تشویشی "نیمە آشنا و گس " وجودش را فرا می گیرد. همه با پوشه هایی سرشار از رزومه وپرونده و... سعی کرده اند سر ساعت مقرر در چندمین خان از "هفت خان رستم" در مرکز مخصوص معاینات پزشکی حضور یابند، دوستان هم قصه ، هر کدام در این خان ها از سرمای سخت و دیو سفید و بیابان و...گذشته اند!!! همگی از گوشه ی چشم وتقریبا دزدکی به رزومه ها و پرونده های همدیگه چشم دوخته اند! همش دعا و ورد زیر لب می خوانند بلکه چند امتیازی بیشتر از هم داستان خود داشته باشند و به مدد آن احتمال پیروزیشان در این نبرد" سخت وسهمگین" بیشتر باشد.
نمی خواهند نمره ی واقعیشان را به هم اعلام کنند، یکی با اغراق، یکی با طفره رفتن ویکی با.... نمره هایشان را درگوشی به هم می گویند، مدرک یکی ارشد، یکی دکترا و... خلاصه برای هر شانس شغلی چند برابر ظرفیت "رستم آسا" قد علم کرده اند و خان ها را پیموده اند و بسی رنج ها برده اند. یکی در سال سی، یکی در سال چهل والی آخر... دوست همداستان ما این خان ها را مرور می کند و دوباره "گلویش خشک و طعم تلخ گس" می دهد.
دوست عزیز! شما شرایط پزشکیتون مناسب نیست،" یک شِبهِ رستم "کمی شنوایی ضعیف، یکی کمی بینایی ضعیف، یکی کمی قدش کوتاه و یکی... خلاصه کنیم عالیجنابان مسئول!!! این شِبهِ رستم های ما سالها دود چراغ ها خورده اند و در دهه های سی وچهل عمر که شما می خواهید برای چند نفر ظرفیت شغلی تان، انگ معلولیت را ... به آنها بدید، بدانیس اکثرشان باهوشای جامعه بودن وهستن! چی شد که این نسبیت ها از معلولیت را پیدا کردن؟!
تازه اینها امتیاز آورهای آزمون استخدامیتان هستند! چرا این همه سخت می گیرید؟ معاینات ومصاحبه ها را؟
بزرگواران ! کمی خودتان را جای آن بیچاره ها بگذارید، بالاخره شما هم در دهه ی چهل ، نسبت به دهه بیست زندگیتون یه ضعفای ناچیزی پیدا کردید، چرا اینقدر سخت می گیرید ومچ گیری می کنید ؟ نمک به زخمشون می پاشید، و طعم گس و تلخ ترش می کنید؟
کمی فکرش را بکنید این همه این آزمون دهندگان مظلوم ما هزینه کرده اند، از هوش وجسم و مال و...که بعضا بیکارند یا شغل کاذب دارند و...چند دقیقه ازشون دوستانه بپرسید میزان رنجهایشان در این خان های بی پایان .
کمی درکشان کنید که اگر خود رستم را هم بیاورید و در این خان ها جولانش دهید،" کمان و زره و گبرش" به سویی می نهد و هفت خانش لب به عذر خواهی می گشاید از این دشواری خان ها...
نظر شما