فرزندم نمی خواهم وارث دردها باشی/ سید عادل قاسمی

سرویس کردستان- ما به اختیار زاده نشدیم آنها در تکرار هوس رانی های شبانه بی انکه در عاقبت کار اندیشه ای کرده باشند.

بر آمدن ما به تلاش افتادند بدان امید که شاید اندکی بتوان بر جهان هستی خویش تغییری ایجاد کرد،حداقلش این خواهد بود که مدتی از ترس تنهایی رهایی خواهند یافت یا از عطش حس عمیق جاودانگی با بقای نسل فرو خواهند کاست اما در حقیقت هرگز چنین نشد.غم نان و بازار پر رونق گرسنگی که ستم ،ستمگر و ستم دیده آفرید برجهان هستی ما سایه انداخت.به دنبال نان بر ساخت اهرام های ثلاثه بیشمار یا دیوارهای طویل چین و جدیدترینشان دیوار پولادین مکزیک که قرار است با خون و عرق ما ساخته شود همت های بیشماری گماشتیم که هرگز نرسیدیم و خستگی های روزانه را به گرسنگی های شبانه دوختیم و به دور باطل تکرارخستگی و گرسنگی افتادیم.

آنانی که پیشینیانشان ثروت های بسیاری اندوخته بودند و از نان تا حدودی فارغ شده بودند در پی نام و آوازه آواره گیتی شدند که درد هیچکدام کم از دیگری نبود و همگی رنج آفرین بودند.،اکثرشان نرسیدند،این یک قانون است و اندک کسانی هم که رسیدند چندان مطلوب نیافتند، آنی نبود که به آن می اندیشیند.اما بهتر است این را بدانی که ما در زمره گرسنگان عالم بودیم و تا اخر عمر به دنبال تیکه نانی دویدیم که هیچ وقت دل سیر به آن نرسیدیم . همین نان برای ما کافی بود و سخنی از رنج بیماری های گوناگون،تحقیرهای بی پایان و رقابت های ناسالم نخواهیم زد.

حقیقت این است که ما ازهستی خویش ناخشنود بودیم و خویشتن را در پیچیدگی های جهان هستی گم کردیم یعنی کم پیش آمده است شکممان را باب دل سیر کرده باشیم یا برهنگی هایمان را عزتمندانه پوشانده باشیم و فرصت گذار اندیشه ای در ذهنمان اتفاق افتاده باشد.هرچه بوده سربازکردن عقده های کودکی در کباب های ستم آلود نخورده ،ماشین های سوار نشده و سفرهای نکرده بوده است و مصرف دیگری برای خویش تصور نتوان کرد زیرا از شکم های گرسنه انتظاری بیش از این نمی رود.

اینگونه شد که تیتر های تراژدیک بی نام و نشان خبرهای جهان بازتاب گوشه ای از زندگی درد آلود ماها بود و بی آنکه تاثیری بر زندگی گرسنگان جهان بگذارد بازار دلالان و کاسبان فقر و گرسنگی را گرم می کردو فقر محصول پر رونق رقابت آفرین ستمگران عالم شد.جهان به دروغ در رفع گرسنگی های اجباری می کوشید و در حقیقت نتجیه چیز دیگری می شد و آن این بود که ما گرسنه تر از قبل می شدیم.

در این آشفته بازار که ما در خویشتن خویش مانده ایم بسیار پیش آمده است که ما را در نیامدنت مواخذه می کنند که چرا برای آمدنت تلاشی نمی کنیم و در دکتر، شاعر، بازیگر، نویسنده وسیاستمدار شدنت نکوشیم و ساده تر گفت تمام کمبودهای زندگی خود را در هستی تو دنبال نکنیم و در پی خوشبختی تو که دروغ بزرگی بیش نیست نباشیم.بهتر است خودت قضاوت کنی آیا مایی که در چنین وضعیتی زیسته ایم منطقی خواهد بود که تو را درمسیر بهترین شاعر یا نویسنده یا سیاستمدار یا هرچیز دیگری درجهان بگذاریم ؟ به نظرت توانش را داریم؟ از خود نمی پرسی اگر داشتیم چرا برای خود کاری نکردیم.

حال فرض را بر این گیریم که از معدود کسانی باشی که قواعد جهان را نقض کرده و زیرکانه از چنگال تمامی نکبت های هستی رهایی یابی اما این بار چه تضمینی می توان داد که در جرگه ستمگران نباشی و برای زیستنی راحت که حکایت از همان درد ریشه دار نان دارد بر تولید ستم پای نیفشاری.قلم در راه ستم نلغزانی و پنهانی از تجارت فقر روزگار نگذرانی.شکی در آن نسیت که یا ستمگر خواهی بود یا ستم دیده ولی ته دلم می گوید وارث بزرگ نان از ما خواهی شد.

در هر حالت به پایانی خواهیم رسید که اندک رضایتی در آن نیست پس بهتر آن است که هرگز چنین پایانی را آغاز نکرده باشیم و بر هستی تو اصراری نورزیم ،خاطرمان جمع باشد که هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد.ما به دنبال یافتن خودی که کمتر امیدی به پیدا شدنش هست نا خواسته در مسیری که بسیار طولانی و ملال آور است پای گذاشته ایم که هرگز صلاح نمی دانیم تو نیز چنین راهی را وارث شده باشی.

منبع/ روزنامه روژان

کد خبر 105652

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha