وقتی از نخبگی و هوش و استعداد سخن به میان میآید باید گفت: «محمدعلی نجفی»، یک نخبهی کامل است، او با رتبهی یک وارد دانشگاه صنعتی شریف شد، رشتهاش را به ریاضی محض تغیر داد، با رتبهی اول فارغ التحصیل شد، نجفی در امتحان اعزام دانشجویان بورسیه به خارج از کشور باز هم جزوء برترینها بود، دکترایش را در دانشگاه ام آی تی، بعلت وقوع انقلاب ۵۷ نیمهکاره رها کرد و عاقبت از موسسهی فناوری ماساچوست آمریکا با اخذ مدرک کارشناسی ارشد فارغالتحصیل شد.
کارنامه نجفی پر از مسئولیت است، از سرپرستی دانشگاه صنعتی اصفهان تا سرپرستی وزارت علوم در دولت تدبیر و امید، باید اقرار کرد که نجفی تقریبا توانسته است اعتماد همهی دولتهای بعد از انقلاب را کسب کند، حضور طولانی بعنوان وزیر آموزش و پرورش در کابینههای موسوی، مهدوی کنی و هاشمی رفسنجانی پایان کار او نبود، نجفی در دولت اصلاحات هم رئیس سازمان استراتژیک برنامه و بودجه شد.
نجفی اهل کنار گود نشینی نبود، در دورهی ریاست جمهوری احمدی نژاد با رای مردم به عنوان عضو شورای شهر تهران انتخاب شد و از همانجا فوت و فن کوزهگری شهرداری را آموخت، همکاریاش را با دولت روحانی بعنوان معاون رییس جمهور و رییس سازمان گردشگری و میراث فرهنگی ادامه داد وعاقبت در آخرین ایستگاه مسئولیتهای مهمش به بهشت رفت و شهردار تهران شد.
به بهشت رفتن کار آسانی نبود و ماندگاری در بهشت هم از آمدنش سخت تر بود، شش ماه پس از انتخاب شهردار تهران توسط شورای یکپارچه اصلاح طلب دور پنجم شهر تهران، فشارهای آشکار و پنهان گروه رقیب نجفی را وادار به استعفای ناخواستهای کرد که البته بعضی از زوایای آن هنوز هم روشن نیس و بدین ترتیب او از قطار مسئولیتهای دور و درازش پیاده شد.
امروزه محمدعلی نجفی با رزومهی عریض و طویلی که ذکر شد و همهی این سوابق و تجربهها که دلایل انکار ناپذیری بر نخبگی او میباشند، در زندان است، او به جرم قتل همسر دومش اعتراف کردهاست، اختلافات خانوادگی پشت این ارتباط مشکوک که پذیرش قسمتهایی از سناریوی آن برای افکار عمومی پذیرفتنی نیست، دلیل این قتل عنوان شده است، مسئلهای که نیاز به واکاوی و توجه ویژه دارد.
نگاهی به ماجرایچند ماه پیش یک نماینده مجلس ، تکرار همین داستان با فیلمنامهای اندکی دستکاری شدهاست که قربانی در آن پس از انتشار رنجنامهای سرگشاده، ظاهرا خودکشی میکند، با توجه به حکم صادره از طرف قاضی این پرونده و محکومیت این نمایندهی مجلس باید اعتراف کرد که پشت پردهی قدرت یک چالش آسیب زا و خطرناک به نام روابط نامشروع وجود دارد که قدرتمردان آموزشهای لازم برای مقابله با این موقعیتها و عکسالعمل و رفتار سازمانی واکنشی در برابر آنها را نمیدانند و به همین خاطر به آسانی در بعضی موارد به «دام» و یا «طعمه» تبدیل میشوند.
ماجرای مربی اخلاق مشهور تلویزیونی و گرفتار شدن او در دام و دسیسهی جنسی خارجی، نمونهای دیگر از این دست آسیبهای پنهانی و بزرگ است که کتمان و انکار آنها دردی را از گرفتارشدگان و گرفتار خواهدشدگان به این ماجراها درمان نمیکند.
واکسینه کردن بخشی از رفتارهای جامعهی سیاسی و اجرایی در قبال آسیبهای عاطفی و جنسی که نخبگانی مانند نجفیها را در دل خود پنهان کردهاند، کمتر از واکسن آبله و فلج اطفال و کزاز و دیفتری نیست! در اهمیت این مطلب همین نکته کافی است که سهل انکاری و ندامتکاری در این موارد بظاهر پیش پا افتاده، گاهی بازی با آبروی یک ملت است.
جامعهی ما در حوزهی ارتباط با جنس مکمل و رفتار جنسی عمومی به شدت احتیاج به آموزش دارد، بانکهای اطلاعاتی این حوزه باید دگرگون، بازنگری و دوباره تدوین شوند، در کنار این نیاز عمومی، آموزشهای ویژهی در حوزههای سیاست و اجراء نیز لازم است، آشنایی و آگاهی مدیران سیاسی و اجرایی با پشت پردهی پیشنهادهای وسوسهانگیزی که تناسخی با تیپ و قیافه و قد و چشم و ابرو و شکم و سن و سال آنها ندارد، قطعا در مهار معضلات بعدی منتجه از آنها، میتواند موثر باشد.
اهمیت دادن به این موضوعات و آگاه سازی و آموزشهای مهارتهای اخلاق حرفهای در نهایت به پوستاندازی منجر خواهد شد، پوست اندازی از زندگانی دوزیستی سیاسی، مدیریتی، اخلاقی، اجتماعی و ایدئولوژیک و رفع تعارض و تعامل بین تیپهای شخصیتی پنهان و آشکار یک شخص،
در حقیقت فراگیری این مهارت مهم از یک طرف انسان را از گردابی که شاید در انتظار او باشد، نجات میدهد و از طرف دیگر سلامت سبک زندگی او را تضمین میکند.
نظر شما