يكي از اصلي ترين ويژگي هاي تحصيل كردگان، نقشي است كه در فرآيندهاي زندگي اجتماعي و سياسي ایفا می نمایند. نگاه توده به قشر تحصيل كرده، نگاهي متفاوت بوده چرا كه آنها، گروه مرجع محسوب شده و بسياري از مردم، الگوي نقش خود را از ميان تحصيلكردگان برميگزينند. هر جامعهاي براي توسعه و پيشرفت خود نيازمند قشر تحصيل كرده بوده و در اين مسير، آنها مؤثرتر از ساير اقشار جامعه، ايفاي نقش مي نمايند.
در تاريخ ايران، تحصيلكر دگان نقشهاي متفاوتي را در قبال پدیده های اجتماعی و سیاسی بر عهده داشته اند. به طور کلی، دستهاي از آنها در پي آن بوده اند تا جامعهي ايران را به سمت توسعه و مدرنيسم حركت داده و در نقش يك مصلح و يا فعال اجتماعي ظاهر شده اند؛ در اين بين، بعضی از اين دسته، با بومي كردن آموختههاي خود، در مسير توسعه ي ايران گام برداشتند و عدهاي ديگر نيز ميخواستند آنچه را كه آموختهاند عیناً همان را در جامعه ي ايرانی پياده نمايند. اما دسته اي ديگر، راهي متفاوت را در پيش گرفتند؛ آنها كه بيشتر تحصيل كردگاني بودند كه سابقهي ايلياتي داشتند، رهبري حركتهاي سياسي را برعهده گرفته و با تشكيل گروه هاي مسلح مخالف، به حركت هاي سياسي مخالف حکومت های پیشین پيوستند. رهبري حركتهاي سياسي در بسياري از نقاط ايران از جمله آذربايجان، كردستان، بلوچستان و... با همين تحصيل كردگان ايلي بود. جرقهي بروز گرايش به سمت مركزگريزي پس از سقوط رضاشاه، از سوي تحصيلكردگاني بود كه هنوز از وابستگيهاي ايلي، دل نكنده بودند. در همهي اين حركتهاي سياسي، نخبگان طايفهاي، منابع مالي و رفاهي را فراهم ميكردند و تحصيل كردگان نيز پايههاي فكري گرايشهاي قومي و طایفه ای را شكل ميدادند.
با به قدرت رسيدن رضاخان و تخته قاپو كردن عشاير و ورود فرهنگ مدرنيسم به اين سرزمين، كشور ما، كه با ساختارهاي ايلياتي شكل گرفته بود، يكباره با فرهنگي مدرن روبرو گشت و بسياري از مناطق اين سرزمين بدون طي نمودن مراحلی خاص، با فرهنگي مواجه گرديدند كه هيچگاه براي پذيرش عناصر آن، مهيا نشده بودند و بدين گونه خلق و خوي ايلياتي گري و عشيرهاي همچنان در وجود اغلب ساكنان اين سرزمين برجاي ماند و در اين بين، برخی از تحصيل كردگان اين سرزمين نیز، بر جايگاه كدخدايان نشستند و با حفاظت از هنجارها و ارزشهاي ايلي، در نقش بزرگ قبيله ظاهر شدند.
در غرب اين كشور، استان ايلام نيز به دلايلی همچون دوري از مركز، كوهستاني بودن منطقه و فقدان وسايل و امكانات مدرن، نتوانست فرهنگ ايلياتي و عشيرهاي را از خود دور سازد و فرهنگي را كه سدههاي زيادي از پدران و مادران به ارث برده بودند، در شكلي جديد باز توليد گشت تا همچنان اين مناسبات بر استان ما سايه بيندازد؛ به طوري كه با تحولات جهاني هرچه از ميزان اين گرايش در سطح ملي كاسته مي شود، در سطح محلي عده ای بر ماندن فرهنگ ایلیاتی گری و ظایفه گرایی بیشتر پای می فشارند.
واكنش تحصيل كردگان استان نيز در قبال پدیده های اجتماعی و سیاسی متفاوت بوده است. اگر پدیده ی انتخابات را به عنوان نمونه ای از ورود پدیده های مدرن به استان، به عنوان مطالعه ی موردی، در نظر بگیریم و واکنش تحصیل کردگان ایلامی فعال در انتخابات را مورد مطالعه قرار دهیم، آنگاه می توان گفت: آنها تاکنون در برابر اين پديده، رويكردهاي سه گانهاي را اتخاذ نموده اند. عدهاي از تحصيل كردگان ايلامي به آنچه خوانده اند، ايمان داشته و وفادار مانده اند. آنها مردم را در جهت راي مبتني بر تفكر و شايسته سالاري ترغيب می نمایند. تحصيل كردگان تفكرگراي ايلامي، نه براي كانديدهاي طايفهاي، سخنراني می کنند و نه مردم را تشويق به راي دادن به آنها می نمایند. آنها يا فرياد تفكر در طايفه را سر داده و به رسالت خود مبنی بر آگاهی بخشی و نقد رویکردهای طایفه ای در عصر حاضر عمل می کنند؛ يا حداقل موضع سكوت و بی طرفی را در برابر كانديداي ايل، پيشهي خود می سازند. سکه ی اقبال این دسته از تحصیل کردگان هرچند در نزد کدخدایان طوایف مقبول نمی افتد؛ اما برای نسل های جدید بسیار ارزشمند خواهد بود.
