به گزارش خبرگزاری کردپرس، به گواه ۳۰۰۰ شهید سرافراز استان ایلام، حماسههای ایلامیان در دفاع از مرزهای میهن عزیزمان، سرسختانه، جانانه و ایثارگرانه بوده است.
اما چرا مطالبات حقوق جنگی مردم ایلام، علیرغم رنجها و زخمهایی که نشمردهایم پس از چهار دهه هنوز مغفول مانده است؟
اینک به استناد گزارشهایی مُجمل ازتاریخ دفاع مقدس مردم ایلام، یکبار دیگر استیفای حقوق جنگی این مرزداران سلحشور یادآوری و مطالبه میشود که تحقق عاجل آن همت و حمیت رئیسجمهور و ستاد کل نیروهای مسلح را میطلبد
گواهی بخواهید اینک گواه
همین زخم هایی که نشمرده ایم
درنگ نخست:
خرداد ماه سال ۱۳۵۹ یعنی سه ماه قبل از آغاز جنگ تحمیلی، پاسگاه مرزی «هلاله» در ارتفاعات «میمک» ایلام مورد اصابت آر. پی. جی۷ دشمن قرار گرفت و ارتفاعات «کله قندی» و «رضا آباد» مهران نیز شاهد آتش توپخانه و خمپاره عراقیها بود. همچنین پنجشنبه ۲۰ شهریور ۵۹ در منطقه مرزی «بهرامآباد» در شهر «مهران» سردار سرافراز شهید روحالله شنبهای به عنوان اولین شهید، نام پرافتخارش را در اطلس دفاع مقدس، به ثبت رساند. این بدان معناست که مردم ایلام قبل از آغاز رسمی جنگ، پیشتر و بیشتر از سایر مرزها، با مصائب جنگ دست و پنجه نرم کردهاند.
درنگ دوم: واپسین روزهای شهریور سال ۵۹، جنگ آغاز میشود، چند صباحی بعد عراقیها خشم خود، برآمده از مقاومت مردم ایلام را با فشردن دکمه موشک با گرای مرکز شهر ایلام تنظیم میکنند؛ نیمههای شب، انفجاری وحشتناک، تمام شهر را تکان میدهد، گودالی عمیق در پایانه مسافربری زنده یاد “مسلم مرادبیگی”، عمق فاجعه را به نمایش میگذارد.
درنگ سوم: ۱۹ اسفند ۶۳ هواپیماهای عراقی، روستای «ماربره» در ۱۵ کیلومتری شهر ایلام را با خاک یکسان میکنند. در این قتل عام خونین، پُشتهی کُشتههای ۵۵ شهید سینه سرخ، به عنوان خاکریز دفاع از میهن، دامنه کوهستان «نخجیر» را حماسی ترسیم میکند.
درنگ چهارم: سال ۶۵ از راه میرسد. جوانان منطقه «چوار» حدفاصل ۱۷ کیلومتری شهر ایلام، یک مسابقه دوستانه فوتبال برگزار میکنند. ۲۳ بهمن آن سال، در دقیقه ۵۵ مسابقه، میگهای دشمن بعثی، میدان فوتبال را به خاک و خون میکشند.در این فاجعه هولناک، ۱۰ بازیکن، سه کودک، یک داور و یک تماشاگر به شهادت رسیدند و ۶ نفر هم به افتخار جانبازی نائل آمدند.
درنگ پنجم: در سراسر جنگ ۸ سالهی عراق و ایران، صدای آژیرهای قرمز مدام ندای خوف و خطر میدهد و شهر، سه نوبت در شبانه روز بمباران میشود. مردم با آوارگی در کوهستانهای حومه شهر، مدتهای متمادی، زندگی پُر رنج و مرارتی را تجربه میکنند. آنها زندگی در متن جنگ را بدون سنگر، در داخل چادرهای نمور و سرد ادامه میدهند.
درنگ ششم: سال ۶۷ فرا رسیده و از سوی مجامع بینالمللی، آتش بس جنگی اعلام میشود صدای توپخانهها و خمسهخمسههای عراقی مدتی فروکش میکند. اما ناگهان دشمن با تمام ادوات جنگی خود به مهران، یورش میبرد و تا سه راه جندالله «صالح آباد» پیشروی میکند. از سوی دیگر، منافقین و ایادی استکبار، با نفوذ در شهر ایلام، ناجوانمردانه، چندتن از مردم عادی و غیرمسلح را به رگبار میبندند و به شهادت میرسانند. این یعنی دفاع مقدس، پس از پایان رسمی آن در ایلام اما همچنان ادامه داشته است.
درنگ هفتم:
تفسیر بخشنامه ستاد کل نیروهای مسلح میگوید؛ «ایلام در جنگ فقط تا سال ۶۱ در تیررس توپخانهی دشمن بوده لذا از آن به بعد یعنی تا پایان جنگ منطقه جنگی محسوب نمیشود».
مسئولان محترم اما نفرمودهاند که ایلام اگر در تیررس آتش توپخانه نبوده، آیا در تیررس حملات موشکی و بمبارانهای هوایی نبوده؟ در تیررس حمله مشترک بعثیها و منافقین به شهر و حومه آن نبوده؟، در تیررس آوارگی و خانه بدوشی و مصائب آن نبوده؟، در تیررس آسیبهای روانی بعد از جنگ نبوده؟، واقعاً نبوده؟!
و اما یک سوال که مثل شبخوانی یک زنجره طولانیست؛
چگونه است که در زمان جنگ، برای پرسنل برخی لشکرها و قرارگاههای نظامی مستقر در گردنهی «قلاجه» و کوهستانهای اطراف ایلام، گواهی حضور در جبهه تا سال ۶۷ صادر شده است اما شهری که مردانش در جبههها جنگیدهاند و زنان و کودکانش پشت جبهه به کرات مورد حمله هوایی واقع شدهاند و در پیچاپیچ کوهستانهای سرد و صعبالعبور، زیر چادرهای خیس و برفی و بدون سنگر، زندگی مشقتباری داشتهاند، باید منطقه جنگی تلقی نشود؟!
آیا ایلام که ۳۰۰ بار با بمباران های فاجعهبار دشمن مواجه بوده منطقه جنگی نبوده است؟!
نظر شما چیست آقای رئیس جمهور؟!
نظر شما