فقر، تنگدستی و نداری واژه هایی هستند که حتی تلفظ آنها باعث آزردگی و احساس حال بد می شوند. نیک می دانیم امروزه این کلیدواژهها در ادبیات و گفتمان روزانه ما بسیار تکرار می شوند. بیشتر اوقات با بی خیالی خود را به نشنیدن میزنیم و بی سرو صدا از کنارشان گذر میکنیم.
در میان انبوه اخبار سیاسی، اجتماعی و... شبکه های مجازی، پیام اهالی یکی از مناطق حاشیه شهر ایلام در یک کانال خبری نظرم را جلب کرد. خلاصه پیام این بود:
"لباس فرم مدارس اجباری نیست، لطفا والدین را مجبور به این کار نکنید."
در تکمیل این پیام آمده بود:
"این کار از عهده خیلی از اهالی برنمیاد، بیشتر ما مستأجریم و وضع مالی خوبی نداریم، به خاطر خدا هم شده این درخواست را درج کنید...!!!
این پیام به ظاهر شاید خیلی مهم به نظر نرسد، اما با کمی تأمل، می توان فهمید در همین حوالی و اطراف ما، خانواده ها برای تأمین چه نیازهای اولیه ای، گرفتارند!
این که انتظار داشته باشیم همه مشکلات جامعه توسط دولت و نهادهای حمایتی مرتفع شوند، تقریباً انتظاری غیر ممکن بوده و در هیچ جای دنیا هم چنین امری میسر نیست. اما نقش مردم و تشکل های مردمی، انجمن های خیریه و افراد سخاوتمند، در التیام بخشیدن به این زخم ها، می تواند مهم و تأثیرگذار باشد.
خود را در مقام توصیه و امر و نهی نمی بینیم، فقط جهت یادآوری؛ با یک محاسبه ساده در زندگی شخصی و اندکی صرفه جویی، حتی به اندازه حذف یک وعده خرید میوه، میتوان حامی افراد دردمند و ندار شهرمان باشیم.
کم کم به روزهای آغازین ماه مهر می رسیم. ماه شور و شعف کودکانه و عطر خوش کتاب و دفتر. شایسته است مهربانیها را تقسیم کنیم. بسیار نیکوست با خرید لوازم تحریر، پرداخت هزینه لباس فرم مدارس و حمایت از خانواده های فقیر آبرومند، سخاوتمندی را در دیارمان عطرافشانی کنیم.
می گویند: "سخاوت وجود میخواهد، نه ثروت" و افراد سخاوتمند شادترینها هستند.
به راستی وقتی راهی به این سادگی و زیبایی برای خوب شدن حال مان وجود دارد، چرا به دنبال گمشده در دوردستها می گردیم؟!
*روزنامه نگار ایلامی
نظر شما