«طوبی» راوی دختران تنها/ روایتی تلخ از «سراب» قروه

سرویس کردستان- گروه تئاتر «پیدا» در قروه این بار راوی قصه های تلخ «سراب» است و دست به تنهایی زنان و دختران جامعه ای کشیده که ناگهان در میان هیاهوی بی عدالتی به طرز عجیبی محو می شوند.

به گزارش خبرنگار کردپرس، صدای آب... از دور مردی در حال ماهیگیری دیده می شود... از نزدیک مردی پریشان نشسته روی پل دریاچه... ناگهان پسر جوانی از دریاچه خیس آب بیرون می آید... نفس نفس می زند... نگاهی به مرد پریشان دارد و بعد با بعض از ناکامی در پیدا کردن «طوبی» می گرید.... مرد پریشان که پدر این پسر جوان است پریشان تر می شود و نمی داند این ناکامی چه معنایی دارد... این پدر حال پریشانش برای دختری است زیر دریاچه... و پسر جوان هم بغض دارد برای نیافتن خواهرش از دل دریاچه... میان نگرانی این پدر و پسر شخصیتی «شریف» ظهور می کند؛ کسی که می داند «سراب» قصه های تلخ بسیار دارد و آن طرف تر این ذهن دختر گمشده است که روایت می کند آنچه بر او گذشته را...

«طوبی» راوی زخمی است که در «سراب» رقم خورده... زخمی که که یکبار به خودکشی خودخواسته می رسد، یکبار به قتل، یکبار به خودکشی اجباری و یکبار هم به اتفاقی ناگهانی... هرچه هست قصه «طوبی» رنجی را می گوید که از جامعه برگرفته شده... رنج شایعات و حرف زدن های بی اساس، رنج حرف مردم و آبرو، رنج دختر بودن و هزار حرف و حدیث و...

دریاچه «سراب» در قروه کم قصه های پرغصه را رقم نزده؛ یکی از این قصه ها از آنِ «طوبی» است. قصه ای که به قلم «یونس صحرارو» نگاشته شده و توسط گروه پیدا این روزها به روی صحنه رفته و اجرا دارند.

این نمایش با 6 نفر بازیگر دارد شامل 5 مرد و یک زن که با عوامل پشت صحنه در کل 15 نفر برای این تئاتر کار کرده اند.

واقعیتی تلخ از دل جامعه...

«ایده این نمایش از اتفاقی که در سراب افتاده بود در ذهنم شکل گرفت و در واقع برگرفته از واقعیت متن داستان نوشته شد و نمایش به اجرا درآمد.» این را نویسنده و کارگردان نمایش می گوید. «یونس صحرارو» که نمایش «طوبی» را متقاضی جشنواره تئاتر استانی می داند که هم اکنون در مرحله بازبینی است، به قصه ای که نگاشته شده اشاره می کند. «ببینید قصه از آنِ دختری است که که داخل دریاچه سراب افتاده و ذهنیت او در حین اینکه نفس های آخرش را می کشد نشان داده ایم. از یک بخشی نمایش به ذهنیت «طوبی» مرتبط می شود و روای اصلی ماجرا ذهنیت اوست.»

او به دیگر شخصیت های نمایش می پردازد. شخصیتی همچون غریبه ای شریف که در ذهن دختر است و حتی او را ندیده و یا پسرکی که سال ها پیش مرده و می شود فرشته مرگ «طوبی»... «این نمایش در واقع به نوعی به دنبال واکاوی ذهن شخصیت اصلی نمایش یعنی «طوبی» است. ذهنی که در لحظات آخر زندگی اش راوی آنچه بر او گذشته می شود.»

«صحرارو» اما بخش رئال نمایش را وجود مرد ماهیگیری می داند که در عمق صحنه ناظر بر ماجرایی است که معلوم نیست آیا اتفاقی افتاده یا نه؟! در اصل این نویسنده و کارگردان با آوردن شخصیت مرد ماهیگیر می خواهند نشان دهد که در جامعه اگر اتفاقی رخ دهد، یک عده بی خیال و بی تفاوت ماجرا می شوند و به راحتی از آن عبور می کنند به طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده و کسی هم باخبر نشده است.

«طوبی ها» باید دیده شوند...

او در ادامه از پیام اجتماعی که نمایش «طوبی» دارد، گفت. «در جامعه معضلات اجتماعی بسیاری وجود دارد که روبه افزایش هم می روند از مشکلات معیشتی تا ناامنی هایی که هست و آسیب رسانند و این آسیب ها گاهی خود را بروز نمی دهند و باعث می شود که یک فرد براثر فشارها اقداماتی انجام دهد ناخواسته و یا به آسیب های دیگر برسد لذا پیام نمایش در این است که افرادی همانند «طوبی» باید دیده شوند و به باور برسند و امنیت آنان در جامعه برقرار شود.»

«صحرارو» در بخشی از نمایش به شایعات بعد از هر حادثه ای و تأثیر آن در جامعه اشاره می کند. تا جایی که پدر طوبی به راحتی سکوت را بر شنیدن حرف های مردم ترجیح می دهد. در همین زمینه او معتقد است که «در شهرها و جامعه های کوچک مردم یک کلاغ و چهل کلاغ بسیار دارند و این دردی است گریبانگیر مردم. در واقع شاید یک حرف چندان مهم نباشد اما تأثیراتی که بعداً می گذارد و آسیبی که به همراه دارد بسیار مهم هستند.»

او به این دیالوگ از زبان شخصیت غریبه یا همان شریف نمایش که می گوید «سراب قصه های تلخ بسیار دارد» هم گریزی می زند و باور دارد «خود مکان سراب معضل ساز نیست اینکه از آن مکان چه استفاده ای شود مهم بوده و در این میان گاهی می توان با فرهنگسازی مکانی را به محیطی امن و آرام برای مردم تبدیل کرد و گاهی هم به عکس چنان از آن مکان غافل می شویم که تبدیل می شود به مکانی پر از آسیب. در واقع باید کاری کرد که سراب جای قصه های شیرین باشد نه تلخ.»

اما مثل همیشه اعضای گروه پیدا دغدغه پلاتو را داشتند به طوری که اگر یک پلاتوی استاندارد می بود دکور صحنه نمایش دقیق تر با نمایش همخوان می شد و شاید تأثیرگذاری هم بالاتر می رفت.

«طوبی» روایت گر تنهایی زنان...

«من اتفاقی که در سراب پیش آمد را به چشم خود دیدم، دختری را دیدم که نیمه جان از دریاچه سراب بیرون کشیدند، وقتی دختر را می بردند هیچکسی گریه و شیون نمی کرد و همین خود خیلی پیام ها را می رساند و من مدام می پرسیدم که چرا؟!» این را «نوشین صحرایی» می گوید. دختری 25 ساله که از سال 95 عضو گروه تئاتر پیدا شده و علاوه بر تئاتر در کارهای سینمایی هم بازی کرده است. او که در نقش «طوبی» بازی می کند به حس خود در این نمایش اشاره می کند. «طوبی دختری است که تمام بار زندگی را روی دوش خود دارد، غم نبود مادر و نادیده گرفته شدن توسط پدر و برادرش... همه اینها پیام دارند. در واقع این نمایش بار احساسی بالایی دارد و از مشکلات زنان در جامعه می گوید.»

به گفته «نوشین» باید در این نمایش تنهایی دختران و زنان را دید؛ امنیتی که ندارند را دید؛ آرامشی را که ندارند باید دید؛ زن در جامعه امروزی ارزش ندارد و کسی به شغل و تفریح و تحصیل زنان اهمیت نمی دهد.

او با حس اینکه یک دختر تا چه میزان می تواند خود را فدا کند، معتقد است «آنچه بر «طوبی» و «طوبی ها» در جامعه می گذرد در این نمایش بیان شده و اگر واقعاً عمق پیام نمایش درک شود باید مخاطب به این موضوع برسد که نباد زنان را از جامعه دور کرد و آرامش آنان را سلب».

«طوبی» نمادی از دختران سرزمین

«اسماعیل می تواند نمادی باشد از احساس و یک عاشقانه برادر- خواهری» این را «مهدی صحرارو» بازیگر نقش برادر «طوبی» می گوید. کسی که به جایی رسیده و می داند خواهرش خود را برای آنان فدا کرد. درست آن جایی که دیالوگ تأثیرگذار برادر درباره دلخوشی خواهرش جا خوش می کند گوشه ذهن مخاطب. «تموم دلخوشی طوبی ما بودیم و تموم دلخوشی ما خودمون!»

او «طوبی» را نمادی از دختران این سرزمین می داند، دخترانی که هرگز نتوانستند با تمام توان سادی کنند و از ته دل فریاد عاشقانه بکشند.

«مهدی» هم اعتقاد دارد که در این نمایش خیلی چیزها دیده و شنیده می شود. «در جامعه یکسری محدودیت ها برای دختران و زنان تعریف شده و سؤال اینجاست چرا حقوق زنان رعایت نمی شود؟! این نمایش به دنبال این است که بگوید شادی و امنیت حق دختران و زنان هست و نیابد مانع آن شد.»

به گفته او در نمایش به وضوح محدودیت ها دیده می شود. محدودیت هایی که باعث شده تا «طوبی» بریده باشد... به بن بست رسیده باشد... و این محدودیت هاست که با ترس خانواده ها بیشتر می شود تا مبادا در جامعه گرگ زده دختران و زنان دریده شوند.

محو شدنی بی صدا...

«طوبی» نماد زنان و دخترانی است که در این جامعه نابسامان از قضاوت و بی عدالتی، غریب و بی صدا محو می شوند. چه آن زمانی که دیگر خودکشی برایشان غریب نیست و چه زمانی که قربانی تنهایی و درماندگی خود می شوند.

«طوبی» در عمق «سراب» ترس دارد و ناله کنان از ناتوانی در برابر بی عدالتی ها می گوید. «من پاهام بسته اس... اونایی که منو ندیدن پاهامو بستن... اونایی که منو نشنیدن پاهامو بستن... اونایی که باورم نکردن پاهامو بستن... اونایی که زجرم دادن پاهامو بستن... همه اونا پاهامو بستن...»... صدای آب... همه منتظرند تا که شاید آب پیروز شود و دختری از دل دریاچه به روی آب بیاید... همه منتظرند.../

* گزارش و عکس: زیبا امیدی فر

کد خبر 20665

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha