به همین خاطر شخصیت بادکنکی و کاذب پیرامون فرد ممدوح شکل میگیرد و در سراشیبی مدیریتی آنچنان از باده قدرت مست می شود که مشاعرش را احاطه کرده و غرور و خود بزرگ بینی بر او مستولی می شود به طوری که تخیلات آینده تمامی رفتارهای او را تحت شعاع قرار داده و خود را روئین تنی بی مانند میبیند.
چنین مدیرانی آنقدر در گرداب تملق و اغراق اطرافیان غرق شده اند، که گوش آنان بجز چاپلوسی چیز دیگری را نمیشنوند، به چیزی کمتر از تعریف و تمجید قانع نمی شوند و تحمل کوچک ترین نقدی را ندارند. همین مداحی های بدون پشتوانه است که مدیر را دچار توهم خود بزرگ بینی کرده و زمینه های انحراف و شکنندگی او فراهم میشود غافل از اینکه به قول مولوی:
«هرکه را مردم سجودی میکنند
زهر را در کام او می آکنند»
مدیری که با چنین رویه ای پا به عرصه مدیریتی بگذارد، آفت های زیادی او را احاطه نموده و خیلی زود به سراشیبی سقوط و اضمحلال نزدیک میشود. چنین مدیری براحتی در ورطه مداحان قرار گرفته که با دو حالت مواجه خواهد شد، درصورت اجابت در چرخه تبعیض و فساد افتاده و در صورت عدم اجابت مغضوب و مترود و مردود خواهد شد. لذا خیلی زود «القاب اغراق آمیز انتخاب و انتصاب بجا و شایسته»، جای خود را به نفرت، عداوت و دشمنی داده به طوریکه همان مداح با چرخش کاملا متضاد، ادبیات را تغییر داده وهمان القابات انتصاب بجا وشایسته جای خود را به القابی مانند غده چرکین، عنصر نامطلوب، فرد بی کفایت و عامل فساد و تبعیض و..... می دهند که لازم می دانند این فرد شایسته دیروز هرچه سریعتر جراحی شود.
مداحی های اولیه بقدری کاذب و اغراق آمیزند که انگار این جایگاه مدیریت از ابتدای تاسیسش فقط منتظر ورود فرد عالیجناب و سلطان صاحبقران مدیریت اعصار و قرون بوده است، تا تاج ملوکیت را بر سر این دردانه عصر و زمان تجربه نماید اما خیلی زود ملون گونه همه چیز وارونه شده و یگانه مدیر بی مثال و مانند به منفورترین و غیر قابل تحملترین فرد روزگار تبدیل خواهد شد، بطوری اغراق میشود که تغییر مدیری دنیا را تغییر خواهد داد و این سناریوی سریالی همچنان در شرف باز تولید و تکرارهای بی سرانجام می باشد.
اگر به دقت بنگریم عموم مدیرانی که از آنان بعنوان منفور نام میبرند همان مدیران محبوب و ممدوح گذشته بوده اند که با دوعنصر کم ظرفیتی مدیر و فضای کاذب سوداگری اطرافیان آنان را به اینجا رسانده اند. بنابراین همین مدیر منفور امروز همان مدیر شایسته دیروز است که برای به کرسی نشاندنش چه شاهنامه های که سروده نشد و چه اتوپیایی که از او درست نشد ولی خیلی زود همه تصورات کاذب فرو میریزد و کاخ آرزوهای مداح به ویرانه ای تبدیل میگردد.
با نگاهی به فضای جامعه امروزی میتوان گفت این رفتارهای ملون گونه درخصوص عمده مدیران این زمان صدق می کند بنابراین مداحی های افراطی و متملقانه اولیه در خصوص هر مدیری یک پدیده غلط است که متاسفانه در حد وسیعی مرسوم گردیده است اما مهم این است که مدیر منصوب یا منتخب با حرکت عقلانی علاوه بر عملکرد صحیح و اصولی، با خاطره ای خوب زمینه وداع با جایگاه خود را فراهم کند و در خاتمه دانسته شود هیچ انتخابی نمیتواند بجا و شایسته باشد و پایان هیچ مدیری نمیتواند مطلقا تنفرآمیز باشد بلکه مدیریتها بین مدیران جابجا میشود و این سوداگرانند که متغیرانه به مدیریتها مینگرند وگرنه پاک و پوک مطلق وجود ندارد اما شدت وضعف را نمیتوان منتفی دانست. این نکته را هم باید در نظر داشت که این رویه مربوط به فرد و جایگاه خاصی نمیباشد اگر بدقت بنگرید در خصوص همه صدق می کند.
نظر شما