نجوایی در خانه‌نشینی خودخواسته / حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه ـ «حیب الله مستوفی» روزنامه نگار و نویسنده کُرد زبان در یادداشتی به بیماری کرونا در آخرین روزهای سال و جشن نوروز پرداخته است.

چشم برهم می‌نهم، هستی دو سو دارد،

نیمی از آن در من است و نیمِ آن بر من

نیمۀ در من، بهارانی پر از باغ است و

آفاقی پر از باران.

نیمۀ برمن، زبان چاک چاک خاک و

چشمان کویر کورِ تبداران. (شفیعی کدکنی)

سرانجام سال ۱۳۹۸ ه.ش نیز در برابر رسم جاودانۀ رفتن سَر فرود آورد و می‌رود تا بار و بُنه بر دوش جای و جایگاه را به ایام و احوالی دیگر (سال ۱۳۹۹ ه.ش) بسپارد، آمدن و رفتن ساعت، ماه و سال در ذات خویش نه زشت است و نه زیبا، بلکه تصویری است پر از تسلسل و تکرار، اما در قابِ فهم و درک انسان هر سال با حلول بهار، نوروز (روز نو) نام می‌گیرد وبهانه‌ای می‌شود برای وداع با کهنۀ دیروز و سلام دادن بر تازۀ امروز.

سالی که گذشت آمیزه‌ای از خوش و ناخوش در ساحت‌های مختلف و متفاوت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی داخلی و خارجی بود که موضوع این نوشته نیست، اگرچه برآورد خوش‌آیند و بدآیندهایش و ارزش‌گذاری آنها برای رسیدن به یک میانگین خاص در جای خود لازم و برعهدۀ بخش‌های متخصص در هر زمینه است.

اما آنچه باعث خروج این نوشته از زِهدان اندیشه شد در واقع زندان بود، زندانی که به واسطۀ آخرین رویدادِ سال ۱۳۹۸ (البته تا زمان نگارش این نوشته) نگارنده و کثیری دیگر از شهروندان را دچار نوعی خانه‌نشینی خودخواسته نمود؛ یعنی بروز و شیوع ویروس نوظهور «کرونا» و بیماری بیمناک «کووید-۱۹».

تابلوی نخست: ستیغ‌های فرازمند شاهو و آتشگاه

در حیاط منزل مسکونی در سمت شرق و جنوب کوه‌های شاهو و آتشگاه مقابلم قرار دارند و با شکوه تر از همیشه آسمان آبی و صاف پس از باران‌های شب‌های پیش را در آغوش گرفته اند. کلاه‌خود‌های سفیدشان در مقابل نور خورشید می‌درخشد و نشان از مقاومت پر صلابت در برابر تازیانه‌های سرد زمستانی دارد، اما دامنه‌ها، تغییر رنگ یافته در روزهای پایانی اسفند ماه، پیام‌آور سبزی و طراوت بهاری است که در یک قدمی است. شهر پاوه خود را برای سلام بر صبح و شروع روزی نو در آستانۀ نوروز آماده می‌کند .جادۀ خاکی دسترسی به تفرج‌گاه زیبا و دل‌نشین «ویمیر» از دور چون مارپیچی روشن نمایان است ونگاه را از «سراب هولی» خاطره‌انگیز و الهام‌بخش «میرزا عبدالقادرپاوه‌ای» تا سینۀ نمایان چشمۀ چشم‌رُبای «پوینه» یادآور «میرزا محمود مستوفی (محزون)» می‌کشاند، بی‌اختیار زمزمه می‌کنم:

وە عەزم سەیران سارا و دەشت و دەر / تا شیم وه هەوڵی سەر چەشمەی کەوسەر

مەدرۆشا چوون جام جەهان نەمای جەم / جە جۆی سەلسەبیل هیچش نەوێ کەم (میرزا عبدالقادر پاوه ای)

(برای گردش و دیدن زیبایی‌های طبیعت به سراب هولی رفتم که زلال آب پاکش در مقابل نور خورشید چنان می‌درخشید که از چشمۀ بهشتی «سلسبیل» هیچ کم نداشت.)

