به گزارش خبرگزاری کردپرس، در طی تاریخ، امپراتوری های بزرگ، همواره در برگیرنده اقوام و نژادهای گوناگون بوده اند، امروزه هم کشورهایی که دارای پیشینه امپراتوری هستند، دارای ترکیب قومی و نژادی بیشتری هستند (بشیریه: ۱۳۸۷، ۲۸۰).
ایران نیز که از امپراتوری های باستانی بزرگ و تمدن ساز جهان است، در نقشه فعلی اش، دارای تنوع قومی قبیله ای بالایی است؛ که هر کدام با توجه به فرهنگ خاص خود، به عنوان یک نیروی اجتماعی، در زندگی سیاسی تأثیر می گذارند.
در جوامعی که اقلیت های قومی و نژادی دارند، زمینه های نژادی و قومی، بر فرصتهای تحرک عمودی افراد، تأثیر چشم گیری دارند (درآمدی به جامعه شناسی. بروس کوئن. محسن ثلاثی. ص۲۱۷). متأثر از نگاه شرق شناسان نسبت به قومیت در خاورمیانه، غالباً گروه های اقلیت زبانی- مذهبی، به صورت گروههای یکپارچه و متحد در نظر گرفته شده و آنها را به عنوان گروههای قومی قرار می دهند.
بدینسان، در ایران به گروه هایی چون کرد، لر، بختیاری، قشقایی، بلوچ، ترکمن، آذری و... به عنوان گروه های یکپارچه دارای اصل و ریشه خویشاوندی نگریسته اند و بدین سان، آنها را گروه های قومی برابر دانسته اند؛ در حالی که واقعیت اجتماعی ایران نشان می دهد که وفاداری در سطح خُرد، بیشتر در رابطه با ایلات و قبایل مصداق پیدا می کرده است تا در رابطه با کرد و فارس و بلوچ و غیره بودن.
سازمان و ساختار اجتماعی بیشتر پیرامون مرزهای ایل تشکیل می شده است تا پیرامون مرزهای مذهبی یا زبانی (احمدی، حمید. نشریه اطلاعات سیاسی اقتصادی. فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۶. شماره ۱۱۵ و ۱۱۶).
در ایلام نیز مردم به گروه های عمده کرد و لر، و گروه های کوچک تر عرب و لک تقسیم شده اند و نظام قبایلی موجود در زندگی اجتماعی مردم در زندگی سیاسی و سرنوشت سیاسی تمام استان اثر می گذارد؛ که بارزترین جلوه های آن در پروسه برگزاری انتخابات در استان ایلام بروز و ظهور می یابد؛ استانی که در آن، قومیت و عشیره و ایل تنوع بالایی دارد.
ایلیات و دِهیات
«ایل»، سازمان اجتماعی و سیاسی عشیره است. ممکن است ایل، مرکب از چندین عشیره باشد؛ یکی «ایلیات» که عشایر کوچ کننده است و دیگری «دهیات» که عشایر اسکان یافته است (جامعه شناسی سیاسی. حسین بشیریه. نشر نی. ۱۳۸۷).
در ایلام، جمعیت عشایر کوچ کننده یا ایلیات کاهش یافته و عشایر اسکان یافته یا دهیات، نه در روستاها، که در شهرها و مخصوصاً شهر ایلام اسکان یافته اند و آداب و رسوم و فرهنگ و شیوه تولیدشان را وارد جامعه شهری ایلام کرده اند.
در انواع انتخاباتی که در ایلام برگزار می شود، این جمعیت، به تأسی از مراکز قبیله ای خود در شهرستانها و آراء بزرگان قبایل که تصمیمهای اصلی را می گیرند، وارد انتخابات می شوند و برای به دست آوردن قدرت تلاش می کنند.
