کرونا و دست خالی «انسان مدرن» / منصور اولی

سرویس ایران- از روزهای نخستینی که بحث ویروس کرونا در چین داغ شد و برخی هشدارها در مورد عالم گیر شدن این ویروس داده می شد، نداهایی می شنیدیم که آن را شوخی می انگاشتند و با اطمینان کاذب از ساخته شدن دارو و واکسن تنها ظرف چند روز خبر می دادند.

قضیه که جدی تر شد و کشورهای دیگر هم، درگیر شدند، بخش بزرگی از مردم که فکر می کردند «انسان مدرن» و نظام درمانی اش ضربه ناپذیر است، برخی نظریات را بیشتر بزرگنمایی کردند و بر این باور بودند که این ویروس به صورت کنترل شده و با اهداف از پیش تعیین شده در حال گسترش در جهان است، «چون محال است در دنیای امروز چیزی خارج از حیطه قدرت انسان مدرن باشد».

با جدی تر شدن موضوع؛ مسئله غرب و شرق پیش آمد و اینکه این بلا فقط مخصوص کشورهای شرقی و کشورهایی مانند ایران است که از عهده کار بر نمی آیند و دچار عقب ماندگی هستند و گر نه در کشورهای غربی یک بیماری ساده است که بلافاصله کنترل می شود. «چرا که هیچ چیز از حیطه قدرت انسان مدرن خارج نیست».

امروز اما به جایی رسیده ایم که در اکثر کشورهای پیشرفته صنعتی «وضعیت جنگی» در برابر یک ویروس بسیار کوچک اعلام شده است. راهروهای بیمارستان ها در کشورهایی که نظام درمانی شان زبان زد عام و خاص بود مملو از بیمارانی شده است که نفس شان بالا نمی آید.

گریه های آن پزشک اسپانیایی که می گوید مجبوریم دستگاه های اکسیژن را از بیماران مسن تر برای نجات جوان ترها جدا کنیم، اوج درماندگی این «انسان مدرن که همه چیز در حیطه قدرتش هست» را نشان می دهد.

«ابر قدرت» بلامنازع دنیا به زانو در آمده است و در حالی که چند روز پیش روسای آن، کشورهای درگیر کرونا را مسخره می کردند؛ امروز رکورد ابتلا و مرگ در یک روز را شکسته و 100 میلیون از جمعیت 300 میلیون نفری اش را در قرنطینه قرار داده است.

آقای پرزیدنت که همین چند روز قبل داد سخن می داد؛ از مردمِ مدرن ترین، قدرتمند ترین و پولدارترین کشور دنیا خواسته است، ماسک های مورد استفاده را دوباره ضد عفونی کنند و استفاده کنند چون نمی شود ماسک مورد نیاز را تامین کرد.

کرونا این ویروس منحوس کوچک، قدرت های بزرگ و باورهای بسیار محکمی را در روزهای اخیر سست کرد و نشانمان داد «انسان مدرن» بیش از آنچه باید به «قدرت علم ناقصش» غره شده است. وقتی در کنفرانس پاریس برای تغییرات آب و هوایی عده ای غره و ابر قدرت اما سبک مغز تلاش های جمعی را مسخره کردند و آمریکا از آن پیمان بعد از ترامپ خارج شد، وقتی مردم کیسه های پلاستیکی را در طبیعت رها کردند، وقتی زمین و حیوانات و کائنات جولانگاه برخی جاه طلبی های دیوانه وار «انسان مدرن» شد؛ «زمین» جایی که برای ماندن به آن نیاز داریم و موجودی که «هوشمندی و قدرت اش» دیگر برای کسی جای شک ندارد، عصبانی شد. وقتی زمین عصبانی شد، تنها یکی از ترکش های کوچکش کرونا است.

در حال نگارش این یادداشت؛ معلمی در شبکه آموزش درسی می داد در مورد «کابرد زیست فناوری در کشاورزی» و توضیح می داد چگونه باید کاری کنیم که «کرم ها نتوانند ساقه های محصولات را منهدم کنند» او اما توضیح نمی داد وقتی هیچ مرتعی برای زندگی کرم ها نمانده است آنها پس از چه چیز ارتزاق کنند؟

شاید به این دلیل که این معلم و البته برنامه ریزانی که دارند با این کتاب ها و دستورالعمل ها نسل بعدی کشاورزان را آموزش می دهند، اعتقادی به ارتزاق و زنده ماندن «کرم ها ندارند» و یادشان رفته «اگر کرم نبود زندگی چیزی کم داشت»

کرونا آمد یادمان بیاورد «انسان مدرن» را بد تعریف کرده ایم و اگر می خواهیم مدرن باشیم باید «چشم ها را بشوریم و جوری دیگر ببینیم.» اگر از زمین عذرخواهی نکنیم و به او احترام نگذاریم وضع همین است که می بینید شک نکنید!

*و من نمی‌خندم اگر بادکنک می‌ترکد

و نمی‌خندم اگر فلسفه‌ای، ماه را نصف می‌کند

من صدای پر بلدرچین را می شناسم

رنگ‌ھای شکم ھوبره را، اثر پای بز کوھی را

خوب می‌دانم ریواس کجا می‌روید

سار کی می‌آید، کبک کی می‌خواند، باز کی می‌میرد

ماه در خواب بیابان چیست،

مرگ در ساقه‌ی خواھش

و تمشک لذت، زیر دندان ھمآغوشی

زندگی رسم خوشایندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرشی دارد اندازه عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه‌ی عادت از یاد من و تو برود

زندگی جذبه دستی است که می‌چیند

زندگی نوبر انجیر سیاه در دھان گس تابستان است

زندگی بُعد درخت است به چشم حشره

*بخشی از صدای پای آب سهراب سپهری

کد خبر 257330

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha