کرونا و عبید زاکانی!/ *محمدجعفر محمدزاده

سرویس ایران- دوستانی از انجمن سواد رسانه‌ای که در این حوزه دغدغه‌مند هستند، پیغام دادند که در شرایط کرونایی فعلی و چگونگی مواجهه مردم با این بلای جانکاه، برای انتشار در فضای رسانه‌ای چیزی بگویم یا مطلبی بنویسم.

به راستی من درباره این اَبَر ویروس که محققین دنیا هنوز نتوانسته‌اند آن بشناسند چه می‌توانم بگویم؟!

البته از همه کسانی که تخصص و توانمندیی دارند خواهش می‌کنم که از هر کمکی به مردم دریغ نورزند.

به یاد حکایتی از عبید زاکانی افتادم و دیدم بی مناسبت نیست آن را نقل کنم؛ شاید در این شرایط، لبخندی بر گوشه لبی بنشاند و نیز درخواست دوستانم را اجابت کرده باشم.

واما حکایت عبید زاکانی :

«جُحی» در قحط‌سالی، گرسنه به دهی رسید، شنید که رئیس ده رنجور است، آنجا رفت و گفت: من مردی طبیبم!

«جُحی» گفت: علاج او آن است که یک مَن روغن و یک مَن عسل بیاورید؛ بیاوردند.

در کاسه کرد و نانی چند گرم در آن شکست. یک لقمه برمی‌داشت و گِرد سر بیمار می‌گردانید و بر دهان خود می‌نهاد تا تمام بخورد.

گفت امروز معالجت تمام شد باشد تا فردا.

چون از خانه بیرون آمد، رئیس، درحال، بمرد.

او را گفتند: این چه معالجت بود که کردی؟

جُحی گفت: هیچ مگویید! اگر من آن را نمی‌خوردم پیش از او از گرسنگی می‌مردم!"

از آن‌جا که متاسفانه در شرایط فعلی و در فضای رسانه به ویژه نوع مجازی‌اش برخی در پی نان و عسلی برای خود می‌گردند؛

بهتر آن است هر مطلبی را باز نشر ندهیم و به مردم فرصت بدهیم از مبادی رسمی و تخصصی کسب اطلاع کنند.

و پایان سخن؛ آنچه امروز بیشتر بدان نیازمندیم یاد خداست و اینکه آیین مهربانی را در حق همدیگر تمام به جا آوریم.

بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر

که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند

زمهربانی جانان طمع مَبُر حافظ

که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

*مدیر رادیو ایران

کد خبر 256506

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha