برای تحلیل جامعهشناختی حادثه دردناک تالار عروسی «مانگەشەو» که منجر به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی زن و کودک شد، باید در یک چارچوب کلی آن را مورد بررسی قرار داد. این مراسمها و تالارهایی که عروسی در آن برگزار میشود نمونه کوچکی از جامعه بحرانزده امروزی ما هستند.
- تالارها که عمدتاً تغییر کاریری داده شدهاند نماد آشکاری از اقتصاد ورشکسته ایران هستند که زیرساختهای بخش تولید به گونهای ناقص و ناهماهنگ در اختیار بخش خدمات قرار گرفته شده است؛
- بسیاری از تالارها نماد تعارض در اجرای قوانین و سلیقهای بودن آن است. به سادگی میتوان یک سوله یا گاوداری را به تالار عروسی تبدیل کرد اما مجوز رسمی برای ایجاد تالار عروسی، عبور از هفتخوان است و عمدتاً غیر ممکن؛
- کشتهها اکثراً کودک زیر پنج سال و زن هستند. این امر بیش از هر چیز وضعیت کنونی جامعه ما را به نمایش میگذارد. ابایی نداریم از این که برای رسیدن به اهداف و حفظ جان خویش دیگران و بهویژه اقشار ضعیف جامعه را لگدکوب کنیم. فردگرایی خودخواهانه و فرصتطلبی که در جامعه رواج یافته است، بسیاری از افراد جامعه راز بقای خویش را نه در نظم و احترام به حقوق دیگران، بلکه در تجاوز به حقوق و سوءاستفاده از ضعیفترین افراد جامعه میبینند. وقتی در برنامهریزیها و سیاستهای اعمالی دولت، کمترین توجهی به پیامدهای منفی آن بر اقشار فقیر و ضعیف جامعه نمیشود و مشکلات فراوان را بر آنها تحمیل کرده است، در یک تالار عروسی نیز قویترها (مردان جوان) کودکان، زنان و سالمندان را لگدکوب میکنند و بعداً اشک تمساح میریزند؛ قربانیان این حادثه بیش از هر چیز، گویاترین نماد وضعیت کلی جامعهای است که در آن گرفتار آمدهایم؛
- در سالهای اخیر، زلزله و سیل نشان داد که حاکمیت توان مواجهه با بحران و مدیریت آن را ندارد. مدیریت بحران به گونهای باید باشد که هزینهها را (بهویژه هزینههای جانی) کاهش دهد و حتی بحران را به فرصت تبدیل کند. ظاهراً بحران در تالار جدی نبوده اما ناتوانی در مدیریت بحران موجب شد هزینههای جبرانناپذیر بر جامعه تحمیل شود؛
- تمامی اینها بدان معنی نیست که بهانه و فرصتی برای برخی از نهادها و گروه ها ایجاد شود تا با مراسم عروسی که ریشه در فرهنگ مردم کردستان دارد در تالارها مخالفت شود. این یعنی گسترش دامنه بحران و پاک کردن صورت مسئله.
نظر شما