با نواي دل انگيز انتخابات در اين ديار، اسب زين كرده ي ايل، رخ مي نماياند و چنان مي تازد كه هيچ چيز و هيچ كس ياراي افسار كردن آن را ندارد. بانگ انتخابات، اسب ايل را مست مي كند و "هيستري ايلياتي گری" را ترويج مي نمايد. " اليناسيون ايلی" مستولي گشته، نه منزلت افراد جلودار آن است و نه مؤلفه هاي آن، چون ثروت و تحصيلات. انتخابات، به دلایل مختلف، اکثریت را در ايل و طایفه ذوب مي كند. مخالفان، دير يا زود از سوی ایل تنبيه می شوند. ایل، سپهر نظارت و كنترل خود را گسترانده و اکثریت را به گونه اي موقت، با خود همراه می سازد.
با مست شدن اسب ايل، حلقه ی خواص نیز شکل می گیرد تا بر دامنه ي هيستري ايلياتي بیفزاید و نقش ممتاز خود را در "از خود بيگانگي" افراد، ايفا نمايند تا در ماههای آینده از مزایای آن بهره مند گردد. با مست شدن اسب و هيستري ايلياتي، اغلب كانديداها ترغيب شده تا بهره ي لازم را از اسب برده و از آن "سواري مجاني" بگيرند.
در این جامعه ی ایلیاتی، اغلب افراد كه در رقابت هاي انتخاباتي شركت مي كنند، از همان آغاز به دنبال ايل و طایفه ای مي گردند تا پشتوانه ي آرای آنها گردد؛ چرا که بدون داشتن رای "بن وار" لازم، کسب پیروزی بسیار دشوار می شود. برخی از کاندیداها، نه در ايل و طایفه حضور داشته و نه سال هاي زيادي زندگي ايلي و طایفه ای را تجربه كرده اند؛ نه ارزش هاي ايلي و طایفه ای را به رسميت مي شناسند و نه از هنجارهاي ايلي شناخت لازم دارند. بزنگاه سر ميرسند، از راه هاي گوناگون خود را از اسب ايل، آويزان كرده، تا به هر طريقي شده، بر زين بنشينند و از اسب مست، سوار مجاني بگيرند. آنها كه سال های متمادی غايب ايل و مناسك خاص آن بوده اند، به وقت انتخابات، مستقيم و غيرمستقيم خود را به ايلات و طوایف نزديك كرده و از پيوندهاي سببي و نسبي خود، تابلو مي سازند. از گذشته اي ياد ميكنند كه به ندرت چيزي از آن در خاطر دارند. عصاره ي كلامشان به رخ كشيدن قدرت و غيرت اعضاي ايل و طایفه، مخالف خواني ايلي و موفقيت و سربلندي ايل و طایفه، براي پركردن صندوق هاي آرای خويش است.
برخی از این "چابک سواران"، شهرنشيناني هستند كه موقتاً به زندگي ايلي رجعت كرده و تصنعی از كدخدايان طوايف، الگوهاي نقش می سازند. آنها در بحبوبه ي انتخابات، صاحب هر مقام و موقعيتي كه باشند، گوش هاي خود را به پيرمردان ايل و عشاير مي سپارند؛ اما قلب و دل شان متوجه صندلي هاي مجلس است. با كمال احترام از جد و جده ي ديگران سخن مي گويند و نام و فاميلي خود را به تاريخ ايل و طایفه، پيوند مي دهند. این دسته از سواران، به ايل و ايلياتيان، نگاهي ابزاري داشته و مي خواهند بي هيچ زحمتي، از رحمت ايل و طایفه برخوردار گشته، تا صندوق هاي خود را مجاناً از رأي پر كنند.
چابک سواران، ياد گرفته اند چگونه با کمک همان حلقه ی خاص در شيپور ايل و طایفه بدمند، از اسب مست ايل، مجانی سواري بگيرند. برخی از اعضای ایل، چابک سواران نورسیده به ايل را نمی شناسند؛ حلقه ی خاص، در فضايي غبارآلود از چابک سوار، چهره اي دلخواه براي اعضا ترسيم می نماید. كانديدا را واجد صفاتي كاريزمايي معرفي میکنند. رزومه ای برایش می نویسند که ایلیاتیان حسرت دیر شناختن او را می کشند و در اين بين "چابک سوار" نيز، با رفتارهاي خاصش، بر ميزان اين غبارگرفتگي مي افزايد تا چهره ي واقعي اش هويدا نگردد؛ آنگاه و در اين فضاي مه گرفته، چابک سوار، خود را بر دوش مردمان ايل و طایفه مي بيند و بدين صورت ممکن است منتخب افراد بسياري گردد.
بر خلاف آن حلقه ی خاص که می دانند چه می خواهند، اغلب توده ی ایل، تنها به ايل و طایفه انديشيده، در آن فضا، هويت و هستي خود را در هستي ايل مي جويند. هدف آنها، تنها موفقيت ايل و طایفه در اين مسابقه ي ايلياتي گري و طایفه گرایی است. بسیاری از این اعضا، كه در جمع هضم شده اند، در آن اوضاع به درستی نمي دانند چه خیر جمعی در این رقابت نهفته است؟ چرا چنين شتابان همه را تشويق به شركت در اين مسابقه مي كنند؟ و آیا چابک سوار قادر به برآورده نمودن تمامی این خواسته های فردی و گروهی هست یا نه، بهایی نمی دهند.
در آن ايام، دوستان آنها، همان دوستداران ايلیاتی گری و طایفه گرایی و مخالفان ايلیاتی گری نیز، در صف دشمنانشان جاي مي گيرند. فرق چنداني نميكند، در سياه چادر بنشينند و يا در عمارت باشكوهي زندگي كنند؛ بيسواد باشند يا تحصيل كرده، شهرنشين باشند و يا در روستا بسر برند، در متن باشند يا در حاشيه. تورم، بيكاري، خودكشي، اعتياد، حاشيه نشيني و هزاران آسيب اجتماعي ديگر، كه بنيان زندگي آنها را تهديد مي كند، موقتاً به دست فراموشي سپرده می شود.
كانديداي ايل به مثابه درمان تمام دردها و نماد اميال و آرزوها تلقي مي شود.
حلقه ی خاص، پاسخی کلیشه ای را پرسش دلیل این انجام رفتار احساس اعضا آماده کرده اند: "برادرمان است هر طوري شده بايد او را ياري كرد"، و از اين كه در حال و آينده، از اين کیک قدرت، چه نصيب جماعت پیاده خواهد گشت، فعلاً پاسخ قانع کننده ای نمي دهند.
فرداي پس از پیروزی، روز ديگري است؛ امروز، ديروز نيست؛ آب از آسياب افتاده، مه و غبار، جاي خود را به آسماني صاف بخشيده است؛ بين آن چه هست و آن چه بايد باشد، شکاف عمیقی رخ می دهد. شادماني ديروز، كم كم جاي خود را به بي تفاوتي و سپس نارضايتي مي دهد. دسترسي به فرد منتخب، دشوار و دشوارتر گشته و او اغلب اوقات در دسترس نمي باشد. چابک سوار، ديگر همانند گذشته، سراغي از خان ايل نگرفته و كدخدايي را نيز به رسميت نمي شناسد. خود را بر جايگاه خان خان ها ميبيند و كدخداي تمام طوايف ايل، مي پندارد.
افراد پابرهنه ي ايل نيز كه او را بر روي شانه هاي خود بلند كرده بودند و حتي بخشی از پول تبليغات انتخاباتي اش را، از شام شب خود گرفته و تزيين پوسترهايش نموده بودند، بر زمين خاكي و ناهموار و در زندگي سخت و طاقت فرسايشان، رها مي گردند و خبري از برآورده شدن آرزوهايشان نيست. آبروهاي هزينه گشته و پول های صرف شده، بازگشتي ندارند؛ وعده های داده شده، همچنان بر زمین مانده اند.
