایی سیال باشند و انتظار تصمیمات صفر یا صدی از کردها نمی رود.
راه سومی در گوشه رینگ کنونی برای کردها متصور نیست. اما برای این انتخاب کردها می توانند از تجربه خویشاوندترین قوم خاورمیانه ای خود یعنی ایرانی ها بهره ببرند. شاید هیچ کس مانند ایران تجربه مکر و حیله قدرت های جهانی را تجربه نکرده است. پیمان های سراسر شکسته شده توسط غربی ها در تاریخ معاصر ایران به وفور یافت می شود. از فرانسوی ها و روس ها گرفته تا انگلیسی ها و سرآمد همه آنها آمریکایی ها.
ایرانی هایی که در یکی از استراتژیک ترین سرزمین های جهان زندگی می کنند و با وجود تمامی امتیازهای جغرافیایی، سیاسی، تاریخی و نظامی شان بارها و بارها مغبون قدرت های بزرگ شده اند و اما ثمره آن پس از سال ها شکست متمادی، ایران مستقل کنونی است که بازیگر قابل توجه امروز خاورمیانه شده است. سیاست خارجی ایران امروز در واقع بر یک اصل مهم استوار است و آن هم پیش بینی مکر و جاخالی حتمی طرف های غربی است. سردر وزارت خارجه ایران گویای همه چیز است.
کردها می توانند راه طی شده اقوام منطقه از جمله ایرانی ها را نروند و همگرایی با هم وطنانشان را پی بگیرند. در مقابل می توانند منتظر دست یاری آمریکا باشند.
در نهایت به نظر می رسد کردهای سوریه می توانند به اول بازی سوریه برگردند. امانت آقای اسد را به او پس بدهند و در مقابل، خواسته های خود را با او مطرح کنند. خواسته هایی که شاید بسیاری از آنها رد شوند اما توافق بر سر شماری از آنها نیز می تواند آغازی جدید باشد.
کردها می توانند در آینده سوریه سهمی داشته باشند، اما این سهم با بلیط آمریکا یا روسیه و هر قدرت دیگری به دست نمی آید و این کردها هستند که باید خودشان دست همیاری را به سوی دولت سوریه دراز کنند.
سوریه مشغول بازگشت به اتحادیه عرب است، ترامپ جاخالی داده و ترکیه و ایران و روسیه سرگرم محکم کردن مواضعشان در این کشور هستند و دولت اسد بیش از هر زمانی از آغاز بحران سوریه، احساس قدرت می کند.
ممکن است زمان کردها اندک باشد. شاید بیانیه اخیر YPG در خصوص منبج و حمایت از بازگشت دولت مرکزی آغاز کار باشد، اما یقیناً در این زمینه نیاز به تصمیمات بزرگ تر و منعطف تر از سوی کردها است.
در صد سال اخیر کردها با کلمه سازش مشکل داشته اند. همیشه سازش، مفهومی خیانت بار در میان کردها بوده است. اما سازش از کلیدی ترین واژه ها در سیاست مدرن است. باید تنفر کردها از این مفهوم سیاسی زدوده شود و دست همکاری به سوی دولت مرکزی دراز شود. شاید این ایده آل ترین راه نباشد اما احتمالاً منطقی ترین راه ممکن در برهه زمانی کنونی است.
گنجاندن چند بند قانونی مفید برای کردها در قانون اساسی جدید سوریه، کسب مدیریت چند استان مانند استان های کردنشین و مشارکت در ارتش این کشور، می توانند دستاوردهایی باشند که کردها احتمال دارد در قبال همکاری با دولت مرکزی به دست بیاورند.
برای شروع به نظر نمی رسد چندان هم بد باشد...
بیشتر بخوانید:
نظر شما