جە ویمیر بەرکەر سپای خەم یەکسەر / بدیە گوڵان چوون سەر کێشان وە بەر

نگای ئەو بەرزی سینەی پوینە کەر / بدیە چوون مەیۆ عەتر وەرکەمەر (میرزا محمود مستوفی)

(به «ویمیر» برو و با دیدن رویش گل‌ها، اندوه و غم را فراموش کن و از آنجا به سمت بالاتر نگاه کن و سینه‌کش بلند «پوینه» را ببین و ازعطر گل‌های خوش بوی کوهستان از جمله «وه‌رکه‌مه‌ر» بهره‌مند شو.)

صلابت «شاهو» را نه تنها می‌دیدم، که می‌شنیدم و حس می‌کردم. ناگهان صدای بال‌های نازک دسته‌ای از گنجشک‌های سرمست از باد بهاری، درست بالای سَرم به سمت جنوب، مرا به خود آورد و از «شاهو» و «ویمیر» دوباره به حیاط خانه کشاند. ناخودآگاه مسیر پرواز گنجشک‌های غزل‌خوان را دنبال کردم. سَر به سوی باغ‌های هنوز به جای مانده و در حال مقاومت «نوال» (پایین‌تر از میدان مولوی) داشتند، تا از چشمۀ اینک مخروبه و پریشان «رسول» بگذرند و از طریق «هانه بان سه‌لار» و باغ‌های «چلان» خود را به محل « پشته» برسانند و بر شاخه‌های بلند چنار قدیمی و پر خاطرۀ «گوڵەڕنە» دمی بیاسایند. محزون دوباره در مقابلم می‌ایستد، گویی حیاطِ زندان قصر قجر را دمی رها کرده، به حیاط منزل ما پر کشیده و می‌سُراید:

جه نواڵ باڵا تۆ نه بۆت قه رار / لوه سه یران که ر هانه بان سه لار

چلان چلانان بده ر وە پاوه/ په ی میاوه ان ڕوو کەر دماوه

هه ر وەخت کە یاوای وه چەشمەی ڕەسوول / دهخیل خاترت با نەبۆ مه لوول

مهخسووسهن پشتە چوون خولد بهرین / ڕشتەی سونع حەق جه هان ئافه رین

(میرزا محمود مستوفی)

(ای نسیم! سبک‌بالانه پروازکن و از باغ‌های «نوال» و چشمۀ «بان سه‌لار» به سوی سلسله باغ‌های «چلان» بگذر و در کنار چشمۀ «رسول» استراحتی کن و به ویژه در محلۀ «پشته» که بهشت‌گونه است شاد باش و ملال را از خود دور کن.)

نگاهم در مسیر پرواز گنجشک‌ها، لختی به تپۀ پرشکوه «کۆیمەکاڵ» خیره ماند. چون نوعروسی در انتظار آرایش خویش توسط بهار است تا آیینه‌دار شود و زیباترین تابلوی ممکن را در مقابل چشمان پاوه خلق کند و بر دل‌ربایی بیفزاید. احساس می‌کردم محقق پرکار جناب دکتر «محمد علی سلطانی» در اوج جوانی (بیست سالگی در سال ۵۶ و هنگام خدمت سربازی در پاوه) در کنارم ایستاده و می‌سراید:

نخستین، سر گذارم بر درِ درگاه پاکانت / سرشک گرم ریزم بر مزار جمله نیکانت

دمی از هولی و کوه مکالت را نخواهم داد / به دنیایی، خصوصاً لحظه‌های طرف میدانت

داستان پر رمز و راز «کوله و ئاینه‌مه‌ل» (ملخ و سار) میرزا را به یاد می‌آورم و با خود می‌گویم، به راستی او حق داشت پس از شرح مبسوط جفای دوگانه‌ای که بر زادگاهش پاوه رفته بود پس از مرثیه‌اش دوباره تحت تأثیر این همه زیبایی قرار گیرد و بگوید تا روز مرگ آن را فراموش نخواهد کرد.

کەلیان کەلیانان کۆڵە و کۆیمەکاڵ / تا وە ڕۆی مەردەن هەر هام نە خەیاڵ

هنوز به حسرت میرزا فکر می‌کردم که صدایی از درون خانه به گوشم رسید «این لپ تاپ را خاموش نمی‌کنی؟ از کی تا حالا کار می‌کند». تازه فهمیدم وقتی به حیاط آمده بودم لپ تاپم روشن بود. حیاط و مواجهه‌های خوشش را رها کردم و بدون آنکه استراحتی به لپ تاپ بدهم دوباره به حضورش شتافتم تا تابلوی دوم این نوشته از همهمه و واهمۀ اخیر که راه نفس را در دنیای واقعی و مجازی بر بسته است شکل گیرد.

تابلوی دوم: واهمۀ با نام و نشان (ویروس کرونا)

تصور جامعه‌ای ایده‌آل بَری از هر نوع واقعۀ دل‌آزار که در آن هرچه پیش آید خوش‌آیند همه باشد، هرچند مطلوب است اما ممکن به نظر نمی‌رسد. جامعۀ ما نیز تافتۀ جدا بافته‌ای نیست و در چند دهۀ اخیر، خواسته یا ناخواسته، آغوش را بر خوش و ناخوش‌های بسیار گشوده است. اما تسلسل تصادفی پاره‌ای پیش‌آمد‌های ناگوار، سوکمندانه چونان تابلوهایی در برابر شهروندان نمود یافته که برآیند پیام آنها بیشتر غم‌افزا بوده و شادی‌گریز و هر بار بر بارِ اندوه پیشین افزوده است. از حلقه‌های این زنجیر دل‌گیر می‌توان به آلودگی‌های شیمیایی برآمده از جنگ تحمیلی و بروز بیماری‌های نوپدید و سرطان‌های مختلف و متفاوت، مشکلات اقتصادی وابسته به تحریم‌ها، بیکاری جوانان تحصیل‌کردۀ آماده به کار، ضعف مدیریت‌ها به ویژه مدیریت اقتصادی منجر به فساد‌های کمرشکن مالی و کاهش قدرت خرید قشر متوسط به ویژه اشخاص با درآمد ثابت اشاره کرد. همچنین پدیده‌های تهدیدکننده‌ای مانند ریزگردها و آلودگی هوا، سیل‌های ویرانگر، آتش سوزی، تصادفات جاده‌ای، ترافیک‌های سرسام‌آور و …

اما گویی این زنجیر بدآهنگ هنوز از حلقه‌های جدید خود رونمایی نکرده است. شوک پیش‌آمده در قضیۀ افزایش بهای بنزین در داخل ودر عالَم «ماکرو» هنوز از تب و تاب نیفتاده بود که این بار در خارج و در کشور چین، در عالم «میکرو» ویروسی اعلام وجود کرد که با وجود عمر ۵۴ ساله (کشف در سال ۱۹۶۵ م) چون چابک‌سواری جسور و نوظهور شهر دوازده میلیون نفری «ووهان» را محل تاخت وتاز خود قرار داد و جهان را در تحیّر فرو برد.

رُخ در رُخ مانیتور کامپیوتر، تبلت و موبایل، دست تکان دادن شهروندان ووهان قرنطینه‌شده را از پنجره‌ها برای یکدیگر، نظاره می‌کردیم که خبر درگذشت دو نفر در شهر قم بر اثر ویروس کرونا در تاریخ سی‌ام بهمن ماه درخروجی خبرگزاری‌های داخلی قرار گرفت و پس از آن بود که بابی بر بازار مکاره‌ای گشوده شد که در آن هر کس و هر گروه فارغ از نام و نشان، متخصص و آگاه یا عامی و ناآگاه کالای خویش را عرضه می‌نمود و بدون توجه به تأثیر یا سوء تأثیر، به یمن فضای مجازی و گردش سریع اطلاعات با دیگران به اشتراک می‌گذاشت.

آشوب این بازار تا آنجایی است که تمام رویدادهای دیگرِ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از صدر اخبار سقوط کرده و سایه‌نشین می‌شوند. انتخاباتی که بیش از یک سال است موضوع تحلیل‌های مختلف داخل و خارج است وتنها دو روز از برگزاری آن و اعلام نتایج حضور انتخاب کنندگان و نام انتخاب شوندگان می‌گذرد به خبر دست چندم رسانه‌ها تبدیل می‌شود. بازار تأیید و تکذیب اخبار و تناقض خبرهای رسمی و غیررسمی راه را بر رواج شایعات و ایجاد فضای استرس‌آفرین باز می‌کند. کار به جایی می‌رسد که تنها برای مرور اخبار کرونایی در طول بیست و چهار ساعت باتری موبایل‌ها دو بار شارژ می‌شوند، اگرچه استرس ناشی از اخبار و فشار وارد شده به چشم‌ها و ماهیچه‌های پشت و گردن جبران ناپذیر است.

