یکی از لذت های به یادماندنی و بسیار شیرین زندگی ما در دوران کودکی و زندگی در کردستان، صبح عیدهای فطر و قربان بود. آنچه برای ما و در زندگی آرام کودکی، بسیار گوارا و خاطره انگیز می شد بذل و بخشش ها و عیدانه بزرگترها بود و همچنین دید و بازدیدها و سرزدن اقوام و آشناها و اهل محل به یکدیگر که گاه دوسه روز طول می کشید که اکنون بسیار کمرنگ شده است؛ جدا از این، پختن غذایی گرم چون قورمه سبزی بود برای صبح عید؛ و چون به نوعی عادت ستیزی و خلاف آمد عادت بود بسیار به دل می نشست که آن هم اکنون در بسیاری خانه ها و خانواده ها کم شده است. باز اگر کمی به قدیم تر برویم صبح عید، مردان با خود غذای تازه پخت شده را به مسجد محل می بردند و پس از ادای نماز عید و روبوسی افراد و حلالیت طلبی از هم(که آن هم امروزه کم شده و جایش را صرفا به تبریک گفتن به هم داده)در مسجد و با هم غذا می خوردند که این رسم کارکردهایی چون افزایش صفا و صمیمیت و همکاری و تعاون داشت. اما پس از صرف غذا آنچه از غذا باقی می ماند دور ریخته نمی شد بلکه همه غذاها را در یک ظرف یا قابلمه می گذاشتند و به خادم مسجد که معمولا فقیرتر از همه است می رسید تا با خانواده اش تناول کند. در زبان کردی به خادم مسجد، مجێور، گفته می شود که شکل کردی مجاور عربی است چون وی در جوار مسجد است و به این غذای در هم و قاطی، (چێشتی مجێور) گفته می شد. اکنون در زبان کردی، ترکیب چێشتی مجێور، ضرب المثلی شده کنایه از چیرهایی که در هم آمیخته و قاطی است. از همین رو استاد عبدالرحمن شرفکندی مشهور به هژار، کتاب زندگینامه خود را که تاریخ معاصر منطقه است به خاطر مباحث متنوع آن، چێشتی مجێور، نامیده است.
سرویس کردستان- یکی از دشواری های ترجمه از زبانی به زبان دیگر، اصطلاحات و ضرب المثلهایی است که شکل گیری به وجود آمدنشان، حاصل داستان یا واقعه ای است در زبان مبدأ که چه بسا فرهنگ مربوط به زبان مقصد فاقد آن پیش زمینه است
کد خبر 111686
نظر شما