پس از کش و قوس های بسیار و پس از تعلل و به تعویق انداختن های مکرر، بالاخره اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کردستان توانست مراسمی را با عنوان نخستین جشنواره رسانه کردی در استان کردستان برگزار کند. فارغ از اینکه نمایشگاه و جشنواره نتوانست مورد استقبال عموم قرار بگیرد و فارغ از موضوعات دیگری که همه را به نوعی می توان به عرصه نقد و بررسی کشاند و جای دارد که در دوره های آتی برگزاری جشنواره های رسانه کردی رعایت شوند؛ این یادداشت در پی تکریم و ستودن استادی است که سال های سال قامت کشیده اش را برای تعالی دنیای رسانه های این مرز و بوم خم کرده است.
بی پرده بگویم اصل بر تحقق هدفی با عنوان برگزاری جشنواره ای برای رسانه های کردی و تدوین سند راهی برای تداوم حرکت آتی رسانه کردی بود. گرچه مراسمی با این عنوان برگزار شد لیک شرکت کننده گان در این جشنواره از تدوین این سند هدایتی و چهارچوب ساختاری که مسئولان برگزاری مدعی آن بودند خبری بگیرند که به کجا رسید؟! با تمام این حواشی و با وجود نقدهای بسیار و تاکید بر مفتوح بودن پروند انتقادی مطبوعات کردستان، نپرداختن به سیطره آوایی از جنس آبیدر سربلند در عرصه رسانه کشور که به این جشنواره جان بخشیده بود به نوعی کم لطفی به حساب خواهد آمد.
و اما استاد قلم. آنچان که حضرت مولانا می فرماید آتش عشقست کاندر نی فتاد - جوشش عشق است کاندر می فتاد. اولین حضورش در میان جامعه رسانه ای کردستان در روز کارگاه این جشنواره به وقوع پیوست. بسیاری از خبرنگاران و مشتاقان رسانه از صبح دوشنبه (9 اردیبهشت) برای دیدار و تلمذ در محضر استاد به سالن برگزاری کارگاه آمده بودند. با وجود تغییراتی که در زمان برگزاری کارگاه استاد به وجود آمده بود و باوجود خستگی بسیار زیاد ناشی از کار روزانه و یا کارگاه های پیشین، باز همه با شوق و اشتیاقی وصف ناشدنی در انتظار بودند. در لحظه ای که استاد به سالن رسید به ناگاه همه بی تردید برپا شدند و با حضور استاد شور جالب توجهی بر جان های خسته غلبه کرد. استادی که حضورش جوش و عشقی خاص به جشنواره داد. استادی که حضورش قرار بود چاشنی به مراسم باشد، لیک استادانه چاشنی بودن را سپری کرد و منصفانه توانست رنگی نو به الوان آشفته جشنواره بدهد و ناجی جشنواره گردد.
فریدون صدیقی، مردی که آنچان که خود می گوید هزار سال پیش بر دامنه های آبیدر سرافراز سنندج قد کشیدم. مردی از جنس مهربانی و تواضع و لطافت بیان که کلماتی نرم و روان را برجویبارهای پر فراز و نشیب و پر پیچ و خم مستمع جاری می کند و جای اعجاب دارد که همیشه کلماتش و اعجاز بیانش در ذهن مخاطب نقش و نگاری سحرآمیز می آفریند.
نه دکترای تخصصی دارد، نه کتابی نه منم منمی. مردی متفاوت از این سرزمین. گرچه کارش را با گزارشی از زورخانه ای در سنندج در روزنامه کیهان شروع کرد اما خود را به یکی از ستارگان بی بدیل جهان مطلبوعات تبدیل کرد. ستاره ای که حتی به ستاره بودن هم قناعت نکرد و چون ماهی چنان پر نور شد که همه ستارگان رسانه کشور به حسن فرزانگی و فروزندگیش دور او حلقه زدند. از هر کسی که برای رسانه کشور چینی بر پیشانی دارد گر نشانی از او بگیری؛ جز حسن اخلاق، جز تخصص و توانایی، جز مهربانی و لطافت، جز هنر و زیبایی چیزی نمی بینی.
هنر را خوب می فهمد، گویی با هنر پرورده شده، کلماتش بوی هنر می دهد. آنچنان هنرمندانه به همه چیز می نگرد که مخاطب قانع است بر اینکه با عینکی از لنز هنر به جهان می نگرد. آنچنان هنر در وجودش بنیان گرفته که روزنامه نگاری را نیز هنر می داند. این فریدون قلمِ صاحب هنر که جلوه زیبای هنر را در سطورش جای می دهد و بسیار هنرمندانه بر حریم دل می نشیند چه دلنشین ادب را به بردگی سخن گرفته است. با هنر سخن می گوید و با سخن هنر می آفریند.
از سخنان او گر گذر کنیم سکوتش را سخت می توان پیمود. سکوت او بوی فریادهایی صیقل خورده و آب دیده می دهد برای سرزمینی حرفه ای و سرزمینی مادریش. سرسختانه توصیه می کند که بخوانید، مطالعه کنید و بخوانید. مشکلات عرصه مطبوعات دغدغه اوست و خود را به عنوان عضوی از جامعه رسانه مسئول در بازار کساد مطبوعات می داند و همواره سکوتش را برای دردهای جامعه می شکند.
گرچه استاد فریدون صدیقی پرچم افراشته ای بر قامت رسانه کشور است، گرچه شهره ای عام دارد، گرچه صاحب سبک و راه خودش است، گرچه راهش روشن و برای اهالی رسانه گرانقدر است با این وجود تواضعی ذاتی از جنس صفا و بزرگی دارد که با تکیه بر آن، مشتاقانه آمادگی خود را برای حضورهای بیشتر در میان اهالی رسانه کردی پیاپی اعلام می کند. امید است با استقبال و حمایت های بیشتر اهالی رسانه حضور استاد در دیار آواهای هنر ممکن گردد تا تجارب و دانش اندوخته سالیان طولانی این مخزن دانش به شاگردانی که شاید شوق یاد یادگیری و آگاهی برایشان مانده باشد مفید واقع گردد.
نظر شما