با کمال احترام به نگارنده و درک دغدعه ایشان، برای دفاع از حوزه نقد رسانهای و تمایز آن با منفی انگاری بیان چند نکته را ضروری دانستم:
در وهله اول باید گفت رسانه ها معمولاً اهل سانسور مثبت نیستند که آنها را به مخابره اخبار مثبت فرابخوانیم، بلکه غالباً از مخابره اخبار منفی پرهیز می کنند یا منع می شوند و باید آنها را تهییج کنیم از سانسور وضعیت و خوشبینی نسبت به آمارهایمدیران پرهیز کنند.
اعتقاد دارم مردم از رسانه ها انتظار دارند وضعیت واقعی جامعه را انعکاس دهند. آنچه در شرایط تلخ تحریم و معضلات فراگیر جامعه حال مردم را خراب می کند صداقت رسانه ها نیست، بلکه وقتی در این شرایط صداوسیما به جای آنکه آینه جامعه باشد تمام تلاشش اینست که بگوید غرب در حال فروپاشی است و ما خیلی خوبیم مردم حال شان بیشتر خراب می شود.
شاهد این مدعا آنست که مردم برای دریافت اطلاعاتی که با مشاهدات شان از جامعه همخوانی داشته باشد به رسانههایخارجی متوسل می شوند و اتفاقاً آنجا معاندنیوزها خیلی راحت شرایط را از آنکه هست سیاه تر جلوه می دهند و بر موج نارضایتی ها سوار می شوند.
من ادعا می کنم مردم اگر ببینند رسانه ها اخبار معضلات جامعه را به درستی منتشر و پیگیری می کنند معانیدنیوزها راه به جایی نخواهند برد و امید و دلبستگی مردم هم به اصلاح از درون بیشتر می شود.
نکته دوم آنست که برای امیدآفرینی، باید تغییرات اساسی ایجاد شود و حرکت های شعاری و بزرگنمایی اتفاقات عادی بدتر می تواند باعث سرخوردگی مردم شود.
به طور مثال بازگشایی مرز خسروی بی شک اتفاق خوبی است. اما نباید فراموش کرد عبور روزانه ۱۵۰ زائر در روز شاید برای شروع خوب باشد اما تاثیر ملموسی بر معیشت مرزنشینان نخواهد داشت. ضمناً تا زمانی که زائران فاصله مرز تا بغداد را بی توقف و با اسکورت حشدالشعبی طی کنند و اقتصاد مرزنشینان عراقی با این عبور و مرور گره نخورد نمی توان به امنیتپایدار زائران و شکوفایی اقتصاد مرزنشینان خوشبین بود.
البته اگر این خبر با خبر بسته شدن مرزسومار همراه نمی شد باز هم شیرین و امیدوار کننده بود اما....
لذا هنوز مرز خسروی از سایه امنیتی بودن خارج نشده است که پرچم شادی برافرازیم و بعد مدیران از مرز غافل شوند و دوباره با کوچکترین بهانه گیری طرف عراقی مرز بسته شود. فراموش نکنیم بازشدن مرز حاصل فشار رسانه ها بر مدیران بود و مبادا برافراشتن پرچم فتح و ظفر مانند هجوم به غنایم در جنگاحد مایه شکست مان شود.
اینکه جریان خاصی نمی خواهد اخبار مثبت از کرمانشاه مخابره شود باید با شواهد و قرائن کافی و ذکر نام دست اندرکاران احتمالی آن ثابت شود وگرنه یک تئوری توطئه بیش نخواهد بود و جز در مظان اتهام قرار دادن منتقدین اثری نخواهد داشت ( هر چند نیت نگارنده این نباشد).
با تمام احترامی که برای نگارنده و حسن نیت شان قائل هستم ضمن آنکه تاکید دارم هیچ خبر مثبتی تاکنون سانسور نشده اما همچنان در یادداشت ایشان چند مغلطه دیگر نیز وجود دارد
مثلاً باید از ایشان پرسید در اینکه پالس مثبت از کرمانشاه مخابره نمی شود حتی با فرض تئوری توطئه، مقصر کیست؟آیا اینجا هم رسانه ها مقصر هستند یا واقعاً پالس مثبت درست و پایدار کم است؟! و اگر وضع رو به بهبود باشد مگر می شود سر مردم کلاه گذاشت و در عصر اطلاعات و فضای مجازی مردم را از دسترسی به این خبرها منع کرد؟!
آیا به نظر ایشان باید به خاطر بازشدن مرزخسروی و رکوردشکنی یک جوان کرندغربی اخبار کودک آزاری را سانسور کنیم ؟! آیا آن خبرنگار اجتماعی باید خبر رسانی در مورد وضعیت اجاره نشین ها در کانکس ها را رها کند و از کسب رتبه دانش آموزان زلزله زده در کنکور گزارش تهیه کند و بعد همه فراموش کنیم کنکور از اساس یک مافیایآموزشی ایجاد کرده است؟!
به نظر من رسانه بیش از آنکه نگران احساس ناامیدی مردم باشد باید نگران خوابزدگی برخی مدیران باشد. رسانه باید برای مدیران آژیرخطر باشد و چرت روزمرگی شان را پاره کند وگرنه لالایی می شود و باعث خواب عمیق ...
نقد به معنای تخریب یا ندیدن خوبی ها نیست؛ نقد بالاترین درجه مروت در حق دوستان است و مدارا فقط لایق دشمن است. حتی کارهای خوب را هم باید برای بهتر شدن نقد کنیم و همواره سطح توقع مردم از مدیران را بالا نگه داریم که هم موجب ارتقای توان مدیران است و هم موجب بهبود جامعه.
در پایان من هم امیدوارم از کرمانشاه همیشه خبر مثبت مخابره شود و مردم کرمانشاه حالشان واقعا خوب شود.
نظر شما