ویروس ناشناخته نیست بلکه دارای نام ونشان است از خانوادۀ بزرگی که طیف وسیعی را از ویروس سرما خوردگی نام‌آشنا تا «سارس» بیماری حاد تنفسی را در بر می‌گیرد. می‌گویند پیش و بیش از آنکه نگران تلفات جانی بود باید بیمناک سرعت شیوعش باشیم، چرا که نه پایبند مرز است و نه در بند مذهب. مردم بیش از هشتاد و شش کشور را (تا زمان نگارش این یادداشت) با تفاوت‌های نژادی، دینی، فرهنگی و اجتماعی در چهار گوشۀ جهان در دام خود انداخته است. دست به دست شدن فیلم‌ها وتصاویر مرگ ناگهانی افراد در خیابان و نفس‌های به شماره افتادۀ مبتلایان بر تخت‌های بیمارستان‌ها فضایی آکنده از تر س را حاکم کرده که هر لحظه بر غلظتش افزوده می‌شود.

استان‌های کشور یکی پس از دیگری به جمع مغلوبان لشکر نامرئی ویروس کرونا می‌پیوندند.

ویروس چالش‌زا

مهمان ناخواندۀ نوروزی ما، یعنی ویروس کرونا، با درصد کشندگی پایین، علاوه بر ایجاد واهمه و استرس‌آفرینی، چالش‌هایی را نیز در سطح جامعه پدید آورد که باعث بروز دوگانه‌هایی گردید که هر چند بیگانه نبودند اما این گونه نمود نیافته بودند و توصیه‌های علمی برای جلوگیری از فراگیر شدن ویروس موجب مطرح شدن جدّی آنها گردید.

* دوگانۀ مربوط به منشأ ویروس؛ طبیعی یا مصنوعی؟

جمعی بر این باورند که این ویروس دربین حیوانات از جمله خفاش، گربه ، شتر و گونه‌ای مورچه‌خوار شایع بوده و از آن طریق به انسان منتقل شده است، اما آن اولین انسان مبتلاشدۀ بخت‌برگشته (بیمار صفر) کیست؟ با وجود ادعای اینکه پیرمردی چینی دارای آلزایمر بوده است، ولی چندان مشخص نیست. آشکار شدن این مورد از نظر تحقیقاتی بسیار با اهمیت است وممکن است راهی را بر درمان بگشاید. دسته‌ای دیگر می‌گویند این ویروس، با توجه به اینکه ترکیبی از ویروس اوریون و سرخک است، دارای منشأ طبیعی نیست بلکه محصول لابراتوارهاست. در مورد اینکه هدف از تولید ویروس چه بوده و در کجا و کدام آزمایشگاه سنتز (ساخته) شده، توضیحات مختلف و متفاوت است. در این میان متهم اول خود چین است که گویا این کار را را به دلایل مبارزه با کاهش رونق اقتصادی انجام داده اما موفق به جلوگیری از فرار ویروس از آزمایشگاهش در شهر ووهان نشده است. آمریکا نیز از دید این دسته متهم است که از ساخت این ویروس در راستای جنگ بیولوژیک (بیوتروریسم) استفاده می‌کند. به نظر می‌رسد استدلال مخالفان نظریۀ طبیعی بودن منشأ ویروس کرونا به نوعی دارای رنگ سیاسی و ایدئولوژیک بوده و راه را بر نظریۀ توطئه باز می‌کند.

** دوگانۀ مصلحت و واقعیت

از دیگر مواردی که در این روزهای پر آشوب خبری و تحلیلی مربوط به سیطرۀ غیر قابل انکار این ویروس به سمع و نظر مردم می‌رسد و سهمی از ترسیم فضای ایجاد شده را به عهده دارد، نوع برخورد با چگونگی اطلاع‌رسانی در سطح عموم است. به نظر بعضی از دست اندرکاران و مدیران تصمیم‌ساز به ویژه در ابتدای شیوع ویروس، به دلایلی، مثلاً جلوگیری از شوک ناگهانی به جامعه و یا دلایلی دیگر که از نظر آنان موجهند، اطلاع رسانی باید مدیریت شود. از این رو شیوۀ ارائۀ قطره چکانی را برگزیدند و شاید هنوز هم بر این روش خویش با تحلیل خاص از شرایط زمانی ومکانی پافشاری نمایند. اما در مقابل دسته‌ای دیگر بر این باورند که باید هر آنچه را در مورد ابتلا به این بیماری رخ داده است و البته آمار و چگونگی سرایت، امکانات موجود جهت مقابله، همچنین کمبود‌ها و ضعف‌های مدیریتی و لجستیکی از ابتدا تا انتها، به صورت شفاف اعلام عمومی شوند تا بدین وسیله راه بر هماهنگی و همراهی بیشتر گشوده گردد. به عنوان نمونه بحث قرنطینه نمودن کانون‌های ویروس از مواردی است که مورد اختلاف این دو نوع نگرش بود. اگرچه طرفداران قرنطینه نکردن آن را روشی قدیمی می‌دانستند اما مخالفان دلایل دیگر از جمله مصلحت‌گرایی را عامل اجرایی نشدن قرنطینه می‌دانستند.

*** دوگانۀ تکالیف دینی و پرهیزهای توصیه‌شدۀ متخصصین

ویروس کرونا با منشأ طبیعی یا مصنوعی موضوعی در حیطۀ علوم تجربی و رشته‌های تخصصی مانند زیست‌شناسی سلولی، ژنتیک، بیوشیمی و… است و بیماری کووید-۱۹ و اقتضائاتش در محدودۀ کار پزشکی و پزشکان است و بدیهی است که شیوۀ برخورد با عوارض آن باید بر اساس نظریات کارشناسان و متخصصان مربوطه صورت گیرد. در این میان، با توجه به سرعت بالای انتقال این ویروس و نیز میزان ماندگاری آن در محیط و روی سطوح و وسایل با توجه به سنگینی ویروس، هم چنین طولانی بودن دورۀنهفتگی(بیش از چهاردهروز)، توصیه کارشناسان پرهیز از هر گونه تجمع انسانی به مناسبت‌های گوناگون است، مانندگردهمایی‌های فرهنگی، ورزشی، آموزشی، تفریحی و نیز مراسم دینی و مذهبی شامل مجالس دعا، تعزیه، نماز جماعت و نماز جمعه. این موضوع به ویژه در مورد مناسک دینی موضع‌گیری‌های متفاوتی را در پی داشته است؛ از پذیرش توسط بسیاری از متولیان وتعطیل کردن موقت مراسم تا توصیه به انجام برنامه‌ها همراه با رعایت بعضی از موارد ایمنی، اما در این میان جمعی نیز قرائت ویژۀ خود را بیان کرده و اصرار بر انجام فرایض داشته و تعطیل کردن آنها را روا نمی‌دانند. بازتاب‌های این چالش در گروه‌های اجتماعی حاضر در فضای مجازی به جایی رسید که جمعی این پرسش را طرح کنند که «من برای دین؟ یا دین برای من؟»

**** نگاه‌های فرصت‌طلبانه

موضوع دیگری که در این بازار مکاره، شوربختانه خِرَدگداز و دل‌آزار است، به قولی، فکر ماهی‌گیری در آب گِل‌آلود از سوی سودجویانی است که تلخ‌ترین شرایط پیش‌آمده برای مردم و نگرانی شهروندان در میانۀ مرگ و زندگی، نمی‌تواند اندکی از حرص و وَلع آنها بکاهد.قناعت که وجود ندارد اما برخلاف پیش بینی سعدی گویی از خاک گور هم کاری ساخته نیست. و این رویۀ شوم و ناروا در گرانی و احتکار مواد و لوازم پیشگیری یا تقلب و رعایت نکردن استانداردهای رسمی در ساخت این مواد، خود را نشان می‌دهد.

مشغول دیدن و خواندن اخبار و گاهی دانلود پاره‌ای از تصاویر بودم که همچنان زیر پرچم در اهتزاز کرونا در میان شبکه‌ها، کانال‌ها و گروه‌ها در حال رد و بدل شدن بود که برق شهر لحظه‌ای قطع و اینترنت از دسترس خارج شد. من با تنی خسته از کنار لپ تاپ به کنار پنجرۀ اتاق رفتم اما گویی فکر با خستگی جسم همراه نیست و تابلوی نهایی این نوشته را شکل می‌دهد.

