کردپرس- درباره این شخصیت تاریخی مطالب و نوشته های زیادی را می توان جست که متاسفانه بدلیل نبود استنادهای علمی و منطقی دارای درجه اعتبار ماندگار و درستی نیستند.
جای خالی مطالعه ای جامع که دربرگیرنده خوانش های باستان شناسی، جامعه شناسی و فرهنگی، هنری و ادبی و ... باشد در این امر نمایان است که امید می رود محققان بصورت تخصصی پرده از راز این پیر کهن کردستان بردارند.
در اینجا سعی شده است در حد وسع درباره کیستی و تاثیر و جایگاه پیرشالیار در میزگردی با حضور چهار نویسنده و محقق برجسته هورامان نامق هورامی، عادل محمدپور، رئوف محمودپور و منصور رحمانی پرداخته شود.
میزگرد خود را با این سوال شروع می کنیم اینکه پیرشالیار کیست؟
عادل محمدپور: «پیرشالیار» یکی از (۹۹) پیر اورامان ببه شمار می رود که در میان مردم کُرد به ویژه مردم اورامان از قداست و وجهه اسطورهای و آیینیِ ویژه ای برخوردار است ، به گفته بعضی از مورخان پیرشالیار از مغان زردشت بوده، کتابش را به کسی نشان نمی داده و سخنانش در نزد مردم «ضرب المثل» بوده است. در افواه مردم از دو تا پیر شالیار (پیر شهریار) نام برده می شود ، هر کدام به نوبه ی خود از احترام خاصی برخوردار بوده اند.
شخصیت اول که در لابلای کتب تاریخی مسطور است؛ مشهور است به (پیرشالیاره سیاوه، pirsalyare siyawe)پسر جاماسب(۱۵۰)ق.م است که قبل از اسلام یا گویا همزمان با اسلام و حمله به ایران و کردستان و سرانجام هورامان، در هورامان تخت میزیسته و پایبند آئین زردشتی بوده و کتابی نگاشته است به اسم ماریفَتو پیرشالیاری، marifet upirsalyari(معرفت پیر شهریار ) بعداً آئین اسلام را پذیرفته و سرانجام در همان روستا فوت کرده و به خاک سپرده شده است.
پیرشالیار دوم :سید مصطفی ابن خداداد، مردی فاضل و عارف از سادات ، مشهور به پیرشالیار است!. این شخصیت بعد از انتشار آئین اسلام در منطقه هورامان در زمان شیخ عبدالقادر گیلانی(۴۷۱-۵۶۱ه ق) می زیسته و از منسوبان وی بوده است ایشان آشنای افکار پیرشالیاره سیاو بوده، کتاب معرفت او را بازنگری کرده و احتمال دارد بر اساس منهج دینی و رنگ و صبغه ی احکام اسلامی تغییراتی در آن داده باشد.
بجز هویت دوگانه (اسلامی – زرتشتی) پیرشالیار در متون آیین یارسان نیز از پیرشالیار بعنوان یکی از بزرگان این نام برده شده است.
آقای هورامی جنابعالی نیز در برخی مقالات و پژوهش های خود بر این امر صحه گذاشته اید؛ آیا بجز آیین های اسلام و زرتشتی باید رد پیرشالیار را در میان بزرگان آیین یارسان نیز جست؟
نامق هورامی:پپیش از ورود به بحث باید درباره آیین یارسان باید به این امر اشاره نمود که آیین یارسان آمیخته ای از زرتشتیت و میترایسم است و می توان رد این آیین ها را در آن یافت نمود.
اگر به متون کنونی اهل یارسان مراجعه کنیم خواهیم دید که پیرشالیار یکی از رهبران و بزرگان آیین یارسان است و به عنوان یکی از مقلدان شاخوشین لرستانی محسوب می گردد.
پیرشالیار از مقربان شاه خوشین بوده و دلیل اصلی انتخاب محل اقامت منطقه هورامان و قلعه پالنگان از جانب شاه خوشین لرستانی تقرب با پیرشالیار هورامان بوده است.
در متون مقدس یارسان نیز کلامی از پیرشالیار آورده شده است که این هویت او را نمایان می کند
یاشای ساحیب شهرت، یاشای ساحیب شهرت
ئامانهن ئامان یاشای ساحیب شهرت
ئاسارش بهرئارد وردش کهرو بهرد
کنگور دنیا دنیاش کهرد وهگرد
جناب آقای رحمانی نظر جنابعالی درباره هویت پیرشالیار و آیین او چیست؟
منصور رحمانی:سه آیین اسلام، زرتشتی و یارسان پیر شالیار را از بزرگان خود می دانند و برای اثبات آن نیز دلیلیل متعددی ارائه می نمایند.
در فرهنگ مزدیسنا پیرشالیار(پیرشهریار) بعنوان یکی از مغ های زرتشی معرفی شده و در آیین یارسان همچنان که جناب نامق هورامی اشاره نمودند از پیرشالیار نام برده شده و کلام هایی نیز بدو منصوب است.
در دین اسلام نیز وی یکی از شخصیت هایی است که با شیخ عبدالقادر گیلانی موسس سلسله قادریه در ارتباط و نامه نگاری بوده است.
واژه پیر که همگان –با انواع تفسیرها- بر پیشوند نام پیرشالیار می گذارند به چه معناست؟
محمودپور: بر همَگان عیان است که پیر واژهای ایرانی است و به آیین مهرپرستی بازمیگردد کهاز آن زمان تا کنونهمچون یکیاز نمادهای فرهنگیمورد استفاده قرار گرفتهاست.
از سویدیگر ب اتوجه به واژهشناسی واژه پیرشالیار، این واژه یک واژهی ترکیبی است که تمام اجزای آن بومی و ایرانی و زاگرسی هستند. با این اوصاف دیگر دلیلی برای تعریب این واژه وجود ندارد.
چرا هنوز هویت اصلی پیرشالیار مشخص نیست؟ دلیل این آشفتگی را در کجا باید جست؟
عادل محمدپور:در مورد شخصیت دوگانه پیرشالیار وکتاب معرفت او، سخن زیاد است و بیشتر مورد نزاع؛ فیالواقع هنوز تحقیقات «متقن و پژوهشگرانه»ای در مورد او صورت نگرفته و شاید بیشتر به خاطر ضعف منابع باشد زیرا در این باره منابع و اسناد بسیار کم است؛ زوایا و خبایای زندگانی او در هالهای از ابهام فرو رفته و تا حدودی در اذهان و افواه مردم با رنگ و صبغهی افسانههای دهن به دهن درآمیخته است؛
آقای محمودپور یکی از شخصیت هایی است که سالین زیادی است توان و تلاش خود را برای یافتن هویت واقعی پیرشالیار صرف نموده است. شما دلیل این آشفتگی را در چه چیزی می دانید؟
رئوف محمودپور: دربین متون تاریخی و قدیمی کردستان کتاب یا پژوهش مفصل و مستقلی که به موضوع پرداخته باشد یافت نشد و تلاش بسیار بنده برای یافتن نمونه ای هر چند مختصر،منتج به نتیجه نگردید
اما بعضیاز مؤلفین و مورخان، در آثار خود، به طور جسته و گریخته بهآن اشاره نمودهاند. کسانی مثل شیخ محمد مردوخ کردستانی، عبدالکریم مدرس، محمدامینهورامانی، عبدالرزاق عبدالرحمان محمد، محمد بهاالدین و … در لابلای بررسی تاریخ هورامان به بحث درباره پیرشالیار پرداخته اند اما هنوز بصورت اختصاصی در این رابطه پژوهشی صورت نگرفته است که بنده در پی تحقق این امر هستم.
اما با این وجود جایگاه و اهمیت پیرشالیار در تاریخ و فرهنگ و ادبیات کردستان بسیار حائز اهمیت است؟
عادل محمدپور:درست است با این تناقضات تاریخی، «پیرشالیار واقعی» در «اورامان تخت»زیارتگاه سوته دلان و عاشقان او است و هرساله تقریباً در نیمه بهمن ماه مراسمی تحت عنوان(زَماونَوْ پیری،zemawinew piriجشن پیر) برگزار می گردد و یاد و خاطره او زنده و جاودان نگه داشته می شود.
با این همه آراء و تفاسیر متناقض، نمیتوان «پیرشالیار واقعی، همان پیرشالیاره سیاو» و پروسه ی فکری و منهج و ژرف ساخت اسطوره ای/دینی و آرکائیک بودن او را انکار کرد.
آنچه برای ما مهم است ضرورت او در «متن و بطن فرهنگ مردم و ذهنیت خودآگاه» آنان است. برخی از مورخان، پژوهشگران که بیشتر به جنبه «اسطوره ای-تاریخی پیرشالیار» اهمیت می دهند که شواهد و قرائن «زبانی، تاریخی و شمهیی از مولفههای فرهنگی زردشتی- میترایی» در منطقه بر این امر مهر صحه میگذارد. برخی دیگر معتقدند احتمالاً فردی متدین و بانفوذ و قابل احترام برای مقابله با افکار پیرشالیاره سیاوپیرشالیارزردشتی نام خودرا پیرشالیار گذاشته و در سینهها و افواه مردم باقی مانده باشد. این خلط تاریخی هرچه باشد، شخصیت واقعی پیرشالیار و منهج فکری او در میان مردم هورامان علاوه بر هویت اسطوره ای-تاریخی از قداست دینی خاصی برخوردار است، که رمز آئینی و اسطوره ای دارد؛ حکایت از این مهم تاریخی دارد که از قدیم و ندیم در هورامان مردمانی با پیشینه ای مدنی و فرهنگی وجود داشته اند و می توان این نکته را بعنوان رمز ماندگاری کردها دانست. امکنه و نامجایهای تاریخی و باستانی در منطقه ، مهر صحت بر اصالت تاریخی و باستانگی آن است
جایگاه پیرشالیار را در متون ادبی کردی چگونه تفسیر می کنید؟
منصور رحمانی: در نگاهی کلی تأثیر پیرشهریار در ادب کُردی مربوط به حوزه ی اعتقادی است، اعتقادی که پیروان آیین های موجود در گذشته و حال هورامان را در برمیگیرد.
پیرشهریار در فرهنگ مزدینای اوشیدوی به عنوان یکی از مغ های آیین زرتشت معرفی شده است و در نامه ی سرانجام (کتاب مقدس آیین یارسان) وی پیرشهریار یکی از پیران بزرگ و مقدس این آیین است.
همچنین پیرشهریار در آیین اسلام به عنوان یکی از اولیایی که در ارتباط با شیخ عبدالقادر گیلانی بوده نام برده می شود.
در اشعار فولکلور هورامی «پیرشالیار» و مزارش وجود و محل التجای نیازمندان و عاشقان است.
ذکر نام پیر و جایگاهش نیز اکنون ورد زبان مردم هورامان و اطراف می باشد.
ابیاتی از کتاب «معرفت (ماریفهت)» (که متأسفانه به جز چند بیت معدود تاکنون چیزی از آن باقی نمانده است) به جا مانده است که در فایل ادب تعلیمی قرار می گیرند و مضمون این ابیات حکمت عملی و اخلاق و اندیشه است که در قالبی تمثیلی و نمادین بیان گردیده است.
وهروهوهوارۆ وهروهوهرێنه
وهرێسیهپڕچیۆ چوار سهرێنه
گۆشڵی مهمێڕیۆ دوهبهرێنه
کهرگهسیاوههێڵهچهرمێنه
این ادبیات شگفتی تناقض موجود در جهان را در بیانی تمثیلی به تصویر کشیده است و یا در بیت زیر:
وارهن گیان دارهن جهرگ و دڵ بهرگهن
گاهێ پڕ بهرگهن گاهێ بێ بهرگهن
مسأله ی هستی و مرگ و تولد دوباره را باز به صورت تمثیلی بیان می نماید.