در مقابل اين دسته، برخي ديگر از تحصيل كردگان ايلامي، رويكرد طايفهاي را در پيش می گیرند. طايفهي تحصيل كردگان طايفهگراي ايلامي، گويا به آنچه خوانده، هيچ ايماني ندارند و هرچه در كلاس هاي درس خود از مخاطرات مدرنيته و توسعه صنعتي و سازمان بوروكراتيك و ويژگيهايش، سخن به ميان می آورند، اثري از عمل به آنها، در انتخابات ديده نمی شود بين هنجارهاي واقعي و آرماني آنها تعارض شديدي پديدار می شود
و در زمانه ي عمل، رفتارها و گفتارهايي از آنها مشاهده می گردد كه هيچ تناسبي با آن چه در كلاس هاي درسي می آموزند، وجود ندارد. آنان در نقش كدخدايان سنتي ده، ظاهر گشته و همه را دعوت به طايفهگرايي و حمايت از كانديداهاي ايلي و طايفهاي می نمایند؛ پرنغزتر آنكه، برخي از اين تحصيل كردگان كه كارت وابستگي حزبي دارند بدون توجه به نام و نشان حزب خود، به كانديداي ايل پيوسته اند. برخي از همين افراد، در پشت خاكريز كانديداهايي قرار می گیرند كه نداشتن وابستگي حزبي را، مهمترین ویژگی خود برمی شمارند. طايفهي تحصيل كردگان طايفه گرايي كه، كارت وابستگي حزبي خود را در هنگامهي انتخابات در گور می کنند، هر كدام به نوعي كنش سنتي خود را توجيه كرده و دلايل آرميدن در زير سياه چادر طايفه را با توسل به سلاح منطق موجه می شمارند. طایفه ی تحصیل کردگان طایفه گرای ایلامی هرچند شانه به شانه ی کدخدایان در مجالس و محافل ایلی مورد مشورت قرار می گیرند، اما بین آنها و نسل های جدید شکاف بزرگی رخ می دهد که قابل ترمیم نخواهد بود. از سوی دیگر، انتخابات در ايلام نشان داده است که بايد احزاب نگاهي به عملكرد اعضاي خود بيفكنند، تا به راز عدم استمرار و گرايش پایین به عضویت در احزاب، پي ببرند.
برخي ديگر از تحصيل كردگان ايلامي رويكرد سومي را در پيش گرفتند. رويكرد آنها در برابر پديدهي انتخابات را ميتوان رويكرد تفكر- طايفه ناميد. تحصيل كردگان طايفهاي- تفكري به تعبیر خود، ميخواهند در عصر جدید، بين سنت و مدرنیته آشتي برقرار كنند و ضمن حفظ نقش كدخداي سنت، در مقام روشنفكر نيز ظاهر گردند؛ غافل از آنکه، نه آن چیزی که جرات مقابله با آن را ندارند، سنت است و نه توانایی حمل مشعل مدرنیته را در دل طایفه دارند. برخي از اين دسته، پاي در طايفه و سر در تفكر دارند، گروهي نيز سر در طايفه و پاي در تفكر و عدهاي ديگر مشخص نمی کنند كه سر و پاي آنها كجاست؟ روزي سر در تفكر و پاي در طايفه و روزي ديگري پاي در تفكر و سر در طايفه. {البته برخي از اين دسته، ضمن احترام به كانديداي ايل و در پيش گرفتن سياست نسوختن سيخ و کباب (یک رای طایفه، یک رای ایل)، شجاعانه در طايفه از تفكر دفاع می کنند و اسم راي تفکري خود را، در دل طايفه، به اعضاي طايفه اعلام می نمایند}؛ اما اغلب این دسته، چنان به تعارض نقش مبتلا می شوند كه دچار سرگشتگي سياسي و بحران هويت می گردند.
انتخابات در ايلام نقطهي عطفي است تا رويكرد تحصيل كردگان ايلامي را از همديگر باز شناخت و درسهاي فراواني براي همه ي شاگردان آنان و نسل های جدید، برجاي خواهد گذاشت. شايد بتوان گفت با تحليل محتواي رفتار و گفتار برخي از تحصيل كردگان ايلامي فعال در عرصه انتخابات، به برخی از رازهای توسعه نيافتگي و عقب ماندگي اين استان، در كشور پي برد.
جامعه ی ایلام به باور بسیاری، دوران گذار خود را طی می کند؛ آسیب های زیاد آن، برخاسته از شرایط آنومیکی است که بر آن حاکم گشته و این دوران را طولانی تر ساخته است. تحصیل کرده های ایلامی، باید تکلیف خود را در این دوراهی روشن کنند؛ می خواهند در نقش کداخدایان سنت ظاهر شوند، یا به عنوان قشر تحصیل کرده به رسالت خود در این دوران عمل نمایند؟ و این مهم ترین پرسشی است که در دوران حاضر پیش روی این قشر قرار دارد. پافشاری بر حفظ ساختارها، ارزش ها و هنجارهای ایلی و طایفه ای در عصر حرکت بشر به سمت پسامدرن و یا در پیش گرفتن رویکرد یکی به نعل و یکی به میخ زدن، تنها به شرایط آنومیک ایلام بیشتر دامن می زند.
*پی نوشت: در اين نوشتار منظور از قشر تحصيل کرده، افرادی است که در انتخابات فعال بوده و افراد غير فعال در عرصه ي انتخابات، مشمول این یادداشت نمی شوند.
نظر شما