امروزه بیشتر صاحب نظران توسعه به ویژه توسـعه روسـتایی معتقدنـد کـه دسـتیابی بـه توسعه پایدار بدون مشارکت آحاد مردم ممکن نیست و بدون تردید با مـشارکت مـردم دوره گذار توسعه تسهیل، تسریع و کم هزینه تر می شود و این واقعیت که برنامـه ریـزی متمرکز برای دستیابی به توسعه در سطح محلی مؤثر و کافی نیـست، از سـوی بـسیاری کشورها پذیرفته شده است.البته این بدین معنی نیست کـه نقـش دولت در امر توسعه و مدیریت نادیده انگاشته شود، بلکه با همکاری و تعاون مـدیریتی بین نهادهای دولت، بازار و مردم می توان به یک توسعه پایدار دست یافت.
شکی نیست که بهـره گیـری دولـت از اسـتعدادها و توانـایی هـای نهادهـای بـازار و مـردم مـستلزم ظرفیت سازی، فرص تسـازی و ایجـاد فـضای قابلیـت زا بـرای آنهاسـت، ولـی مـا نتوانسته ایم به تعادل جدیدی در سیستم روستایی دست یـابیم و هنـوز جـای خـالی مـدیریت در روسـتاها را هـیچ سـازمان منبعـث از روسـتاییان و نیـروی متخصص به طور کامل به عهده نگرفته است.
اگر توسعه روستایی را فرآیند افزایش انتخاب مردم، توانمندسازی مردم به منظور تـصمیم گیـری بـرای شـکل دهـی بـه فـضای زیـست، افـزایش رفـاه و گسترش فرصت ها و ظرفیت های بالقوه، توانمندسازی زنان، فقرا و دهقانـان برای سازماندهی فضای زیست خویش و هم چنین توانـایی بـرای انجـام کار گروهی بدانیم توانمندسازی جامعه روستایی به منظور افزایش توانایی تصمیم گیری مدیریت روستایی، باید از داخل جامعه محلی شروع کرد و عوامل بیرونـی مـی تواننـد بـه شـکل تـسهیلگر ایفـای نقـش کننـد.
متأسفانه در چند دهه اخیـر در کـشور، برداشـت نادرسـت از رونـد توسعه و به ویژه توسعه روستایی منجر به شکل گیری دولتی حجیم و بزرگ شده کـه در تمام زمینه ها دخالت کرده و خود به خود باعث نادیده گرفتن نقش مشارکتی مردم و همکاری های آنها در روند توسعه شده است. به همین علت است که با وجود سرازیر شدن امکانات بـه روسـتاها ، باز شاهد کاهش مشکلات روستاها و به تبع آن شهرها نشده ایـم و ایـن طرح ها به دلیل عدم توجه به خواسته های واقعی مردم و عدم مـشارکت آنهـا در فرآینـد برنامه ریزی در بیشتر موارد با استقبال ساکنان مناطق روستایی مواجه نشده اسـت.
با عنایت به تعریف مدیریت به صورت عام، می توان مدیریت روستایی را برنامـه ریـزی برای روستا، سازماندهی اقدام توسعه ای و هماهنگی و نظارت بر اقـدامات انجـام شـده دانست به عبارت دیگر، مدیریت روستایی علم تلفیـق و تنظـیم عوامل مختلف طبیعی، انسانی، اقتصادی،و… در جامعه روستایی است.
امروزه نظریه پردازان در برنامه ریزی و مدیریت به نظریه شراکت معتقدند. در نظریه شراکت، بـه جـای این کـه دولـت یـا مـردم فـراهم کننـده یـا تصمیم گیرنده باشند، هر دو با هم این وظیفه را انجام می دهند. در این همکـاری دولـت آنچه را مردم نمی توانند، و هم زمان مـردم محلـی در چـارچوب تـشکیلات اجتماعـات محلی خود، هر آنچه را می توانند، فـراهم مـی کننـد و در مـورد آن تـصمیم مـی گیرنـد.
بنابراین، در الگوی جدید برنامه ریزی و مدیریت روستا تأکید بر رهیافت مشارکتی با حرکتی دوسویه است که عاملی مؤثر در افزایش توان اجتماعات برای پاسـخ گـویی بـه نیازهای مردم روسـتایی در جریـان توسـعه بـه شـمار مـی رود.
هدف مدیریت روستایی دستیابی به توسعه و به دنبال آن توسعه پایدار روستایی اسـت. پس مدیریت روستایی دارای نقاط مشترکی با اهداف توسعه روستایی و توسـعه پایـدار است. این اهداف مشترک عبارتند از : ۱- تأمین نیازهای اساسی ۲ – افزایش تولید و امنیت غذایی ۳ – کاهش فقر ۴ -افزایش درآمد ۵ – حفظ محیط زیست ۶ – توسعه فرصت های شغلی ۷ – افزایش مشارکت و اعتماد به نفس؛ این اهداف مشترک مبتنی بر اصول بنیادینی است که هیچ کشوری نمی تواند آنهـا را نادیده بگیرد؛ یعنی برآیند این اصول و اهداف باید منجر بـه عـدالت – بـه ویـژه عـدالت مکانی شود. بنابراین، هدف کلان مدیریت روستایی، حرکت برای رسیدن به وضعیت مطلوب با استفاده از توانایی های بالقوه و بالفعل موجـود در روستا، هم سو با بهبود وضعیت جامعه روستایی است.
درنتیجه، یکی از اهداف پایه ای مدیریت روستایی برطـرف کـردن نیازهـای اولیـه روستاییان است.
از آنجا که انسان ها براساس جامعـه ای کـه در آن زنـدگی مـی کننـد و محیطی که از آن تأثیر می پذیرنـد دارای نیازهـای متفـاوتی هستند، مـدیریت روسـتایی در روستاهای مختلف به شکل متفاوتی عمل می کند و الگوی مـدیریتی ثـابتی بـرای تمـام روستاها استفاده نمی شود. در نتیجه، نقش هر یک از سه نهاد دولـت، بـازار و مـردم در مدیریت روستایی با توجه به سطح توسعه جامعه روستایی متفاوت است.
*کارشناس ارشد توسعه روستایی
نظر شما