به گزارش خبرنگار کردپرس، «قصه های خوب برای بچه های خوب» را در دست گرفته و می خواند. روایتش آن قدر روان است که بچه ها جذبش شده و با دقت گوش می دهند. بچه هایی که تا همین چند دقیقه پیش صدایشان تمام کتابخانه «شهید مدرس قروه» را برداشته بود، حالا آرام به قصه گوی جوان خود نگاه می کنند.
قصه گویی که سال گذشته کتابدار نمونه کودک در کشور شد و با روایت های خود بزم کودکانه ای را در روزها و زمان های خاص رقم می زند. ارشد علم اطلاعات و دانش شناسی دارد و از سال 92 به عنوان کتابدار کودک کار خود را آغاز کرده و همچنان با شیوه های نوینی که از خود ارائه می دهد در لیست برترین ها قرار دارد.
«زیبا عبدالملکی»؛ کتابدار نمونه در بخش کودک کتابخانه شهید مدرس قروه که گرچه به گفته خودش علاقه چندانی به دنیای کودکان ندارد اما همین که وارد اتاق کودک در کتابخانه می شود انگار جادو شده و حس لطیف کودکی برایش جلوه دیگری می گیرد.
او که هر روز برنامه ای برای کودکان عضو کتابخانه دارد معتقد است کتاب های کودک باید زنده باشند و بچه ها را به شادابی برسانند.
طرحی که به بار نشست
«نورا و باربد» با چهره های خندان گوشه ای از اتاق نشسته اند و با وجود آنکه سنشان به خواندن کتاب نمی رسد اما هر دو از میان اسباب بازی ها کتاب را بر می دارند و نگاه می کنند. این دو کودک داستان عجیبی دارند. داستانی برگرفته از یک ایده و طرح که در ذهن «زیبا» نقش بسته و به اجرا درآمد و به بار هم نشست.
طرحی به نام «مادران باردار»؛ که به گفته او یعنی خواندن کتاب و قصه گفتن توسط مادران در زمان بارداری برای جنین خود. «معتقدم اگر از همان دوران بارداری مادر کتاب بخواند و حس آن را به طفلی که در درون خود دارد منتقل کند، تأثیر شگرفی بر روی جنین در آینده خواهد گذاشت.»
«زیبا» باور دارد که حرف زدن با جنین، کتاب خواندن و قصه گفتن برایش توسط مادر نه تنها ذهن فعالی در کودک ایجاد می کند بلکه حس و لذت فهمیدن را هم به او می چشاند.
درست همانند «نورا و باربد» که انگار بوی کتاب را خوب می فهمند و می دانند چه از درون آن بیرون می آید.
وضعیت تولیدات ادبیات کودک و نوجوان
حالا «زیبا عبدالملکی» کتابخوانی اش خاتمه می یابد و قصه هایش هم به خط آخر می رسد. کم کم بچه ها خندان و پر هیجان می روند و اتاق خالی می شود و ساکت. اما همچنان حس عجیب و جادویی خود را دارد.
روی یکی از صندلی های خوشرنگ کودکان گفت و گو را آغاز می کند و اول از همه به وضعیت تولیدات ادبیات کودک و نوجوان می پردازد. «وضعیت ادبیات کودکان از نظر کیفی تا حدودی خوب است ولی از نظر کمی متأسفانه مشکل وجود دارد. الآن به دلیل گران شدن کاغذ، کتاب ها کاهش پیدا کرده و این واقعاً برای جامعه مفید نیست. برای مثال در قفسه های همین جا اگر نگاه کنید کمبود کتاب واقعاً دیده می شود و گاهی اوقات بچه ها برای یک کتاب می مانند.»
جای خالی کتاب در قفسه ها به وضوح دیده می شود. قفسه هایی که باید مملو از کتاب باشند یا خالی اند یا با یکی دو کتاب فضای خالی بسیاری را نشان می دهند.
پاسخگوی نیاز کودک
«زیبا» کمبود منابع کودکان را یکی از مشکلات اصلی در حوزه کتاب کودک می داند و معتقد است اگر کتاب به اندازه کافی باشد نیاز کودک پاسخ داده می شود. «کتاب پاسخگوی تمام نیازهاست به شرط آنکه وجود داشته و به اندازه کافی منابع باشد. برای مثال وقتی کودکی از من کتابی را می خواهد و ما در کتابخانه یا آن را نداریم و یا به اندازه کافی نیست چگونه می توان گفت پاسخ نیاز کودک را به عنوان مخاطب داده ایم؟»
پس شرط اساسی از نظر این کتابدار کودک وجود منابع با محتوای مناسب است تا بتوان نیاز کودک و نوجوان را آن طور که باید تأمین کرد.
مشکلات نویسندگان کودک
رنگ های شاد داخل اتاق به گونه ای است که هر انسانی را به وجود می آورد و گویا اینجا واقعاً جادو می کند و حال خوب را ارزانی می دارد به مراجعین. ادامه صحبت به درد همیشگی جامعه نویسندگان می رسد. حمایت نشدن نویسنده.
«زیبا عبدالملکی» با تکان دادن سر به نشانه تأسف حرفش را در دو کلمه حساس خلاصه می کند. «حمایت نشدن نویسندگان و سانسور شدن دو مشکل عمده ای است که باعث می شود نویسنده انگیزه اش را از دست بدهد و آن طور که باید قلم نزند.»
او سانسور را عاملی در کاهش منابع می داند و بر این باور است که نویسنده کتاب کودک متفاوت تر از بخش های دیگر بوده و اینجا اگر سانسورها تیزتر و برنده تر باشند قطعاً مشکلات کتاب ها را بیشتر می کنند و یک نوع قهر اجباری توسط نویسندگان ایجاد می گردد. امروزه نیاز کودک برای نویسنده بالاتر از هر چیز دیگری است و اگر فضای نوشتن مانع پاسخ گویی شود هم در کمبود منابع و هم بر پاسخ نگرفتن مخاطب تأثیر می گذارد.
شاخص های لازم برای کتاب کودک
هیجان خاصی دارد. با همین شور و شوق است که قصه گویی می کند و بچه ها جذبش می شوند. لحن آرامی دارد و نگاهش مهربان است. اینجا از شاخص های موردنیاز برای کتاب کودک و نوجوان می گوید.
شاخص هایی که از نظر «زیبا» باید توسط نویسنده دیده شوند. «هر نویسنده ای براساس نیاز کودک می نویسد و باید خود را جای کودک بگذارد و هرچه که کودک باید بداند را نیاز است که تأمین کند.»
«کودک نیاز دارد که از نظر روحی و روانی تغذیه شود و در این میان سلیقه های متفاوتی هم وجود دارند و انتخاب نوع کتاب و محتوا و صفحه آرایی آن هم بسیار مهم است. به هر حال گاهی اوقات بهتر است نویسندگان به جای نوشتار بر روی تصویرسازی کار کنند چرا که به نظر من اثرگذاری بهتری دارد.»
پیشنهاداتی برای بهتر شدن
حالا دیگر «زیبا» خودش تنها نیست. او 2 هزار و 204 عضو کودک و نوجوان در کتابخانه شهید مدرس دارد و باید با وجود تمامی مشکلاتی که هست از کمبود کتاب گرفته تا کوچک بودن فضای کاری و دیگر امکانات مرتبط، ذهن آنان را تقویت کرده و همه را با خوانش کتاب آشنا کند.
او دوست دارد نویسندگان حوزه کودک حمایت شوند هم از نظر مالی و هم معنوی. «باید نویسندگان حمایت شوند تا تشویق شده و انگیزه بگیرند برای ارائه کارهای بهتر. همچنین نویسندگان هم باید در میان کودکان حضور یابند و نیازسنجی کنند و براساس نیازهای روز قدم بردارند.»
«زیبا» یک بار دیگر استفاده از تصویرگران خوب و حرفه ای در کتاب ها را مهم دانست و از تأثیری که یک تصویر بر روی ذهن کودک می گذارد گفت. «ببینید گاهی اوقات واقعاً یک عکس یا تصویر کاری می کند که صد صفحه نوشته نمی تواند. برای همین نیاز است در کتاب ها به ویژه بخش کودک از تصاویر متناسب با شرایط جامعه و نیاز کودکان، بیشتر و حرفه ای تر استفاده شود.»
نقش خانواده در کتابخوانی کودک
طبیعی است که یک کتابدار و قصه گوی کودکان را عضو دیگری از خانواده کودک دانست. خانواده ای که نقش مهمی در تربیت کودک و تشویق او به کتاب و کتابخوانی دارد. «زیبا عبدالملکی» همین نقش خانواده را اساسی دانست که طرح مادران باردار را روی کار آورد.
«پدر و مادر الگوی بچه ها هستند و وقتی بچه ای می بیند والدین اش کتاب به دست دارند و می خوانند ناخودآگاه به کتاب علاقه پیدا می کند. لازم است گاهگداری خانواده ها برای فرزندان خود کتاب بخوانند. آنان را به نمایشگاه ها و فروشگاه های کتاب ببرند. وقتی خانواده به کتاب اهمیت دهد کودک هم ارزش آن را متوجه خواهد شد.»
آرزوهایی که هدف می شوند
صحبت ها پایان یافته و حالا «زیبا» حرف های دلش را به بیرون می ریزد. حرف هایی از جنس آرزو و هدف. «دوست دارم بیان کلامی ام در قصه گویی تقویت شود، فضای کتابخانه توسعه باید، این فرهنگ کتابخوانی را به روستاها ببرم و برای بچه های روستایی هم قصه بگویم و آنان را هم به کتاب علاقه مند کنم.»
عاشق این است که روزی زنگ کتابخوانی در مدارس نواخته شود و مهم تر از همه به جای اتاق کتاب کودک، یک کتابخانه کودک به صورت مجزا و مستقل در شهرستان ایجاد کند.
روایتی از یک خاطره ماندگار
دکوراسیون اتاق را خودش طراحی کرده. یک طرف قفسه اسباب بازی ها. یک طرف کتاب ها هستند که خودنمایی می کنند و یک طرف درختی مشهور به درخت آرزوها روی دیوار نشسته و بخشی دیگر هم به درخت شناسنامه با عکس کودکان عضو کتابخانه رسیده است.
«زیبا» همه را با شوق و هیجانی وصف ناپذیر نشان می دهد و درباره هرکدام خاطره ای دارد و حکایتی جذاب. از درخت آرزوها می گوید. درختی که از نظر بچه ها آرزوهایشان را برآورده می کند. او از آرزوی «غزل» گفت که دوست داشت پایش به زمین برسد تا بچه های دیگر که هرکدام شیرین ترین آرزوهای کودکانه را به درخت آویزان کرده بودند.
رازی است در پس پرده
قرار است تا ساعاتی دیگر دوباره قصه گویی شروع شود. موضوع قصه امروز روایتی است از پدر ادبیات کودک و نوجوان «مهدی آذریزدی»؛ مردی که قصه های خوبی را برای بچه های خوب نوشت و حالا کتابداران و قصه گویانی چون «زیبا عبدالملکی» از او الگو گرفته و دل کودکان را شاد می کنند.
اینجا در اتاق کودک کتابخانه شهید مدرس قروه هر روز یک قصه گفته می شود. قصه هایی که در هر مناسبتی رنگ می گیرند و نقش و نگار می زنند به ذهن کودکان امروز و آینده سازان فردا.
و باید گفت کتاب رازی است در پس پرده زندگی... رازی که «زیبا» آن را به افکار زندگی خود پینه کرده...
* گفت و گو: زیبا امیدی فر
نظر شما