حضرت شیخ حسن مولاناباد، دانشمند و عارف بزرگ سقزی در سده دوازدهم هجری قمری است که بنا به قول مشهور در 1136 هجری درگذشته است و آرامگاهش در روستای مولاناباد، مزار اهل دل و دوستدارانش است. از وی کتابها و رسایل فراوانی از جمله ترجمه و تفسیر قرآنی که جنبه هنری نفیسی هم دارد به یادگار مانده. در مرداد 1395 با کمک دوستان و بعضی مسئولان، همایش باشکوهی برای بزرگداشت و شناساندن این قرآن پژوه و دانشمند در سقز برگزار کردیم. در همایش مزبور مقالاتی ارائه شد که بصورت کتابی با عنوان (قاپی پر جه نوور) در یکهزار جلد نیز منتشر شد.
بصورت بسیار متواتر نقل شده که نادر شاه افشار به زیارت شیخ حسن مولاناباد نایل آمده و حتی سفره ای چرمی و عصایی مرصع به وی تقدیم کرده که هنوز در دست است. عده ای از دوستان محقق مانند استاد مصطفی کیوان، دکتر نادر کریمیان و دکتر همایون احمدی در باره صحت خبر این دیدار تردید دارند. علت آن هم ناهمخوانی تاریخ هاست. نادرقلی یا نادرشاه افشار در 1148 تاجگذاری کرده و به سلطنت رسیده. وی در 1160 پس از 12 سال سلطنت به قتل رسید که اکنون آرامگاهش در مشهد است که آن وقت پایتخت ایران بود. اگر بپذیریم که 1136تاریخ وفات شیخ حسن بوده باشد در زمان فوت وی، هنوز نادر، شاه نشده بود. اما یکی دو نکته هست که باید بدان توجه کرد. یکی اینکه نادر از هفده سالگی به نظامیگری پرداخت و بعدها به سپاه شاه تهماسب صفوی پیوست و با شجاعتها و لیاقتهایی که از خود نشان داد به مقام سردار سپهی شاه تهماسب دوم رسید یعنی پیش از رسیدن به سلطنت ، نادر، در رأس امور نظامی کشور بود. ایران در آن زمان از نواحی مختلف شرق و شمال و غرب در برابر تجاوزات ازبکها و روسیه و عثمانی تحت فشار و در خطر بود و نادر در همه این جبهه ها حضور پیدا می کرد. باز، گویا در اواخر عمر شیخ حسن، وی در شرق کشور سرگرم دفع تهاجمات و تجاوزات ازبکها بوده است. اما بعدها برای امن کردن مرزهای غربی، به سراغ عثمانیها رفته و بعدها که نایب السلطنه صفویها شد معاهده ای با احمدشاه، حاکم عثمانی بغداد به امضاء رساند. حکومت وقت صفوی و بعدها افشارها که شیعه مذهب بودند برای تقابل با عثمانیها، نیاز به ارتباط گرفتن با شخصیتهای ذی نفوذ مناطق کردنشین، و استفاده از اهل سنت به عنوان عرق و عامل ملی، برای همراهی کردنشان و ایستادن در برابر نفوذ و تهاجمات عثمانیها داشتند و بسیار محتمل است که این دیدار نادر افشار در صورت وقوع، جزو مجموعه دیدارهایی بوده باشد به منظور تألیف قلوب و ایجاد انسجام و وحدت. چنانکه نادر، نامه ای هم به شیخ حسن گله زرده نوشته و از وی خواسته که کردها سپاهیان او را در برابر عثمانیها یاری کنند که در منابع آمده است.
آقای مصطفی کیوان احتمال داده است که این دیدار صورت نگرفته بلکه ممکن است پس از وفات شیخ، وقتی آوازه فراوان شیخ و اعتقاد مردم به وی را شنیده، سفره چرمی و عصای مرصع را به متولیان آرامگاهش هدیه کرده باشد.
اما تواتر هم در بررسی ها و پژوهش ها از منابع مهم می تواند به شمار آید. محتمل است این دیدار در زمان فرماندهی قشون وی روی داده باشد. یک نکته هم قابل ذکر است نمی دانیم که تاریخ وفات شیخ حسن را که 1136 گفته اند از کجا آمده. شاید هم این تاریخ صحیح نباشد و شیخ بیش از شصت و سه سال عمر کرده باشد. در هرحال این ابهام، مسأله ای است که باید در آینده بیشتر روی آن تحقیق کرد بخصوص که متأسفانه هنوز کتب و رساله های شیخ حسن منتشر نشده است. نادر افشار در پی ایجاد تفاهم و تقریب در بین مذاهب اسلامی بود و کنگره های دشت مغان و نجف را در کارنامه اش دارد که علمای سنی و شیعه را برای رسیدن به تفاهم و وحدت در کنار هم دعوت می کرد. بعید نیست مجموعه دیدارها و مکاتباتی با علمای برجسته اهل سنت در سراسر کشور از جمله شیخ حسن مولاناباد به شرط صحت و اثبات این دیدار داشته است. هرچند روشن شدن زوایا و جزییات و گفتگوهای آن دیدار، هنوز برایمان مبهم است که امیدوارم در آینده این قضیه روشن گردد.
نظر شما