به گزارش کُردپرس،میزگردی در جامعه کُردهای مقیم مرکز میزگردی به همت کمیته ی زنان این جامعه با محوریت آسیبهای اجتماعی و خودکشی خودسوزی زنان در مناطق توسعهنیافته برگزار شد.در این نشست اعضای جامعه و چند تن از فعالان حوزه زنان در خصوص دلایل اقدام به خودکشی و خود سوزی زنان در مناطق کُردنشین مواردی را عنوان کردند.
عامل فرهنگی در موضوع خودکشی و خودسوزی زنان مشهود است
توران زندی،عضو کمیته ی زنان جامعه کُردهای مقیم مرکز با اشاره به عاملیت فرهنگی در موارد اقدام به خودکشی خاطرنشان کرد:به نظر می آید سیستم آموزشی در این مورد بیشتر موظف است به خانواده ها مخصوصا زنان در مناطق کمتر برخوردار توجه و رسیدگی نماید و با آموزش به زنان و دختران این موضوع را برجسته کند که برای برخورد با مشکلات اجتماعی ناچاریم با عقلانیت و با صبر و با بهره گیری از مجاری حقوقی و قانونی به حل مشکلات و گرفتاریها فکر نماییم.خودکشی و خودسوزی نمی تواند چاره کار باشد،تنها گزینه ای است که شخص مرتکب،با رجوع به آن احساس می کند که رها شده است،در صورتی که با این عمل خود علاوه بر اینکه به کمبود و خلأها در مورد حقوق زن اجازه حاکم شدن می دهد،به مترادف آن زن را در موقعیت منفعل قرار داده تا نتواند برای مواجه شدن با مشکلات و مسائل راه دیگری پیدا نماید.
خودکشی آغازی برای مشکلات جامعه است
کلثوم ابراهیمی با بیان برخورد با پدیده ی خودکشی و خودسوزی زنان، ادامه داد:راهکار برخورد با پدیده ی خودکشی و خودسوزی زنان،تنها از طریق مجاری دولتی حاصل نمی شود،بلکه نقش جامعه مدنی در برخورد با عمل خودکشی بسیار حائز اهمیت است.یکی از راهکارهایی که نهادهای حمایتی غیردولتی می توانند انجام دهند،آگاهی سازی و آگاهی دهی در خصوص پدیده ی خودکشی است.با اینکه موضوع خودکشی زنان از لحاظ محتوایی گاها با جریان قتل های ناموسی همراه می شود اما خودکشی به عنوان ابزاری که خود شخص آن را بکار می برد،می تواند مورد تحقیق نهادهای مدنی قرار گیرد و به صورت گسترده جامعه و مخصوصاً زنان جامعه را به این ذهنیت برساند که خوکشی پایان راه نیست بلکه اغازی برای معضلات دیگر اجتماعی در خانواده و جامعه است.
خودکشی و خودسوزی،آخرین راه حل نیست
پروین کریمی با عنوان این مطلب که،خودکشی و خودسوزی،آخرین راه حل نیست،گفت:وقتی در فضا واقعی و رو دروی اجتماعی پیوند اجتماعی و عاطفی افراد دچار فرسایش می شود ،یا به تعبیر آدلر " تعلق اجتماعی افراد" و به تعبیر نظریه پردازان رویکرد سرمایه اجتماعی"سرمایه اجتماعی" دچار فرسایش می شود و این وضعیت با ایجاد اختلال در فضای عمومی اجتماعی و فضای "عاطفی خانواده" کارکرد حلقه ها و شبکه های اجتماعی مانند خانواده و خویشاوندی و همسایگی را از حیث "همبستگی" و " حمایتی" مختل می نماید، این وضعیت منجر به اقدام خودکشی و افکار خودکشانه می شود. فضای اجتماعی با مختصات زیر؛ احساس امنیت اقتصادی پایین، همبستگی اجتماعی ضعیف،حمایت اجتماعی پایین ،خانواده های ضعیف از حیث حمایت، با تولید" فضای اجتماعی مرده"،و ایجادشرایط "هراس "و" ناامنی"،کنشگران را به فاصله گرفتن از این "فضای اجتماعی مرده" وا می دارد. همانگونه که گافمن استدلال می کرد که افراد از نقش ها "فاصله" می گیرند، تا رنج ها را تخفیف دهند یا در حالتی تدافعی "خود مطلوب" را به نمایش بگذارند.اما این موضوع دلیلی نمی شود تا شخص در این بحران به بدترین حالت جوابگویی در مقابل مشکلات(خودسوزی) بیاندیشد.به نظر سوا از مسائل گفته شده درک آموزشی و سطح برخورد با مشکلات دارای نقص کارکردی است و شخص برای نجات از مشکلات مخرب ترین راه را انتخاب می کند که در نتیجه منجر به عملی وحشتناک می شود که دردی از صورت مسئله دوا نکرده، بلکه باری را یه مشکلات جامعه و خانواده خود اضافه نموده است.