همانطور که در بالا نیز ذکر شد، کوچ عمده ساکنان قبایل به مرکز استان ایلام، بی شک از عوامل اثرگذار توسعه و گسترش شهر ایلام است. گیدنز معتقد است که گسترش شهرها، در نتیجه افزایش جمعیت و نیز مهاجرت غیر شهرنشینان از مزرعه ها، روستاها و شهرکهای کوچک پدید آمده است (جامعه شناسی. آنتونی گیدنز. منوچهر صبوری. نشر نی ۱۳۸۷. ص۶۰۴).
این مهاجرت ها به توسعه شهرهای امروزی در جهان شتاب بخشیده و در تمام جهان، مردمی که دارای زمینه ای روستایی بودند، مستقیماً به شهرها وارد شدند و فرهنگ و آداب خود را به جامعه در حال گسترش انتقال دادند. شهر ایلام هم از این قاعده مستثنا نیست.
قبایل کوچ رو و ساکنان روستاها، رفته رفته به شهر ایلام آمدند و در محله های حاشیه شهر توسعه ایجاد کردند و ساکن شدند. آنها شهر را مثل قارچ رشد دادند و ایلام توسعه یافت. اما بر خلاف خصوصیت شهر های امروزی که «تعداد زیادی از مردم در مجاورت یکدیگر زندگی می کنند ولی همدیگر را نمی شناسند» (گیدنز، همان)
در ایلام، با وجود علایق خویشاوندی فراوانی که یکی از عوامل تشکیل قبایل و سیاستهای قبیله ای است، این باور وجود دارد که "همه همدیگر را می شناسند". تعارضها از چنین جاهایی شروع می شود.
فقدان تحزّب
«شناخته شدن» در اجتماع، چه در اقتصاد و چه در سیاست، دارای منفعت و ارزش است و به دست آوردن مشروعش برای سیاسیون، تحزّب می خواهد؛ که به نظر می رسد ایلام با آن مشکل دارد.
حزب، جمعیت، انجمن، سازمان سیاسی و امثال آنها، در ماده یک قانون احزاب ایران (تصویب شده در سال ۱۳۶۰) اینگونه تعریف شده است: «تشکیلاتی که دارای مرامنامه و اساسنامه بوده و توسط یک گروه اشخاص حقیقیِ معتقد به آرمانها و مشی سیاسی معیّن، تأسیس شده و اهداف، برنامه ها و رفتار آن، به صورتی، به اصول اداره کشور و خط مشی کل نظام جمهوری اسلامی ایران مربوط باشد» (حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران. جلد اول. سید محمد هاشمی. چاپ یازدهم ۱۳۹۱. بنیاد حقوقی میزان).
با این تعریف اگر به زندگی سیاسی ایلام نگاه کنیم، حزب محلی از اعراب ندارد؛ فعالیت ها عمدتاً تشکیلاتی نیست، مرامنامه ضمنی و اساسنامه عرفی است و آرمان ها و مشی سیاسی معیّن نیز شکل نگرفته تا توسط افرادی تشکّل پیدا کند. تنها در بند آخر این تعریف مشابهتی با زندگی سیاسی ایلام وجود دارد و آن اینکه اغلب و اکثر فعالیتهای سیاسی ایلامیان، در چارچوب اهداف، برنامه ها و رفتارهای سیاسی، به اصول اداره کشور و خط مشی نظام جمهوری اسلامی ایران مربوط بوده و غالباً قبایل و طوائف ایلام، با هر گرایشی، متحد نظام هستند.
از آنجا که وجود تحزب در جایی که انواع انتخابات در آن برگزار می شود ضروری است و به نظر می رسد که در فقدان احزاب، «نظامهای قبیلهای» هستند که این تحزّب و فعالیت سیاسی گروهی را «سازمان» می دهند. عده ای از فعالان سیاسی، علی رغم آگاهی به آسیب های انتخاب های قبیله ای در مردم سالاری مردم ایلام، از تشخیص و ذکر مزایای این تحزّب بومی نیز غافل نیستند.
این عده معتقدند که در جامعه سیاسی ایلام، از آنجا که گروه های اجتماعی، فرصت بروز و ظهور اراده شان را در ترکیب سازمان یافته احزاب رسمی ندارند، لذا روح قبیله گرای موجود در فرهنگ ایلام، توانسته است این میل مدنی به کسب قدرت سیاسی و تأمین منافع را، در ساختار قبیله ای خود سازمان دهد.