چابک سواران نيز كه با پرداخت كمترين هزينهاي، کرسی خود را بدست آورده اند، به سرعت، به غیر از حلقه ای محدود، جماعت پیاده را فراموش كرده و نشاني ياوران آنه را، در گور مي كنند و اينچنين شيرينی به دست آمده را، بر كام ولي نعمتانشان تلخ مي كنند. اما چه سود، كه این تلخي، همانند آن شيريني، اندک زمانی بعد به فراموش سپرده شده و اسب افسار گسيخته ي ايل، مجانی در زماني ديگر و به فرد ديگري، سواري مي بخشد.
"سواري مجاني"، پديده اي است كه از بطن انتخابات در ايلام سر برآورده و ما، در اين اجتماع ايلي، اين " قصه ی پرغصه" را، بارها و بارها تكرار مي كنيم. چابک سواران نيز كه مزهي اين "سواري مجاني" را چشيده اند؛ از طعم شيرين آن دل نكنده، به چند وعده ی محدود فردی و گروهی در دوران خود، عمل می کنند و در چند مناسك به گونه اي تشريفاتي حضور يافته، تا در روز موعود، باز از اسب ايل، سواري مجاني بگيرند؛ غافل از آن كه، اين بخشش ها و حضورها، برآورنده ي آمال و خواسته های توده ي ايل نبوده و ایلیاتیان ديگر در برابر او مست نمي گردند.
تجربه زیسته نشان داده است، هر چند چابک سواران از پشتوانه ي برخي از صاحب نفوذان نمك گير شده و همان حلقه ی خاص، نيز برخوردار باشند، اما ايلياتيان در برابر او كاملاً هوشيارند و نوبت هاي بعدي، ديگر اسب خود را براي سواري مجاني او زين نخواهند كرد، هرچند ممکن است باز نسبت به سواران نورسیده، غفلت ورزند.
نوبت انتخابات در این دیار كه فرا مي رسد، باز اسب ايل، زين خود را براي سواري ديگر، آماده مي كند. چابك سواري سر مي رسد، جمعی دیگر از خواص بر گرد او حلقه می زنند، با روش های مختلف به تحریک احساسات توده پرداخته و چابک سوار را برای نشستن بر زین آماده می کنند تا او نیز به سوی ساختمان بهارستان به پیش بتازد؛ حاصل صاحبان واقعي اسب ايل از اين سواري، تنها مخارجي است كه از زين كردن اسب، نصيبشان گشته است.
پی نوشت: نوشته حاضر، حدود یک دهه پیش توسط نگارنده منتشر شده و با توجه به ضرورت یادآوری مساله، تصمیم به انتشار مجدد آن گرفته شد.
اصطلاح "سواری مجانی" یادآور رفتاری است که در دهه های گذشته، برخی از نوجوانان و جوانان در روستا، به سبب نداشتن کرایه ی ماشین، که عموماً نیز وانت بودند، خود را از سپر وانت آویزان کرده، کم کم خود را به داخل آن می رساندند، اما به محض رسیدن خودرو به مقصد، فوراً پیاده شده و فرار می کردند و دست رانندگان نیز به آنها نمی رسید. در دهه های اخیر از این اصطلاح در مباحث جامعه شناسی انقلاب و اقتصاد و البته با تعاریفی دیگر استفاده می شود.
نگارنده، معدود کاندیداها و منتخبین فکری فعلی و ادوار پیشین و همچنین تعداد زیادی از مشارکت کنندگان تفکرگرا را، از شمول نوشتار فوق مستثنی می داند.
*پژوهشگر اجتماعی و فرهنگی
نظر شما