باید در برخورد با مشکلات عاقلانه رفتار کرد
زهرا امینی در خصوص چگونگی برخورد با مشکلات توضیح داد،لازم است:آن دسته از زنان جامعه متقاعد شوند راهکار برخورد با مشکلات تنها از راه عقل می گذرد نه از راه حذف و از بین رفتن.در پدیده خودکشی همه اقشار جامعه نقش دارند و خانواده به تنهایی محل تصمیم گیری و عاملی برای عمل خودکشی نیست،بلکه شرایط محیطی تا جایی فرد را مورد فشار قرار می دهد که شخص آرزوی مرگ می کند و مرگ را بهترین درمان برای مواجه با دردش به حساب می آورد.اینجاست که آموزش و تأثیر نهادهای دولتی و حمایتی لازم فرض می گردند که شخص را مورد حمایت قرار دهند و به او بقبولانند پایان دادن به حیات بدین شیوه دردی از مشکلاتشان کم نمی کند.
خودکشی و خودسوزی پدیده ای خودساخته است
الیاسی از اعضای جامعه،در مورد عوامل خودکشی اظهار کرد: خودکشی یکی از پدیدههای تأسف آوری است که دارای ابعاد شناخته شده ی روانی،اجتماعی،فرهنگی،بیولوژی و پیامدهای اقتصادی،انسانی وغیره می باشد این موضوع نه تنها به خاطر گسترش و شیوع جهانی ان بلکه به علت وجود زمینه های مساعد کننده برای وقوع این پدیده واجد اهمیت است.
از عوامل مهم مؤثر بر خودکشی را می توان به مواردی از جمله1- عوامل فرهنگی 2- عوامل اقتصادی 3-عوامل اجتماعی4-مشکلات روحی و جسمی5-مشکلات عاطفی6-اختلافات خانوادگی اشاره کرد.
همچنین رشد بیکاری، فشارها و بیتوجهیهای والدین، تضاد و ستیزه جویی در خانواده ،اختلافات زناشوئی، نامناسب بودن شرایط زندگی خانوادگی، ناراحتیهای روانی ، شکست در عشق و عدم تعادل شخصیت ، شرایط خاص زندگی شهری و روستایی دیگر عوامل تأثیر گزار بر خودکشی می باشند.در ضمن عامل رفتار (فرد) بیشتر مورد توجه قرار می گیرد چون که رفتار آدمی را نه عوامل بیرونی بلکه عوامل درونی تعیین می کنند و از همین رو است که بسیاری از مردم در برابر مشکلات فردی و اجتماعی با صبوری و مقاومت آنها را تحمل می کنند و برخی ناتوان از تحمل آنها دست به خودکشی می زنند.
مسئله اقتصادی یکی از ریشه های اصلی خودکشی و خودسوزی است
اسما شجاعی با اشاره به موضوع اقتصاد توضیح داد:مشکل اقتصادی دلیل اصلی پدیده ی خودکشی است و معمولا در خانواده هایی که درآمد ان چنانی ندارند شایع تر است.به همین روی شایسته است تا دولت در مناطق کمتر برخوردار و کمتر توسعه یافته برای کمتر کردن نرخ بیکاری که جز علت العلل معضلات اجتماعی است،چاره اندیشی کند.
نهادهای مردم نهاد،نقشی مهمی در پیشگیری موضوع خودکشی زنان دارند
در ادامه افشین غلامی روزنامه نگار و پژوهشگر مسائل اجتماعی با ارائه اماری تشریح کرد:بر اساس شواهد میدانی،زمانی که کارد به استخوان می رسد،خودکشی روی داده است.در این مشاهدات کسی که مرتکب عمل خودکشی و نوع وحشتناک ان خودسوزی می شود،با ابن فکر که توجه جامعه و خانواده و یا شخص مورد نظر را به عمل خودکشی جلب کرده است،مبادرت به این رفتار می کند و یا در این فکر است که می تواند با این حرکت به خواسته های خود برسد و یا پیام خود را به جامعه منتقل کند که توانسته است خود را از قید و بند آزاد کند.منتهی فرستادن این پیام به جامعه مساوی است با بغرنج تر شدن فضای جامعه و حل نشدن صورت مسئله اصلی که همانا وضعیت زن در جامعه است.بررسی نرخ استاندارد اقدام به خودکشی در سال های اخیر در مناطق کمتر بهره مند بین 200 تا نزدیک 300 نفر در هر 100 هزار نفر در سال در نوسان بوده است واین نرخ اقدام،چندین برابر متوسط کشوری است. بنابراین شواهد خودکشی فراتر از یک نابهنجاری شخصی به یک " مسأله اجتماعی" تبدیل کرده است. این در شرایطی است که بنا بر آمار پزشکی قانونی متوسط نرخ خودکشی در ایران از متوسط جهانی پایین تر است. خودکشی در سطح ملی یک بحران محسوب نمی شود. آن چه خودکشی در ایران به مسأله تبدیل کرده ، خودکشی در چندین استان است که ایلام ، لرستان و کرمانشاه،کردستان،آذربایجان غربی در این میان معمولا وضعیت نا مناسبی دارند. در سال 1367 نرخ خودکشی در هر صد هزار نفر کمتر از 2 نفر در هر صد هزار نفر بود چیزی حدود 8/1 در هر صد هزار نفر جمعیت بوده و به 7/19 نفر در نیمه­ی اوّل سال 1371 رسیده است.متأسفانه این روند صعودی ادامه داشته و در سالهای 87 به بیش از 100 نفر در هر صد هزار نفر رسیده است. و اقدام به خودکشی در برخی از شهرستان ها به رقمی حدود 300 در هر 100 نفر رسیده است خودکشی در ایلام پس از یک بازه زمانی کمتر از دو دهه یعنی از سال 1374 تا امروز تقریباً 12 برابر شده است . پس مسأله جدی است و نیاز به همتی جمعی، فراتر از توان محلی و استانی دارد. بیش از نیمی از خودکشی ها مربوط به زنان و کمتر از نیمی مربوط به مردان که این درصد با توجه به زمان و مکان متفاوت بوده است. آن چه مهم است این است که چیزی نزدیک به 70 در صد از اقدام به خودکشی ها مربوط به نوجوانان و جوانان است . جوانان نیروی پویای یک جامعه هستند و پویای و بالندگی جامعه از کم و کیف وضعیت جوانان متأثر است. همچنین باید اشاره کنیم که درصد کمی از اقدام به خودکشی ها یعنی نزدیک به 14 درصد به مرگ منجر می شود و یا به عبارتی خودکشی موفق است .جدای از نتیجه اقدام به خودکشی، نفس اقدام به خودکشی یک نگرانی جدی است. بنا بر این امار زنان سه برابر مردان اقدام به خودکشی میکنند. ولی از این میان 6درصد زنان و 5درصد مردان خودکشی موفق دارند. به عبارتی دیگر مردان در حدود سه برابر زنان بر اثر خودکشی می میرند.
بیشترین خودکشیها در افراد 15 تا 45 سال رخ میدهد و تمایل به خودکشی در 12 تا 15 سالگی به اوج میرسد؛ زیرا افراد در این دوره بحرانیترین زمان زندگی خود را طی میکنند و بروز تغییر در هورمونها زمینه خودکشی را تقویت میکند.
عوامل را در چندین سطح باید در نظر گرفت، یک سطح کلان 2- سطوح میانه و 3- سطح خرد
در سطح کلان عواملی مانند مهاجرت های گسترده به مناطق شهری، تحولات ارزشی، تغییرات نا متقارن یا همان توسعه بد قواره ، ناامنی اقتصادی یعنی فقر و بیکاری تضاد ارزشی و هنجاری، ساختار طبقاتی قطبی­ شده ، با فشار به سطوح پایین میانی و خرد در نهایت فشار حاصل شده از سطوح کلان و میانی بر روی فرد آسیب پذیر فرد را در برابر خودکشی تقویت می کند. ملاحظه بفرمایید در پایش ها و مطالعات انجام شده چیزی نزدیک به 70 درصد افراد دلیل خودکشی خود را اختلافات خانوادگی ذکر کرده اند، چرا خانواده که باید ملجاء و پناهگاه فرد در اظهارت افراد خودکش به عنوان متهم ردیف اول خودکشی معرفی می شود. بنا بر شواهد و مطالعاتی که طی سالیان اخیر انجام شده است مردان بیش از زنان به دلیل مشکلات روحی و روانی، مشکلات اقتصادی، و مشکلات مرتبط با مواد مخدر، و در مقابل، زنان بیش از مردان به خاطر مشکلات خانوادگی، اقدام به خودکشی می کنند.در شرایط فقر و بیکاری و درماندگی در تأمین نیاز های اعضای خود ناتوان است، سرخوردگی و ناکامی ناشی از این ناتوانی در قالب دعوای های خانوادگی تجلی پیدا می کند و بخشی از این تعارض درون خانوادگی که متأثر از فضای ناامن اقتصادی است در قالب خودکشی خود را نشان داده و بخش عمده آن در قالب آسیب های روانی و اجتماعی مختلف باکمی تأخیر شاید در یک بازه زمانی چندین ساله نمایان می شود.
نیازمند نهادهای حمایتی هستیم
روناک بهمن تبار با نگاه به وضعیت زنانی که در معرض این عمل قرار می گیرند،گفت:مطالبه زنان برای دستیابی به حقوقشان مستلزم تلاش در این راه است،تلاشی که از رهگذر ایستادن و مقاومت کردن می گذرد نه رفتن و باختن.درست است اکثر کسانیکه خوکشی و خودسوزی می کنند معمولا دارای پشتیوانه ی اقتصادی نیستند تا بتوانند به نحوی برای حقوقشان تلاش کنند،اما راه درست تحمل و درست کردن شرایط برای بهتر کردن اوضاع است که این مطلبد شخص در شرایطی قرار گیرد تا این ذهنیت را فرا گیرد و به نظر من اینجا نقش نهادهای حمایتی و مراکزی که در زمینه آگاهی بخشی فعالیت می کنند واجب است.
نظر شما