در یک جامعه که حزب فعالی وجود ندارد، و حتی تحزب بار منفی اجتماعی داشته و فعالان سیاسی سازمان یافته، برچسب ناهمنوایی می خورند، ساختار قبیله ها و شرکت فعال مردم در انتخاب های سیاسی و رقابت آنها برای کسب موقعیت های اجرایی و کرسی های تصمیم سازی، توانسته جای خالی احزاب را پر کند و در عین حال، فرهنگ بومی خود را نیز وارد آن نماید؛ مانند استفاده از باورهایی چون حُرمت قسم، دست گذاشتن روی قرآن، ملاک بودن زمینه های فامیلی و خونی، لحاظ کردن جغرافیای قومی در انتخاب کاندیدا و... همه و همه باعث شده که انتخابات در ایلام، دارای هویت خاص، عصبیت و حمایت قبیله ای، هدف و انگیزه های خاص خود باشد. استفاده تمام کاندیداها با انواع گرایش های سیاسی از مراسم ختم و شرکت در فاتحه خوانی، مثال خوبی برای میزان تأثیر فرهنگ قبیله ای در فرهنگ مردمسالاری استان ایلام می باشد.
دنیای «ما» در برابر «آنها»
غالباً وقتی فرد، چه انتخاب کننده و چه انتخاب کننده، در چارچوب نظام قبیله ای قرار بگیرد، خواه ناخواه تحت تأثیر فضای منفعت جویانه از یکسو و احساسات افتخارجویانه از سوی دیگر، دور یک نامزد خاص بسیج می شوند و سعی می کنند با استفاده از ابزارهایی که در دست دارند، وی را و در نتیجه قبیله را در منافع قدرت شریک کنند.
آن تمایل به انتخاب فرد خودی را تمایل «طرفداری از گروه خودی» می نامند؛ و به تمایلی اطلاق می شود که گروه خودی را در هر یک از چند بعد، بهتر ببینیم و پاداش هایی برای گروه خود اختصاص دهیم.
ما اغلب دنیا را به «ما» در برابر «آنها» تقسیم می کنیم: مدرسه من در برابر مدرسه شما، تیم ورزشی من در برابر تیم مخالف، آمریکاییان در برابر خارجی ها و گروه قومی من در برابر گروه قومی شما روانشناسی اجتماعی. الیوت ارونسون. حسین شُکر کن. انتشارات رشد. چاپ هجدهم۱۳۸۶. ص ۱۶۸).
تمایل به طرفداری از گروه خودی، در طوایف و قبایل، جزء لاینفکی از نظام ارزشی آنهاست و طبیعی است که چنین نگرش ریشه داری، وقتی وارد رقابت سیاسی شود، می تواند افراد زیادی را به نفع جریان و یا کاندید خاصی سازماندهی کند؛ و البته این مهم از نظر فعالان سیاسی استان هیچگاه دور نمانده و همواره مورد استفاده و سوءاستفاده قرار گرفته است.
نتیجه
مادامی که یک هویت جمعی فراقبیله ای در استان به وجود نیاید و ملاکهای انتخاب و حق و تکلیف نماینده مجلس، برای مردم درست تبیین نشود، نمی توان از نظامهای قبیله ای انتظار داشت که وارد قدرت نشوند و از قابلیت های سنتی خود در بسیج طرفداران عشیره ای خویش دست بردارند.
نظام قبیله ای یک واقعیت اجتماعی است و باید در دراز مدت سعی کرد که یک هویت جمعی فراگیر ساخته شود تا تمام سلایق و طوایف را تحت یک نگرش خاص درآورد و در کوتاه مدت نیز، طوری به مردم آموزش داده شود که در بین شایستگان قبایل خود دست به انتخابهای عقلانی بزنند؛ که این مهم خود یک گام به جلوست.
نظر شما