نقی‌خان آزاد، شاعر آزاده و میهن دوست

سرویس کرمانشاه _ جامعه هنرمندان اسلام آبادغرب در مطلبی به جایگاه ادبی، اجتماعی و میهنی نقی خان آزاد شاعر مطرح پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

خبرگزاری کردپرس _ نقی آزاد در سال 1258 در روستای سراب شوهان از توابع اسلام‌آبادغرب دیده به جهان گشود. توان مالی خانواده نقی نسبتاً خوب بود و به همین خاطر، نقی را به مکتبخانه فرستادند تا علومی در حدیث و قرآن و ادبیات فارسی بیاموزد. نقی علاوه بر علوم دینی، در ادبیات استعداد قابل توجهی داشت.

اشعار بزرگان ادب پارسی به ویژه فردوسی، سعدی و حافظ را از بر می‌کرد و به تدریج به کُردی و فارسی شعر می‌گفت. در جوانی یک ادیب تمام‌عیار شده و آوازه شهرتش به همه جا رسیده بود. گفته‌اند همواره ظاهری آراسته و کلامی دلنشین و بلکه سحرانگیز داشته و از این رو، زینت‌ المجالس بزرگان شده بود: شعر می‌سرود، سخنوری می‌کرد، در رفع اختلافات می‌کوشید، و به گاه ضرورت‌های میهن‌پرستانه، آتش جنگ هم می‌افروخت؛ چنان که گفته:

به روزی بودمی من پیش آهنگ

ز بهـر صلـح یا آرایـش جنـگ

نقی همچون مردمان کلهُر بر مذهب شیعه بود، و بسیار دلداده اهل بیت ع و به ویژه مولایش بود:

«واله» آن شیعه پاک است که آب و گلش

با حُـب آل عبا ساخت و عجین شد آری

در بقیه اشعارش هم این ارادت به شاه ولایت ع و خاندان عصمت و طهارت به خوبی دیده می‌شود:

در این ایام که بگذشته فصل محنت و آفت

علی نموده مکان بر سریر تخت خلافت

زهی جلالت این روز باشکوه و شرافت

نگر به کشور ایران که گشته غرق نظافت

ز عشق حیدر کرّار و فضل حضرت باری

علیست آنکه زمام زمانه هست بدستش

فراتر است ز قوسین و بام سدره نشستن

محیط رحمت حق دان دل خدای پرستش

به هر چه هست بلاشک نگاه بر همه هستش

ز جن و انس بر و بحر برقرار و فراری

علیست حاکم دیوان عدل و داد و حقایق

علیست بهر دو عالم امیر کافی و لایق

علیست قاسم و نار و نعیم و رزق خلایق

علیست بر همه افضل علیست بر همه فایق

علیست مونس دلها به وقت گریه و زاری

علیست شوهر زهرا و جانشین پیمبر

علیست کارگشا بر رضای حضرت داور

علیست حکمروا در حساب عرصه محشر

علیست قاتل مرحب علیست ساقی کوثر

علیست حاضر بالین مرده های مزاری

علیست بوالحسنین آن دو سبط پاک پیمبر

دو گوشواره عرش خدای اعظم اکبر

دو نور دیده زهرا قتیل ملت کافر

حسن به زهر جفا و حسین به نیزه و خنجر

که بهر حرمتشان کس نگشت حاضر یاری

اشعار نقی در منقبت آل عبا (ع) بسیار است. او نوحه هم می‌سرود و در ایام سوگواری عاشورا نوحه خوانی می‌کرد. به نظرم، هر کس که دیوان اشعار او را دیده باشد، انصاف است که گواهی بدهد که شاعری آئینی است و به کلی در خدمت اهلالبیت (ع). برخی از شارحان دیوان او مانند استاد مسعود قنبری، مقام او را در این زمینه بسیار بالاتر از محتشم کاشانی دانستهاند. به گفته استاد قنبری، «نقیخان آزاد متأسفانه ناشناخته است و ما باید تلاش کنیم این مرد بزرگ شناخته شود. او اگر شناخته شود، هر آدم منصفی گواهی خواهد داد که مقامش بالاتر از محتشم کاشانی است».

