وی معمولا در میان صحبت هایش به اشعار مولوی زیاد استناد می کرد. از دیدگاه من و خیلی های دیگر شنیدن اشعار مولوی و تفسیر آن از زبان یک روحانی تازگی داشت. مولوی که نگاه فقاهتی حوزوی با ذوق و عرفان وی چندان روی خوش نشان نمی داد.
اما تقی جعفری از گونه ای دیگر بود. مسایل جدی فکری را در حوزه فلسفه و حکمت از زبان هر کس و هر جا دنبال می کرد. زمانی که برتراند راسل فیلسوف مشهور قرن بیستم در قید حیات بود با وی در مسایل مختلف فلسفی مکاتباتی داشت. درباره هیوم کتاب نوشته بود و به نقد ژان پل سارتر می نشست. همچنین از منظر فلسفه به اشعار خیام و حافظ و سعدی و نظامی و به ویژه مولوی می پرداخت و شرحی پانزده جلدی و پربرگ در شرح و تفسیر مثنوی شریف نوشته بود و بر خلاف سنت معمول در سی شرحی که بر مثنوی به زبان های ترکی و انگلیسی و فارسی از دیرباز نوشته شده و بیشتر ادبی و عرفانی اند علامه جعفری، در این اثر رویکردش فلسفی است.
حتی در شرحش از اقوال و آرای هیوم و ماکس پلانک و پاسکال گرفته تا سخنان شعرا و نویسندگانی چون ویکتور هوگو و شکسپیر و دیگران هم استفاده کرده است هر چند استادان حوزه ادبیات به همین خاطر نقدهایی به وی دارند. از جمله دیگر کارهایش کتابی است جدی به نام (مولوی و جهان بینی ها).
در مرداد 1371 کنگره باشکوه و به یادماندنی در سقز برای بزرگداشت شاعر بلندآوازه کرد، شیخ عبدالرحیم تاوه گویزی مشهور به مولوی کُرد، برپا شد که دست اندرکاران آن کنگره از علامه تقی جعفری برای سخنرانی در آن، دعوت کرده بودند.
روز قبل از برپایی کنگره، ایشان دیدارهایی با علمای برجسته منطقه داشت که طی آن بحث های کلامی و فلسفی جالبی مطرح و تبادل آرا می شد از جمله کسانی که به یاد دارم با ایشان دیدار و صحبت داشتند اساتید فقید حاج ماموستا ملاعبدالله محمدی، ملا حسن ادیبی، ملا قادر فایض و ... بودند که هرکدام دانشمند و مدرس والا و برجسته ای بودند و یادشان سبز!
این نشست ها به دور از تشریفات معمول و تصنعی بود. اسماعیل مسعودی فرماندار دلسوز وقت سقز، بانی این برنامه مفید و به یادماندنی بود.
در روز همایش علامه جعفری چند بیت آغازین از کتاب الفوایح مولوی کُرد را که در باره معتقدات کلامی مذهب اشعری است خواندند.
چو در خود بینم از بس روسیاهی
نگنجد ای الهی یا الهی
کدامین از کمالات تو جویم
تو را بعد از خداوندی چه گویم
ببخش ای بوالعجب این بوالعجب را
بیاموزش رموزات ادب را
نه تو یابی چو من ناپخته کاری
نه من یابم چو تو آمرزگاری....
علامه جعفری روی این نکته بدیع که مولوی کُرد، خطاب به خداوند تعبیر (بوالعجب) را به کار می برد و همین تعبیر را هم برای انسان به کار برده زیاد صحبت کرد و بوالعجب بودن انسان و خدا در دو طرف هستی به معنای خداگوته بودن آدمی است و اظهار کرد که ساعت ها می شود راجع به این نوع خطاب و این نکته مهم عرفانی سخن گفت و بیانی است که در کمتر منبعی به این زیبایی گفته شده است.
نظر شما