واژه هویت (Identity) دو معنای اصلی دارد: اولین معنای آن نشان دهنده« تشابه مطلق» است، معنای دوم آن به مفهوم« تمایز» است. بدین ترتیب، ازیک طرف نشان دهنده شباهت و از طرف دیگرنشان دهنده تفاوت است(جنکینز،1381 :5). گافمن معتقد است که هویت«تلاش انسان برای بروز تمایز نسبت به دیگران است در حالی که به رفتار خود شکل می دهد» (ریتزر،1393 :93).
اگر بخواهیم هویت را در دو مقوله ی فردی و اجتماعی تعریف کنیم می بایست هم به نظریه های روانشناختی و هم به نظریه های جامعه شناختی توجه کنیم. بنابراین از دیدگاه روانشناسی، هویت عبارت است از«احساس تمایز شخصی، احساس تداوم شخصی و احساس استقلال شخصی» (جاکوبسن1998: 9).
جامعه شناسان نیز با تاکید بر دیالکتیک میان فرد و جامعه معتقدند که هویت در نگرش ها و احساسات افراد نمود می یابد، لذا بستر شکل گیری آن زندگی جمعی است. در واقع، هویت در آینه جمع و اجتماع است که زمینه رشد و شکوفایی پیدا می کند. از این رو، هویت اجتماعی نمود یافته در شخصیت، جدا از دنیای اجتماعی سایر افراد معنایی ندارد. افراد بی همتا و متغییر هستند، اما شخصیت شان، کاملا بهصورت اجتماعیبهواسطهی مراحل مختلف اجتماعی شدن و در کنش اجتماعی ساخته می شود(جنکینز،1381:20)با این وصف،کنشگران اجتماعی در بازی ای دو سویه ضمن تاثیر پذیری از جامعه و نهاد های آن، به مدد کنش های نمادین،مصرف و ..به بازساخت و بازتفسیر نهادی های مورد اشاره می پردازند.
پرسشی که در اینجا ممکن است طرح شود این است که هویت اجتماعی چیست و چگونه برساخته می شود. جنکینز در تعریف هویت اجتماعی می گوید که در معنایی کلی هویت اجتماعی، به شیوه هایی که به واسطه ی آنها افراد و جماعت ها در درون روابط اجتماعی خود از افراد و جماعت های دیگر متمایز می شوند، اشاره دارد. هویت اجتماعی بیانگر پاسخ گویی به پرسش هایی از قبیل؛ چه کسی هستیم و دیگران کیستند و از آن طرف، درک دیگران از خودشان و افراد دیگر چیست. به عبارت دیگر، واژه " تمایز" مفهومی کلیدی در تعریف هویت هم در بعد فردی و هم اجتماعی است.
پوشاک، یکی از مهمترین و مشخصترین مظهر قومی و سریعالانتقالترین و بارزترین نشانه فرهنگی است که به سرعت تحت تأثیر پدیدههای فرهنگپذیری بین جامعههای گوناگون انسانی قرار میگیرد؛ حتی عدهای معتقدند که چیرگی فرهنگی و سلطهپذیری در وهله اول از طریق انتقال پوشاک صورت میگیرد و میتوان با تغییر پوشاک افراد یک جامعه، نوع زندگی و شیوه تولید آنها را نیز دگرگون نمود و تغییرهایی در ساختار زندگی اجتماعی آن جامعه ایجاد کرد (شریعتزاده، ۱۳۶۹: ۴۱). با این وصف، لباس بهعنوان یكی از عناصر مهم فرهنگی و هویتی، میتواند در كنار كاركردهای ذاتی آن، كه پوشاندن و حفاظت از بشر در برابر شرایط و مقتضیات محیطی، طبیعی و اجتماعی است، كارهای ویژهای مانند اطلاعرسانی، ارتباطات و انتقال معنی را به مخاطبان و بینندگان خود داشته باشد.
به باور شخصی من لباس بعد از زبان عمده ترین مولفه و نماد شکل گیری و قوام و دوام هویت شخصی و اجتماعی است. در واقع لباش و پوشش نزدیک ترین و بی واسطه ترین و درهمان حال آشکارترین نماد حامل هویت، ارزش ها و دریک کلام شخصیت ماست. لباس در حقیقت یکی از نمادهای عمده ای است که در اولین برخورد اجتماعی و با حضور فرد حامل پیام های عمده ای ازجمله، پایگاه فرهنگی و اقتصادی، طبقه، جنسیت، زاویه فرد با دوگانه سنت و مدرنیته و ... می باشد.
در ارتباط با مطالعه و بررسی اجتماعی- نمادشناختی و خصوصا کارکردهای لباس و پوشاک رویکردهای نظری مختلف و گاها متمایزی وجود دارد، ازجمله؛ نظریههای قوم-مردم شناختی: یعنی نگرش به انواع لباس برپایه شناسه گروههای قومی، منطقهای و زبانی که در آن، انواع خاص لباس بهعنوان شناسه گروههای قومی، محلی و زبانی خاص، منظور میگردند؛ مثلاً لباس تقریباً یکسان کردها، به منزله شناسه قومی یا لباس طالشیها و قاسمآبادیها بهعنوان شناسههای محلی، در این نظریه جای میگیرد.
دوم؛ نظریه اشاعهگرایی: یعنی نگرش به پوشیدنیها به مثابه بازمانده انواع پوشاک اولیه که بر اساس آن، تنپوشهای فعلی، بازمانده برخی انواع اولیه است؛ برای مثال: لباسهای امروزی نتیجه شلوارها و بالاپوشهای آستردار دوره اشکانیان است.
سوم؛ نظریه تاریخی توسعه: نگرش به تحول و تکامل درونی پوشاک و تأثیرهای فرهنگی بیرونی در همانندسازی آنها که براساس آن، تکامل جامهها در طی تاریخ و تأثیرهای فرهنگی بیرون بر آن، حوزه بررسی این نظریه میباشد. نمونههای آشکار این نظریه، تأثیر فرهنگ عربی و اسلامی طی گذر زمان در ایران و تأثیر فرهنگ اروپایی از دوره صفویه به بعد میباشد.
چهارم؛ نظریههای کارکرد اجتماعی یا نظریههای غیرتاریخی: طرفداران نظریه جامعه شناختی لباس به پوشاک همچون زبانی از نشانهها مینگرند و آن را قابل بازخوانی و رمزگشایی میدانند. این نظریه، رویکردی نمادین به لباس دارد و آن را زبانی ساخته شده از علائم قابل رمزگشایی و بازخوانی، معرفی مینماید (متین، ۱۳۸۳ و موسوی بجنوردی، ۱۳۶۷: ۲).
بنابر آنچه گفته شد، آنچه امروز از نظر اندیشمندان مردمشناس و جامعهشناس، اهمیتی بسیار دارد توجه به پیامها و راز و رمزهای موجود در انواع پوشاک در دورههای مختلف و در میان ملتهای گوناگون میباشد. این پیامها خود از باورها، آداب، سنتها، ویژگیهای جغرافیایی و خاستگاه قومی هر یک از ملتها برخاستهاند و به وضوح اصول و منظورهایی خاص را القاء میکنند. (متین، ۱۳۸۳ الف: ۷ و ۸).
از این رو جهت پی بردن به پویایی های مردم شناختی و تحولات فرهنگی واجتماعی از جمله تعاملات درون گروهی و بین گروهی، ارتباط بین طبقات و لایه های مختلف اجتماعی، جایگاه افراد بر حسب جنسیت، سن، شغل، پرستیژ اجتماعی و ... بیش هر چیز دیگری در نوع، رنگ، کیفیت و تنوع لباس و پوششی است که از آن استفاده می کنند.
پوشاک از راه مجموعه علائم مادی، یک نظام ارتباطی فرهنگی در میان مردم جامعه برقرار میکند. رمزگشایی از این علائم و دریافت مفهوم آنها در هر گروه و جامعه، نیازمند درک رفتارهای اجتماعی و فرهنگی مردم آن گروه و جامعه، و شناخت نظامهای دینی ـ اعتقادی و باورهایی است که پوشاک ارزشهای نمادین خود را از آنها گرفته است. این ارزشها نقش مهم و برجستهای در نگهداشت هویت اجتماعی و فرهنگی مردم جامعه و استمرار بخشیدن آن در طول حیات تاریخی نسلها ایفا میکنند. جامهها نشاندهنده پایگاه اجتماعی، اقتصادی، مذهبی، شغلی و احوال روحی پوشندگان آنها و برتابنده تفاوتهای جنسی، سنی و جایگاه طبقاتی افراد در گروههای اجتماعی و قومی گوناگونند. نوع، جنس، رنگ، طرز دوخت، شکل و فرهنگ واژگان مربوط به تنپوشها با مجموعهای از ارزشها و معیارهای فرهنگی، اخلاقی و معنوی و باورهای دینی، مذهبی و آرمانی درآمیخته است (گروه نویسندگان زیر نظر احسان یارشاطر ، ۱۳۸۲: ۱۷و۱۸).
از این رو با مطالعه دقیق و نماد شناختی پوشش گروههای مختلف اجتماعی می توان به شناخت دقیق تری از پویایی ها یموجود در یک گروه خاص فرهنگی، قومی و ... پی برد. برای نمونه نوع پوشش، کیفیت و حتی رنگ مورد استفاده در تن پوش گروههای اجتماعی ای نظیر، خوانین، روحانیون، شیوخ، سادات و ... در فرهنگ و اجتماع کردستان، هر ضمن تشابهات کلی، بیانگر جایگاه آن فرد یا گروه به نسبت جامعه بوده تمایز فرد یا گروه های خاص را به بهترین شکل ممکن برجسته می ساخته است.
لذا هر نوع تلاشی جهت شناخت چنین تعاملاتی مستلزم مطالعه و بررسی دقیق نمادهای بکار رفته و از جمله حوزه پوشاک؛ تزئینات وسایر لوازم مصرفی بوده است. بدیهی است که در جامعه سنتی و از جمله در جامعه سنتی کردستان نیز هیچ امر بدون کارکردی وجود نداشته است.
چنان که هر رنگی که در لباس زنان و مردان کرد مورد استفاده قرار گرفته است به بهترین شکل ممکن ارتباط تنگاتنگ فرد حامل آن نماد و رنگ خاص را باجامعه و طبیعت و زیست بوم، بیان می کرده است. مطالعه نمادشناختی لباس و پوشش کردها و تنوع رنگ، شکل، مواد تشکیل دهنده ، فرم ها و کارکدهای هرکدام از آنها، لباس اقشار، طبقات و گروه های مختلف اجتماعی می تواند محققان و علاقه مندان حوزه تغییرات فرهنگی را با زوایا و ساحت های ناگشوده فرهنگ و ارزش های جامعه کردستان بیش از پیش آشنا نماید. بدیهی است که تحقق چنین امر مهمی نیازمند کاوش و پژوهشی دقیق است و این نوشته مختصر تنها دریچه کوچکی است به دنیای ناگشوده و کم تر کاوش شده پوشاک و لباس کردی.
نظر شما