جناب آقای محمودپور در سخنان خود به افرادی که درباره پیرشالیار مطالبی را در کتب تاریخی خود درج نموده اند اشاره نمودید در صورت امکان بصورت مختصر بفرمایید که متون تاریخی درباره پیرشالیار چه نوشته اند؟
محمودپور: مُلا عبدالکریم مُدرس، در کتاب «بنهمالهی زانیاران» (خانواده دانشمندان)، پیرشالیار را همان سید مصطفیدانسته و او را از جملهی خلیفههای شیخ عبدالقادر گَیلانی ذکر کردهاست:
«سادات کَلجی kelcyاز نوادگان سید مصطفی مشهور به پیرشهریار که در هَورامان تَخت زیسته و نقل است کهاز جملهیخلیفههای شیخ عبدالقادر گَیلانیاست. »
نامبرده در جایی دیگر از کتاب خود، به نقل از آیتالله مردوخ کردستانی، تاکید مینماید که سید مصطفیدر سال۵۶۷هجری قمری، فوت نمودهاست.
ملا عبدالکریم مدرس به وجود دو پیرشالیار در هورامان عقیده نداشته است؟
ملا عبدالکریم مدرس با اذعان به اینکه بعضی از صاحب نظران بر این باورند که قبل از این مصطفی که به پیرشهریار دوم مشهور است ، پیرشالیار دیگری نیز زیسته که بر آیین دیگری بودهاست، آن را رد نموده و تاکید مینماید که فقط یک پیرشالیار وجود داشته کهاو هم همان سید مصطفی پسرخداداد است»
باید به این واقعیتتوجه نماییم که قبل از تسلط اعراب بر مناطق کردنشین و ایرانزمین، این مناطق خالیاز سکنه نبوده و یا در حالت توحش نزیستهاند، بلکه بهشهادت تاریخ، دارای مراکز علمی، اداری، کتابخانههای مجهز و بزرگ و اعتقادات یگانهپرستی بودهاند.
این کاملاً برخلاف تمدن اعراب پیش از اسلام بودهاست که با آثار تمدن آشنایی چندانی نداشتهاند. پس باید بپذیریم که در این سرزمین علم و اندیشه، به طور مستمر انسانهای فرهیخته و دانشمند پرورش یافته وخواهند یافت که ریشه در سرزمین خود دارند. پس انتساب آنها بهاعراب چندان شایسته و قابل باور نیست.
همانگونه که خود استاد مدرس هم در همان صفحات کتاب خود آورده، «ماریفهت» که همان کتاب پیرشالیار است، بسیار قدیمیتر و دیرینتر از قرآن مجید است.
«شیخ محمد مردوخ کردستانی»، مشهور به آیت الله مردوخ کردستانی، بر این نظر است که پیرشالیاِر اول مجوس بوده و در آن شکی ندارد. او میگوید:
پیرشهریار، مؤلف کتاب مذکور(ماریفهت) چنانکهاز نامشهم پیدا است، شکی نیست که مجوس بوده. جد پیرشهریار دوم است که مسلمان بوده. این پیرشهریار دوم در نتیجه خوابیکه دیده و حضرت رسول در آن خواب او را فرزند خطاب کرده، اسم خود را تبدیل به «مصطفی» کرده و خود را سید خوانده است!! که حالا هم اهالی او را سید مصطفی میگویند. پیرشهریار دوم معاصر شیخ عبدالقادر گیلانی بودهاست.
در حدود سال ۴۸۰هجری این پیرشهریار دوم، کتاب معرفت را تغییر داده ، بعضی قسمتهای آن را که با دیانت اسلام اصطکاک داشته ترک کردهاست و حالا این نسخه ثانی در دست هورامیها است.»
همانطور که می بینیم نظر آیتالله مردوخ کردستانی کهاستاد عبدالکریم مدرس در تالیف اثر خود بهآثار او استناد کرده است
تهیه و تنظیم:هورامان بهرامی
نظر شما