به گزارش خبرگزاری کردپرس، خانوادهها با کارشناسی در منزل قبل، حین و بعد از قطعی گاز در مناطق شمالی استان ایلام را پیشبینی کردند و با تقسیم کار امور محوله را مدیریت نمودند. این نظرات کارشناسی صورت جلسه شد و به امضای پدر، مادر، دختر پسر و عمهی خانواده رسید.
قبل از قطعی گاز مناطق تحت پوشش پدر و مادر خانواده با رنگهای قرمز و آبی در نقشهی شهر ایلام مشخص شد و تا روز چهارشنبه عملیات آغاز شود.
روز واقعه فرا رسید!
تاکسیهای سطح شهر دربستهای زیادی تا ایستگاه پرسیگاز "ریزهبندی" در جاده مهران رفتند و از سری روزهای پر دیالوگ در تاکسیهای سطح شهر رقم خورد و این تعداد گفتگو تا پیش از برجام سابقه نداشت و اقتصاد رانندگان رونق دوباره گرفت.
همه با عشق خاطرات دوران فرار فرار و زیر چادر و صف پیکنیک و پیت نفت را مرور کردند و در حالی که لبخند میزدند سعی میکردند از نفر جلویی جلوتر بزنند. پدر خانواده از منطقهی مشخص شده عملیات را با رمز «خدایا به امید تو نه خلق روزگار» آغاز کرده بود و در حالی که پیکنیک سبز رنگ و رو رفتهای را به دست داشت سعی مینمود هر چه زودتر عملیات را به پایان برساند و به دامان خانهی عاشقی برگردد تا همسرشان از آنها با نام قهرمان زندگی و الگوی فرزند خود یاد کند.
دلها به هم نزدیک شد و فکرها یکی شد و برخی در منازل خود برای پر کردن پیکنیک از رابط کپسول استفاده کردند و سه چهار تا پیکنیک پر شد.
همه چیز مهیای یک رقابت حساس و نفسگیر بین باجناقها ، برادرها و همسایهها و عمهها شده بود.
در حالی که یک چشم شوهر به ساعت بود و یک چشم دیگر به نفر جلو تا هر چه سریعتر نوبتش فرا برسد تا پیک پیک نیک را پر کند ،یک چشم مادر خانواده به نفوذ در جریان سیال ذهنی دختربچههای صف نان جهت اغفال آنها بود و یک چشم دیگر مادر خانواده و فرزندان در صفوف به هم چسبیده نانواییها به خمیر نانوا و شاطر خشک شده بود تا آنها نیز با یک دوجین نان به خانه برگردند و عشق را لابلای نونهای لواش و سنگگ زنده نگهدارند.
کسی جواب تلفن خود را نمیداد مگر آنکه یک پیک نیک گاز پر تهیه کرده باشد یا برای چهار روز نان گرفته باشد.
تلفنهای همراه روز پر تماس و پرترافیکی را سپری نمودند و کسانی که یک پیک نیک و سر پیکنیک را تهیه کرده بودند بنر کسب موفقیت ارزنده آنها در رقابت مرگ و زندگی توسط مدیران ساختمان در بلندای بلوکهای مسکنهای مهر نصب شد و هر خانوادهای که در خانهی خود یک پیکنیک داشت یک خانواده لاکچری و باکلاس قلمداد میشد و همین موضوع زمینه را برای تعریفها و چشم و همچشمیهای همسران محترمه فراهم نمود.
هشتک «شوهر فلانی چرا تونست پیکنیک تهیه کنه و تو چرا نتونستی!» به ترند اول توئیتر تبدیل شد و روز شنبه هفته بعد به عنوان اولین روز کاری پس از آن واقعه بایستی مشاوران طلاق بیشتر تلاش کنند تا آمار طلاق استان رشد پیدا نکند.
در صفوف به هم تنیده پیکنیک به دلیل برخوردها و برخی شتابزدگیها و عدم رعایت فاصلهی طولی یاد و خاطرهی عمههای شرکت گاز یک بار دیگر زنده نگه داشته شد.
در صفهای سیاسی و طولانی نان و پیکنیک از دلایل قطعی گاز در حوزهی شمالی استان نیز سخن به میان آمد و حتی از استاندار ایلام نیز نام برده شده که دیدید که من درست میگفتم و ایشان مدیریتهای استان را به حوزه ی جنوبیها داده است و اکنون نیز فقط گاز حوزه ی شمال استان را قطع کرده است!
برخی دیگر پا را فراتر از سطح استان گذاشتند و گفتند این نقشهی خودشونه تا ما رو از دلایل توقیف نفتکش در تنگهی هرمز بیخبر بگذارند.
روز چهارشنبه فرا رسید هر ساعت یک بار پدر خانواده گاز منزل را چک میکرد و در دوراهی خوشحالی و دلخوری غوطهور میشد.
غرولند پدر خانواده بالا میگرفت! ، و زیر لب میگفت:پس چرا این گاز لعنتی قطع نمیشه؟ او نمیخواست ساعتها حضور در صف گاز را فراموش کند. عصر چهارشنبه هم با دقت بیشتر گاز منزل را روشن کرد و باز هم حسرتش را به پیکنیک سبز رنگ و رو رفته آشپزخانه دوخت.
مادر خانواده به هیچ تلفنی پاسخ نمیداد مخصوصا به تلفن خواهر شوهر خود که نه شوهرش صف گاز رفته بود و نه خودش صف نان! او بسیاری از پیامهای تلگرام که قهرمان در ابتدای آنها بود را هم سین نمیکرد یا سین میکرد و جواب نمیداد.
شب فرا رسید و اطلاعیهی شرکت گاز استان مبنی بر پایان تعمیرات اعلام شد و پدری سر به کوه و بیابان گذاشت و مادری که برای چهار شب و چهار روز غذا درست کرده بود در یک شوک بزرگ فرورفت و تحت نظر روانشناس قرار گرفت.
و اما!
قهرمان اصلی قطعی گاز در استان ایلام شرکت گاز بود که مدیریت خوبی داشت.
*روزنامهنگار ایلامی
نظر شما