بنویس دانشگاه  بخوان  باشگاه / محمد هادیفر

سرویس کردستان- بعضا ازفرموده « دانشگاه باید سیاسی باشد.» خوانشی متفاوت و برداشتی متصلب دارند و تفسیر آنان از سیاسی بودن دانشگاه این است که باید حوزه های درسی را فدای مسائل احساسی سیاسی کنند.

بعضا مراکز علمی در سراسر کشور با برجسته کردن برخی فعالیت های سیاسی، فعالیت های علمی را کاملا به حاشیه برده اند. حال و روز مراکز علمی کردستان هم تقریبا از این قاعده مستثنی نبوده و شعار سیاسی بودن دانشگاه بهانه ای برای جریانات خاص می باشد غافل از اینکه هدف اصلی واضع بیان راهبردی «دانشگاه باید سیاسی باشد» به هشیاری مراکز مربوط می شود که به سادگی در پیچیدگی های سیاسی گم نشوند و عمده تلاش آنان درحوزه تقویت بنیان های علمی و پژوهشی مراکزآموزشی باشد. به تعبیر دیگر آنقدر که به تقویت بنیان های علمی توصیه و سفارش شده، پرداختن به موضوعات سیاسی اشاره نشده است و اصولا ارتقاء علمی مراکز آموزشی از اهم اهداف عالیه بوده که متاسفانه مغفول مانده است. در استانی که باید دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی به داد فقر و فلاکت استان برسد و کمکی به نجات و رهایی از این پلشتی مدیریتی بنماید، متاسفانه هر روز شاهد باز شدن پنجره ای رو به سیاست بوده و بهمان مقدار شاهد بسته شدن پنجره های علم و دانش و پژوهش بوده ایم غافل از اینکه کشورهای توسعه یافته اساس و بنیان پیشرفت خود را بر دوش مراکز علمی گذاشتند تا توانستند کشوری مانند مالزی را خلق کنند که موجب شگفتی همه نظریه پردازان اقتصادی گردید.

متاسفانه ساختارهای آموزشی کردستان؛ که بیش از هر نقطه ای از کشور نیاز به سازو کارهای توسعه جهشی دارد؛ دچار گرداب سیاسی شده که موجودیت این مراکز را به کام خود فرو می برد. در چند سال اخیر طبق آمارهای رسمی منتشره شاهد تنزل شدید رتبه های علمی دانشگاه های استان بودیم که معلول ورود عقبه های سیاسی برخی جریانات سیاسی بوده که مزید بر این وادادگی و پلشتی علمی می گردد. برخی از عقبه های سیاسی این جریانات می پندارند که دانشگاه سرقفلی آنان هستند و بعضا هم آن را میراث آباء و اجدادی خود دانسته و معتقد به اداره قبیله ای و سیستم ولیعهد پروری به شیوه دانشگاهی آن می باشند. بعضا آنقدر احساس تعلق مالکیتی برآن دارند که هیچ تغییری را برمدیریت مرکز علمی برنمی تابند و درهای علمی این مراکز توسعه را بر روی پژوهشگران و عالمان واقعی بسته و درهای احساسات سیاسی را بر روی شبه عالمان گشوده و موجبات سقوط علمی دانشگاه ها را به وجود آورده اند. برخی بدان دل خوشند که اگر همه ارکان جامعه در خواب باشند برخی مراجع از جمله مراکز علمی و پژوهشی بیدارند و علوم روز را به فرزندان آنها می آموزند.

برخی از همین مراکز علمی که می بایست انتظارات و اولویت های جامعه را احصاء نموده و آن را پیش روی مدیران قرار دهند تا براساس برنامه های دانش بنیان مدیران، به اولویت های جامعه بپردازند؛ متاسفانه با مشارکت بعضی جریانات سیاسی عقب ماندگی های خود را با شوهای سیاسی و تبلیغاتی جبران می کنند در این زمینه فرقی بین جریانات سیاسی وجود ندارد. بعضا با گرایشات سیاسی اصلاحی مراکز آموزشی حرکت های اصولی و علمی و ارزشی را منکوب می کنند بعضی دیگر با بهانه های ارزشی موجب طرد نیروهای متخصص و بی طرف می گردند گویا هر دوی این جریانات، قانونی نانوشته دارند؛ که مسیرمدیریت علمی حتما باید از طریق یکی از این دو راه عبور کند و با این توصیف جامعه علمی را سیاست زده و علم گریز می کنند. با این اوصاف مدیران علمی به جای پرداختن به مسائل اساسی و زیر بنایی، چاره ای جز آویزان شدن به بخش سیاسی یکی از دو جریان نخواهند داشت. جالب این است که بسیاری از این عقبه های تحریکات سیاسی دانشگاه ها فاقد هرگونه دیدگاه های مدون می باشند اگر به همین کسانی که خود را خدایگان تئوری و برنامه های سیاسی می دانند گفته شود همان برنامه های خود را درچند جمله بنویس که نخبگان جامعه ببینند و قضاوت کنند هرگز نه انسجام فکری آن را دارند و نه می توانند فکر خود را بر روی کاغذ بیاورند ولیکن در دنیای حرافی و فضا سازی خود را علامه روزگار دانسته و افلاطون را هم به شاگردی خود نمی پذیرند متاسفانه به یمن کارخانه های دکتر سازی بسیاری از همین طیف افراد بدون داشتن یک مقاله علمی همگی به درجه دکتری نائل شده اند.

جای بسی تعجب است مراکز علمی که امید نهایی جامعه است و انتظار می رود از درون آنها بهبود شرایط جامعه رقم بخورد متاسفانه جایگاهی برای سرکوب استعدادها و رویش های علمی گردیده است. بداخلاقی های این گروه سرگردان منحصر به یک جریان خاص نمی باشد گویا این ویروس اخلاقی در بین همه جریان ها ساری و جاری می باشد منتها در هر جریانی روش بایکوتی منحصر به خود را دارد. نزد برخی ها اصلاحات بهانه به حاشیه راندن می باشد و در نظر برخی دیگر ضد ارزش بودن موجب دافعه های جبران ناپذیری گردیده است. شوربختانه دال هردو جریان، غلو و تملق گرایی می باشد که بدترین نوع آفت حوزه علم و پژوهش می باشد. اصولا فضای علمی و آموزشی با فضای احساسات سیاسی تفاوت دارد اینگونه رفتارهای حاشیه ای جامعه علمی را از متن اصلی دور می نماید هر چقدر افراد نخبه تر دچار چنین ویروسی میگردند انحراف آنان از متن فاجعه بارتر می باشد. پدیده ای که در شرایط کنونی شاهد آلودگی عمده مراکز آموزش عالی استان هستیم و عمدتا ابزار و وسیله سیاست ورزی جریان های خاص از هر دو طیف می باشد دور از واقعیت نخواهد بود که هرچند در سر در این مراکز نوشته شده « دانشگاه» اما درحقیقت همان «باشگاه » سیاست است که ما از آن تصور دانشگاه داریم.

کد خبر 124764

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha