به گزارش خبرنگار کردپرس، امروزه برقراری ارتباط در جامعه فرآیندی است که هر روز، هر ساعت، هر دقیقه و هر ثانیه توسط افراد انجام می شود. در واقع انسان ها برای رفع نیاز های مادی و غیرمادی خود با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. این ارتباط آن چنان اهمیت دارد که غیرممکن است صورت نگیرد.
در یک تحلیل نهایی می توان فهمید جامعه چیزی جز شبکه وسیع و پیچیده ای از ارتباطات انسانی نیست. جایی که متولد می شویم و برای زنده ماندن تلاش می کنیم و در اصل تمام زندگی ما از دلبستگی ها، دوستی ها و عشق ها ناشی می شود و همه شرح حال زندگی ما انسان ها در جامعه است.
در این میان تمامی این موارد به ارتباطات انسانی یعنی برقراری ارتباط فرد به فرد، ارتباط گروهی و ... گره می خورد. ارتباطات انسانی در جامعه شامل دشمنی، رقابت، پرخاشگری، دلبستگی، دوستی و عشق است. اگر از پدیده های منفی جامعه بگذریم سه پدیده «دلبستگی، دوستی و عشق» فرآیندی هستند که از طریق آن ها ارتباطات انسانی از سطح دلبستگی و دوستی آغازین به سوی مهرورزی و صمیمیت بیشتر که عشق نامیده می شود، حرکت می کنند و از طرفی نبود و یا کمبود این سه مورد عاملی برای ایجاد پدیده های منفی «دشمنی و پرخاشگری و ...» خواهند بود.
در این راستا باید دید چگونه پدیده های مثبت در جامعه می توانند ارتباطات انسانی را تکامل و راه رشد افکار منفی را مسدود سازند. این مهم با واکاوی دو مقوله «عشق و دوستی» از نگاه روانشناسان اجتماعی، جامعه شناسان و رفتارشناسان و پژوهشگرانی که در این زمینه وارد کار شده اند، به دست می آید.
پل عاطفی جامعه
اگر بخواهیم جامعه ای به سمت مدار مثبت حرکت کند نیازمند ایجاد پل عاطفه در میان مردم است و این پل زمانی شکل می گیرد که دوستی در اجتماع حاکم باشد. در واقع دوستی مقدمه عشق است. دوستی و عشق نمی توانند بدون برخورد دوستانه دو نفر و پاسخ مثبتی که به هم می دهند، حاصل شود. این درست همان چیزی است که روانشناسان اجتماعی آن را «جاذبه میان فردی» می نامند.
این جاذبه میان فردی از نظر روانشناسان اجتماعی دارای مؤلفه هایی همانند همجواری، آشنایی، همانندی و جاذبه جسمانی است که هرکدام از این مؤلفه ها می توانند در شکل گیری ارتباطات انسانی با ابعاد مثبت آن نقش داشته باشند.
در واقع تحقیقات نشان می دهد که کنش متقابل، دوستی و مشابهت یا همانندی در زندگی روزمره به هم تنیده شده اند به گونه ای که ما با کسانی تعامل می کنیم که آنان را دوست داریم یا شباهت را پیدا می کنیم و یا اینکه شباهت داریم؛ بنابراین نتیجه این می شود که در جامعه ای ارتباطات مثبت شکل می گیرد که تعامل و هماهنگی میان افراد برقرار باشد.
این هماهنگی و تعامل گاهی به شکل توافق میان انسان ها هم نشان داده شده است. به طوری که روانشناسان اجتماعی بر این باورند که توافق انسان ها، برخی از ابهامات مربوط به عقاید نادرست آنان را تقلیل می دهد.
عشق؛ گام نخست یک ارتباط
عشق؛ یکی از عوامل پیوند اجتماعی است، نیروی کششی که افراد یک جامعه را به هم پیوند می دهد. دگردوستی، تعلق خاطر، عشق و احترام به دیگران هم از این عوامل هستند که در ایجاد ارتباط و تحکیم ارتباطات انسانی تأثیرگذار خواهند بود.
شاید عشق از نگاه عامه یک نوع هیجان درونی معنا شود اما از نظر دو نفر از پژوهشگران اجتماعی به نام های «اشترن برگ و گراجک» عشق معنای دیگری دارد. آنان در مطالعات خود عشق را احساس عاطفی، شناخت و انگیزشی می دانند که براساس ارتباط، مشارکت و حمایت متقابل ابراز می شود.
با این تعریف می توان فهمید که نقش عشق تا چه میزان در برقراری ارتباطات انسانی اهمیت دارد. ایجاد پل عاطفی میان دو فرد نیازمند ریشه گرفتن همین عشق است به طوری که معمولاً گفته می شود عاطفه و دوستی را باید با عشق به دست آورد.
حال ممکن است بسیاری عشق را فقط مختص به دو جنس مخالف نسبت به یکدیگر بدانند در حالی که بنابر پژوهش های انجام گرفته توسط «اشترن برگ و گراجک» عشق انواع گوناگونی دارد و تنها به علاقه های میان فردی نمی رسد بلکه ممکن است حالت جمعی و یا کلی به خود بگیرد. که این حالت جمعی گاهی به گروه بزرگی از جامعه پیوند می خورد و گاهی به یک یادگار و یا اسطوره خاص و ویژه متصل می شود.
با این وصف زمانی ارتباطات انسانی منطقی در جامعه شکل می گیرد که دوستی و عشق میان افراد ایجاد شود و این مهم با درک کردن یکدیگر از وضعیت موجود، لذت بردن از هم صحبتی با یکدیگر، مطلع شدن از نگرش های مختلف و ... حاصل می گردد.
آنچه امروز جامعه نیاز دارد
باتوجه به آنچه گفته شد به نظر می رسد آنچه جامعه امروزی برای دسترسی به ارتباطات انسانی نیاز دارد «دوستی و عشق» است. مقوله ای که در لابلای خشونت های عریان و گاهی پنهان جامعه از آن غفلت می شود و یا در پستوی خود باختگی اجتماع چنگ به سینه شایعه می کشد و با پرخاشگری محض به پیشداوری و تبعیض می پردازد.
در واقع نتایج تمامی تحقیقات و پژوهش های اجتماعی، روانشناسی، جامعه شناسی و جرم شناسی نشان می دهد که نبود عاطفه و کمبود عشق و دوستی عاملی برای ایجاد انحرافات اجتماعی است. با وجود عشق است که احترام شکل می گیرد و این احترام منجر به رعایت حقوق یکدیگر در جامعه می شود.
به نظر اکثر جرم شناسان آنچه جامعه را به کج رفتاری های اجتماعی، خشونت، اعتیاد و در یک کلام نابهنجاری رفتار می کشاند فقدان دوستی و عشق به یکدیگر است. مسئله ای که اگر از همان دوران کودکی و در مدرسه آموزش داده شود می تواند سلامت رفتاری در جامعه را تکامل بخشد.
با این وجود تا زمانی که سیاست گذاری ها بر روی آموزش تکریم فردی در اجتماع، متمرکز نشود نمی توان انتظار برقراری ارتباط انسانی مناسب و رعایت حقوق شهروندی را داشت./
نظر شما