اشعار کُردی و فارسی نقی آزاد شامل قصیده، غزل، مسمط و مثنوی است. کلهُرنامه او بر وزن شاهنامه فردوسی و متأثر از وی در شرح حماسه های ایل کلهر سروده شده و تنها بخش کمی از آن (حدود 470 بیت) گردآوری شده و بازمانده است. و بخش عمدۀ آن از بین رفته است. نقی در شعر، «واله» تخلص می‌کرد.

در اواخر دوره قاجار که ضعف بر دولت مرکزی مستولی شده بود، خاندان کلهُر به اعتبار داودخان دوباره قدرت یافته بودند. پس از او فرزندش و سپس نوه‌اش عباسخان قبادیان قدرت یافتند. نقی در دستگاه دیوانی این خاندان خدمت می‌کرد و به پاس راستی و درستیاش به وی لقب «دبیر» یا «دبیر ایل کلهُر» دادند. علاوه بر دبیری، مأموریت‌های مختلف برای گفتگو با دیگر ایلات و دولت مرکزی، به نقی شخصیت و توان سیاسی قابل توجهی داده بود. با این حال، جاه و مقام، او را از راه به در نکرد و نقی همچنان آدمی متواضع و میهن‌پرست باقی ماند.

گفته‌اند نقی بسیار مردمی بوده و در آن دوره که راهزنی و ناامنی به اوج رسیده بوده و حکومت بیداد می‌کرد، همواره در کنار مردم بوده و به فقراء بسیار کمک می‌کرده است. حتی معروف است که ثروت خود را در این راه باخته است. 

شایستگی و لیاقت نقی تا بدان حد رسید که مدتی نایب الحکومه (بخشدار) جلالوند و ماهیدشت بود. اما درگیری او با حکومت رضاخان سبب آوارگی و مهاجرتش به عراق و اقامت در نجف شد. با تغییر اوضاع، پس از هفت سال به ایران برمی‌گردد و سرانجام پس از عمری زندگی با عزت در سن 82 سالگی در پائیز 1332 دارفانی را وداع می‌گوید. مزارش در جوار بارگاه حضرت معصومه (س) در قم زیارتگاه دوستداران ادب و جوانمردان است.

چند بیت دیگری از اشعار زیبای او تقدیم می‌شود:

رضا به قضا

دل از برم ربودی ای مهربان خدا را

بر جور تو رضایم اتمام کن جفا را

با دست عنبرینت زین پیکر حزینم

یکباره قبض بنما این جان دل جدا را

گفتی: «بیا به کویم تا از دلت بجویم

آمال و آرزویت، امراض بیدوا را»

بر وعده ات رسیدم، جانا بگو چه دیدم

کو مرهمی که سازد آسوده این گدا را 

دل دادگان کویت سیر از نگاه رویت

زین صید آرزویت، پنهان کنی لقا را

سرخیل خوبرویان بی پرده رخ نماید خود

بر جهان سراسر احسان کند عطا را

ای پادشاه خوبان در قعر چاه هستم

بفکن به جان نثارت جام جهان نما را

تا این سرای طارم از حبس بازجویی

شاها، عظیم شأنا، فرزانه شهریارا

ای معدن کرامت، ای کیمیای قدرت

از مس چه بازداری اعجاز کیمیا را

گر معصیت نبودی رحمت عیان نگشتی

بی مسکنت کجا کس بشناختی سخا را

چون حسن و رنگ بویت، از کوی ما گذرکرد

زین رهگذر به ما هم لطفی نما نگارا

از پیچ و تاب زلفت پرپیچ و تاب گشته

اوضاع روزگارم، مپسند این سزا را

دوشم حسود گفتا: بر یاد کامکاران

در کوی نامرادی محکم بدار پا را

گفتم: غلط نمودی، از حاجبان یارم

اوضاع چرخ گردون گردیده بر مدارا

اینک به عجز و زاری در محضرش شتابم

بر عرضه اش رسانم این طعنه شما را

تا بر فنای دونان تقدیر بر ستیزد

تا بر زوال عصیان فرمان دهد فنا را

واله به فوت دونان دیشب ز کوی یارت

فرمان جان شکاری فرموده شد قضا را

تهیه و تنظم: جامعه هنرمندان اسلام آبادغرب

کد خبر 2761845

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha