طی چند روز گذشته جان باختن تاسف برانگیز دو نوجوان کولبر کُرد در ارتفاعات برف گیرمریوان، ضمن ایجاد موجی از همدردی در میان اقشار مختلف مردم و حتی نامه های تسلیت مقامات محلی و ملی، بار دیگر، این زخم کهنه را نمک سود نمود و لزوم بازاندیشی در مساله مرز و اقتصاد مرزی و سویه های آسیب زا و بحران آفرین ناسازواره های مرز، اقتصاد، نان و زندگی ...را به مثابه ضرورتی فوری و جدی بیش از پیش برجسته ساخت.
پدیده های اجتماعی کثیر الزاویه اند. هر کنشگر اجتماعی از رهگذر بازی دیالکتیکی میان تجارب زیسته خویش و معانی و کارکردهای معمول و مرسوم یک مفهوم یا پدیده خاص اجتماعی تصویر و برداشت مطلوب خویش را بر می سازد تا شاید تحفه ی خویش برگیرد. هم از این روست که کنشگران مختلف اجتماعی حسب جایگاه و منافع و تعلقات طبقه ای خویش، در گرگ و میش خواست پیدا و ناپیدای خود جهت نیل به مزایای اجتماعی سه گانه – قدرت، ثروت، منزلت- می زیند.
پس پر بیراه نیست که مفاهیمی چون: " مرز"، " کار"، " کوله بر" و یا حتی "نان" از چنان گستره معنایی در نزد صاحبان افکار، رسانه ها و صاحبان مزایای پیشگفته برخوردار باشد. در این میان دیالکتیک مرز و مرزنشین شاید درنظرگاه یک فرد بیرونی و درسایه خوانشی سطحی و روتوش وار به بداهتی زرد و فاقد معنا تنزل یابد.
چنان که کم نسیتند تعابیری در نشریات و تریبون هایی که ناظر به فقر خوانشی دقیق، معنادار و مبتنی بر واقعیت ناشی از تجارب زیسته مرز نشیننان بوده و زاده لنز دستگاه سراسر بین اندیشه مرکزنشینان است. درست از همین روست که تمایز و"فاصله" ای بین قاچاقچی و کوله بر نیست! این یعنی کوررنگی در تشخیص فاصله ها. فاصله ما با آنها. فاصله آنها با نان. فاصله ما با زندگی و فاصله آنها با مرگ! همه جا پر از فاصله است.
از این روست که معتقدم فلسفه با "فاصله" آغاز می شود و به فاصله ختم! با این وصف مرز خود مصداق بارز فاصله و حتی عین فاصله است! در این نوشتار مختصر، بناست که سویه های پروبلماتیک زیستن در مرز را واکاوی کنیم. لذا لازم است قبل از هر چیز به تعریف دوگانه و همزاد مرز- مرزنشین( کولبر) بپردازیم:
مرز از جمله مفاهیمی است که در عرصه های گوناگون سیاسی، اقتصادی، تجاری، فرهنگی و جغرافیایی کاربردهای متفاوتی پیدا می کند. مرز به دو مفهوم عینی مانند مرزهای رسمی کشورها و یا ذهنی مانند مرزهای عقیدتی، همچنین می تواند باز، بسته و یا قوی باشد (عزتی، 1368 به نقل از عندلیب و مطوف، 1388). مفهوم اصلی مرز در مقابل واژه Border به معنی مرز سیاسی و رسمی است. واژه Boundary معنی حدود و محدوده را می رساند. واژه Frontier به معنای جبهه و مرز مقابله و مواجهه نشانگر شرایط ستیز و جنگ در مرز کشورهاست(پارکر ، 2001).
اما آن چه که از نظر نویسنده این نوشتار که خود زاده مرز است و جوانب زیستن در مرز را متحمل شده است، آن تعریف لغوی و حتی آن تعریف رسمی و مرسوم از مرز مطمح نظر نیست، چرا که مرز هم آن است و هم خیلی بیشتر از آن! درحقیقت مفهوم مرز از نظر مرزنشین وکسی که توبره نان خویش بر کول، پا برگرده مرز می گذارد، بسیار طبیعی ست که تعاریف رسمی مانند بسیاری از امور رسمی و قراردادی دیگر نظیر؛ قوانین زیستن در مرز، مبادله و کسب و کار مرزی و ...چیزی کم دارند.
مگر می شود تعاریف رسمی و بیرونی که معمولا بدون اندک ملاحظه نظر ذی مدخلان امر ارایه و تحمیل می شوند و در بطن خویش در کار پروسه بازنمایی خواست آگاه و ناخودآگاه واضعین و آمرین آنها در جهت میل به قدرت و میل به تحمیل خود بر دیگری اند، همه جوانب امر را بدون ملاحاظات مورد اشاره و با نگاهی واقع بین و البته برابربین در نظر گیرد! "دیگری"در اینجا همان"مرزنشین" و البته موجودی به نام "کوله بر" است که وظیفه تعیین شده اش دفاع از همان مرز است.
مرز از منظر تجارب زیسته مرزنشین، مفهومی استعلایی است. مفهومی همانقدر سخت و صعب و دشوار، به همان میزان زیبا و پر ابهت و نوستالوژیک! راه مرز از لنز مرزنشین نه راهی آسفالته و ماشین رو و بی دردسر بلکه راهی پر پیچ و خم و ناهموار و پر سنگلاخ است که زشتی و زیبایی آن به هم «دربه» است!
مرز تابلویی ست که درآن چشمه و کوه و کبک و بهمن و یخ و لاله های واژگون و البته درختان بلوطی- سلطان مرز و سنگ صبوری که چه معاشقه ها دیده و چه خستگانی تن نحیف و رنجور خویش دمی به سایه سارش سپرده اند- که دست در دست هم و شانه به شانه می رقصند! مرز شاید این باشد! و شاید هم بسی بیش از این ها! هرچه هست نشان از آن دارد، که ما با واقعیت مساله مرز خیلی "فاصله"داشته و داریم. هم از این روست که همه این معانی و بسی بیش از این معانی را به یک تعریف قراردادی و یا بخشنامه ای کاغذی فروکاسته ایم! این آسیب عمده و نقد جدی وارد بر عقلانیت ابزاری و نگاه سراسر بین و از بالاست که درنظرگاهش"دیگری"مرزنشین کوله بری ست جسور که کوله اش گاهی به بزم "نوکیسگان" و خرده بورژواهای دلال پیشه و رانتیرگرمای بیشتری می بخشد و از این رو شایسته تقدیر!
اساسا پدیده ی کوله بری در مرزیترین نقاط چهار استان کردستان، ایلام، آذربایجان غربی و کرمانشاه دیده می شود. کوله بری مرد و زن، پیر و جوان و تحصیل کرده و بی سواد نمی شناسد.کافی است در یکی از خانواده های فقیر روستاهای این چهار استان متولد شوید تا معنا و مفهوم این واژه را آنگونه که بایسته و شایسته دریابیم. طبق تعریف ویکی پدیا «کولبر به کارگران مرزی گفته می شود که برای کسب درآمد زندگی خود مجبور به حمل اجناس می شود.»
به عبارت دیگر کوله بر کسی است که چشم درچشم مرز، همزاد و هم نشین و هماورد مرز است. مرز بدون مرز نشین معنایی ندارد. اصلا مرز برای مرزنشین به وجود آمده است. روح این دو در هم تنیده شده است. نه مرزی بدون مرزنشین وجود دارد و نه مرزنشینی بدون مرز. عاشقان اسطوره ای! شگفتا که که من و تو از درک اهمیت پیوند این دوکه قدمت آن به درازنای تاریخ است، عاجزیم و این خود عاملی ست در میان سایر عوامل که این چنین مرزنشین را رنجور و خسته و نانش را آنچنان خون آلود و گریزپا نموده است.
مبادلات منطقه اي همواره يكي از قديميترين ابزارهاي رشد، توسعه و رفاه اجتماعي جوامع بوده است. اين‏گونه مبادلات به ويژه در نواحي مرزي، هم در جهت توسعه محلي و هم براي توسعه تجارت و همکاریهای منطقه اي مفيد بوده است. تجربیات کشورهای در حال توسعه در سه دهه اخیر نشان می دهد که توسعه مبادلات مرزی در قالبهای مقررات و قوانین می تواند محرک خوبی برای افزایش مبادلات کالا به صورت رسمی و جهتدهی تجارت به سمت مزیت های نسبی،گسترش همکاری های همه جانبه بین مناطق آزاد، توسعه بازارچه ‏های بین مرزی، ایجاد سودهای تجارتی و اشتغال و امنیت برای مرزنشینان گردد(محمودی، 1384: 107).
با وصفی که رفت، اقتصاد مرزی نماد و جلوهای از درهمتنیدگی فضا و مکان، زوال قدرت بازدارندگی مرزهای سیاسی از ورود کالا، ارزش و نمادهای متنوع خارجی است. بازارچه ها و بازارهای آزاد در نواحی مرزی کشورهای دارای مرزهای جغرافیایی با کشور همسایهی خود، از مظاهر و پیامدهای همین شکست مرزهای سیاسی به شمار می آیند.
بازار، بازارچه ها و مناطق آزاد تجاری از عینی ترین مکانه ای تعاملات اقتصادی افراد در قالب گسترده، کلان و عمومی هستند که در راستای تمهیدات سازمانی و غیرسازمانی، به مثابه یکی از بسترهای تحقق یافتن صورت های خاصی از کنش اقتصادی هستندکه غالباً به منظور سامانبخشی به مناسبات غیررسمی اقتصادی و فرهنگی مرزنشینهای دو طرف مرز برپا شدهاند. اما کنش قاچاق و دور زدنهای غیرقانونی قوانین در حیطه اقتصاد همانند یکی از مشکلات و مسایل این حوزههای اقتصادی است.
لذا، ضعف بنيان اي تاريخي، دور افتادگي و در حاشيه قرار گرفتن نقاط مرزي، پراكندگي جمعيت و شرايط اقليمي نامناسب، از جمله عواملي هستند كه روي آوردن ساكنين نقاط مرزي به بازارهاي كشورهاي همسايه را در طول تاريخ تشديد نموده است. از این رو، اقتصاد نواحی مرزی شاخص اصلی در برقراری ارتباط بین كشورهای همسایه و نیز امرار معاش مردم مرزنشین است و از این طریق مردم ساكن در نواحی مرزی كشورهای همسایه می‏توانند در كنار هم و با هم از فرصت‏ها و منابع مشترك استفاده كنند و این امر می‏تواند منجر به دوستی و تفاهم طرفین، امنیت و رونق اقتصادی، توسعه و ایجاد فرصت‏ های شغلی شود. پرواضح که غیاب چنین خوانش و نگرشی از"مرز" و "اقتصادمرزی" ما را در بداهتی چندان آشکار فرو می برد که بی محابا "کوله بر" و "قاچاقچی" را یگانه و یا دو سوی یک سکه می پنداریم.
هرچندکوله بری پدیده ایی مختص به یک دوره خاص و حتی دوره انقلاب نیست و قبل از انقلاب هم وجود داشته است، فقط از لحاظ دامنه و گستردگی بسته به شرایط دوران تغییر کرده است. در حقیقت مراودات مرزی غیر رسمی همواره بخشی جدایی ناپذیر از تجربه زیسته مردمان مرزنشین بوده است.
آنچنان عادی و معمول و مرسوم که اندک کسی در آن به دیده شک و تردید می نگریسته است. معمول بودن تعامل بین مرزی چنان است که باعث به وجود آمدن روابط خویشاوندی گاها گسترده ای بین مرزنشیننان دو سوی مرز شده است. در ارتباط با مرز های غربی ایران که موضوع بحث این نوشتار است ذکر این نکته هم ضروری است که ما دردو طرف مرز با طیفی از تعلاقات فکری، فرهنگی و مذهبی مشابه مواجهیم که تعامل معمول و مرسوم بین مرزنشیننان دو سوی مرز و از آنجمله مراودات مرزی غیررسمی را نیز در قالب کوله بری، توجیه می کند. این مساله را نیز نبایستی از نظر دور داشت که ما در آنسوی مرز غربی ایران با تداوم فرهنگی و ارزشی تمدن ایرانی سروکار داریم که می تواند و باید اتخاذ سیاست های معقول و منعطف و حتی مبتنی براغماض در ارتباط با مراودات مرزی علی الخصوص در قالب کوله بری را موجه، معقول و مشروع جلوه دهد.
نکته دیگری که لازم است به آن اشاره کنم این است که، اصولا به طورتاریخی، مراودات معمول مرزی توسط مرزنشینان شامل مجموعه ای از کالاها و مواد و وسایلی بوده که جزو ضروریات مردمان طرفین مرز بوده است. اعتقاد و پایبندی مرزنشیننان به اصول و مبانی انسانی و خصوصا اسلامی باعث شده است که کمتر به خرید و فروش و حمل کالا های ممنوعه ایی بپردازند که خلاق قوانین و به خصوص شرع است.
از این رو کمتر مرز نشینی را می توان پیدا کرد که خود اهل مواد مخدر و یا مشروبات الکلی باشد و یا به حمل و انتقال آن به طرفین مرز اقدام نماید، مگر در موارد معدودی و آن هم به توصیه و سفارس همان "نوکیسگان وطنی مرکزنشین" که ذکر مختصر آن در بالا رفت! با در نظر داشتن این واقعیت می توان به عدم درک کسانی پی برد که به کوله بر لفظ قاچاقچی را اطلاق می کنند. همانطورکه قبلا گفته شد، چنین اطلاقی ناشی از عدم شناخت مرکزنشینان از کنه و ذات تجارب مرزنشینی و زیر و بم فرد مرز نشین و کوله بر و تجارب گرم زیسته آنان دارد. تجاربی که آکنده به خون و آتش و عرق و مین و بهمن است!
یکی از سیاست هایی که دولت می تواند در ارتباط با مساله مرز نشیننان و به تبع آن حل و سامان دهی مساله کوله بری در نواحی مرزی به ویژه در غرب ایران، مورد توجه جدی قرار دهد، ایجاد معابر رسمی و اعطای مجوز های حمل کالا و بار توسط مرزنشیننان است. البته درگذشته شاهد بوده ایم که در اعطای مجوز های مورد اشاره نیز حتی تبعیض و اجحاف صورت گرفته است. چنانچه در عمل مرزنشیننان واقعی از این قبیل امتیارات محدود دولتی کمترین بهره نسیبشان شده است. در اینجا هم نورچشمی ها (خرده بورژواهای دلال رانتیر)که گاها هم غیر بومی و غیر مرزنشینند در عمل بیشترین استفاده - شاید هم سو استفاده- را برده اند.
در نهایت، بر این باور راسخ هستم که اقتصاد مرزی و سیاستگذاری های مرتبط با مرز، چه فرهنگی و چه اقتصادی نیاز به رعایت موازین و اصول خاصی دارد. درحقیقت از حساسیت زیادی برخوردر است. بدهی ترین این موازین، ذیحق و ذینفع دانستن مرزنشینان نسبت به مواهب مرز است. از جمله اصول مهم دیگری که بایستی مورد توجه جدی برنامه ریزان و کارگزاران توسعه قرار گیرد، حق مشارکت بومیان در فرایند تصمیم گیری و تصمیم سازی است. و این مهم مقدور و میسر نیست، مگر آن که در نگرش معرفت شناختی و هستی شناختی مرکزنشینان تغییری روی دهد و نگرش خطی، سفت و سخت و دشوار مرکز – پیرامونی ترکی جدی بردارد. مساله تغییر در این نگرش خطی که عمری به درازنای دست کم یکصد ساله نوسازی و مدرنیزاسیونی اتوبانی رضا شاه دارد و این عمر طولانی به آن _ نگرش خطی و حذفی- ماهیتی سفت و سخت و نامنعطف بخشیده است. از مقدمات چنین تغییر نگرشی این است که این خوانش خطی در نزد اهل فکر و در بستر سپهر عمومی جامعه به طورکافی و وافی ورز بخورد و نقد شود. در آن صورت "دیگری" ها هم ذی حق و ذینفع خواهند بود و ما- کارگزاران توسعه و سیاستگذاران جامعه- به فهمی معقول و منعطف و انسانی تر مسائل بشری جامعه خود و از آنجمله مساله مرز و مرزنشین و کولبر و کولبری دست خواهیم یافت.
پاره ای از پیشنهاداتی که می تواند در راستای توجه به مسایل مرزنشننان وکولبران مورد توجه قرار گیرد:
باید از فرصتهای مرز به صورت کامل استفاده کرد، تا تهدیدهای آن به حداقل برسد و چنانچه از فرصتهای مرزی درست استفاده نشود، به صورت خودکار تهدیدهای مرزی تشدید شده و قوت میگیرد که لازم است به صورت کارشناسی و همه جانبه موضوع مرز، اقتصاد مرز و امنیت مرزمورد توجه قرار گیرد.
در شرایط کنونی به صورت نابرابر، فقط گروه های خاصی از تأثیرات اقتصادی بازارچه و معابر رسمی مرزی سود می ‏برند، لذا باید با سازوکارهای ممکن زمینه افزایش مشارکت روستاها در فعالیت بازارچه ها را فراهم نمود و آموزش روش های تجارت و آشنایی با مقررات صادرات و واردات جمعیت ساکن در منطقه را از بازارچه بهره مند گرداند.
ارایه تسهیلات ویژه به پیله وران روستاهای مرزی که به علت نداشتن سرمایه اولیه نمیتوانند از مزایای بازارچه بهره مند شوند و تا اینکه از لحاظ اقتصادی و مالی احساس امنیت بیشتری کنند.
ایجاد امکانات رفاهی، بهداشتی و آموزشی و ارتباطی در روستاهای مرزی (از قبیل آسفالت کردن راهها، ایجاد مدارس و ....)
سرمایه گذاری بیشتر دولت در نقاط مرزی و ایجاد طرحهای صنعتی بزرگ و کوچک که این خود باعث جمعیت پذیری بیشتر و ماندگاری جمعیت در این شهرها شده و به تبع آن، ترددها، مشارکتها و توجه دولت به سرمایه گذاری ایجاد شده بیشتر شده و حفاظت مرزی و درونی افزایش یافته و در نتیجه احساس امنیت در بین مرزنشینان بیشتر میگردد.
تقویت مراکز روستایی مناطق مرزی کشور به منظور افزایش درآمد آنان و ایجاد جاذبه ماندن در این مناطق اهمیت قابل توجهی دارد و تسهیل در چنین مواردی در قالب برنامههای ویژه در چارچوب برنامه های چشمانداز و بلند مدت ضروری به نظر میرسد.
عطای تسهیلات کم بهره بلند مدت جهت ایجاد کارگاه های کارآفرینی.
با توجه به پتانسب بالای منطقه از لحاظ جذب گردشگری داخلی و خارجی، تمرکز بر رونق بخشیدن دوچندان به صنعت گردشگری در این مناطق می تواند مورد توجه قرار گیرد.
توجه ویژه به احیا و گسترش صنایع دستی نظیر:گلیم بافی، قالی بافی، سبد بافی وفرش بافی، گیوه بافی و ...که می تواند به عنوان کمک خرج خانواده مرزنشیننان و کولبران مورد توجه قرار گیرد.
شناسایی توان طبیعی نواحی و مناطق مرزی غرب کشور و برنامه ریزی برای استفاده و بهره برداری ا زطرح هایی درحوزه های؛دام داری و طیورداری، آبخیزداری و پرورش ماهی، پرورش زنبور عسل و ....
منابع:
-احمدرش، رشید(1392)درآمدی بر شناخت پاره ای موانع فرهنگی و اجتماعی توسعه در کردستان، مطالعه موردی؛ شهرستان پیرانشهر، فصلنامه پژوهش های زاگروس با رویکرد علمی و پژوهشی سال اول شماره اول،زمستان 1392.صص89-100
-عندلیب، علیرضا و مطوف، شریف (1388). توسعه و امنیت در آمایش مناطق مرزی ایران. باغ نظر، شماره 12.
-محمودي، علي (1383). ساختار مبادلاتی بازارچه های مرزی در بازرگانی و اقتصاد مناطق مرزنشین، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی.
نظر شما