تابلوی آخر: عاشقانه نگریستن و عاقلانه زیستن

از پشتِ پنجره دوباره حیاط منزل را می‌دیدم. خورشید کم کم بال‌های زرینش را جمع می‌کرد، نورش آنقدر بالا رفته که در کمرکش «دره نیشه» مشغول نوازش بوته‌های انگور همیشه محروم از آب است. شهر خود را برای پیشواز غروب و فرو رفتن در فراخنای شب آماده می‌کند. تصاویر گوناگونی چونان صحنه‌های یک فیلم در ذهنم شکل می‌گیرند و مشتاقم آنها را شکار کنم و در دام کلمات انداخته و شرح دهم اما تلاشم به دلیل کثرت و سرعت آنها قرین توفیق نیست، بعضی از آنها در قالب پرسش‌هایی خودنمایی کرده و برق‌آسا می‌جهند و تن به شکار نمی‌دهند.

از سویی در فکر اسفند ماهی هستم که کسی سراغ بنفشه‌هایش را نمی‌گیرد و دامنۀ کوهسارانی که منتظر راهروانی است که اینک پای در زنجیر خودخواسته، خانه‌نشین شده اند. همه نگران تهیۀ دستکش‌های پلاستیکی و ماسک هستند و دیگر کسی نیست تا بگوید آنها مانع لمس این هوای جان‌فزا و شمیدن عطر گل‌ها نیز می‌شوند، چراکه کسی به گُل و بوی خوش نمی‌اندیشد.

از سوی دیگر، به برخی گزاره‌های بر آمده از ذهن‌های عقل‌گریز (دارای ماسک) و ناآشنا با علم تجربی می‌اندیشم که بیان‌کنندگان آنها دانسته یا از روی ناآگاهی نه تنها واقعیت‌های علمی را وقعی نمی‌نهند بلکه تمام قد در برابر دستاوردهای علمی و عقلانی انسان می‌ایستند و بدون توجه به ماهیت و رفتار این ویروس ویرانگر که تنها در دام میکروسکوپ‌های الکترونی در می‌آید، برای مقابله با آن دست به دامن خرافات تو بر تو و متراکم شده در طول دوران می‌شوند و نسخه‌هایی آنچنانی تجویز می‌کنند. هم پای این دسته، دسته ای دیگر با در هم آمیختن جایگاه و نقش مفاهیم مهمی مانند عبادات جمعی، دعا، توسل و توکل که برای سال‌های طولانی رزق روح مردم بوده‌اند ، مرزهای مفاهیم را مخدوش و اذهان ساده را دچار تردید می‌کنند و لاجرم بر طبل تکیه بر حفظ ظواهر وتبدیل شدن عبادت، تنها به یک عادت می‌کوبند و مردم را از اندیشیدن به فلسفۀ عبادت و چرایی و چگونگی آن دور می‌کنند.

و سخن پایانی…

آمد و رفت ماه و سال بر مدار مقرر خلقت در جریان است. ویروس کرونا در چرخۀ حیات وصلۀ ناجور نیست بلکه زادۀ اسباب و علل است. نه برای انتقام از فلان قوم کافرکیش پدید آمده و نه در پی مجازات حرام خواران است و…

ویروس دین، مذهب و مسلک نمی‌شناسد و بر انسان و هر حیوانی می‌تازد. ایستادگی در مقابلش وابسته به پیشرفت‌های علمی و آزمایشگاهی وهمچنین مدیریت‌های پرتوان بحران دارد. لاجرم آنچه مهم است نحوۀ نگرش ما به موضوع است. اگردنیای بیرون امسال در آستانۀ نوروز دست در گریبان اندوه و ملال است و عزم بر ربودن خنده از لب دارد و گرفتار تب، دنیای درون را با عاشقانه اندیشیدن دریابیم. آنگاه عشق درون و عقل بیرون را درخدمت آرامش و آسایش انسان به کار گیریم که راهگشاست.

چشم برهم می‌نهم، هستی دو سو دارد،

نیمی از آن در من است و نیمِ آن بر من

نیمۀ درمن، بهارانی پراز باغ است و

آفاقی پر از باران.

نیمۀ برمن، زبان چاک چاک خاک و

چشمان کویر کورِ تبداران.

چشم برهم می‌نهم، هستی چراغانی است

روشن اندر روشن و آفاق در اشراق

می‌گشایم چشم، می‌بینم چه زهرآگین و ظلمانی ست.

آن که این دشواره پاسخ گوید آیا کیست؟

در کدامین سوی باید زیست؟

در ظلام ظالم برمن

یا در آن آفاق پر اشراق

روشن در من ؟ (شفیعی کد کنی)

کد خبر 255834

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha