یک فعال صنفی به ایلنا گفته، «مهاجرت برای فعلگی» به خصوص به کردستان عراق، تنها گزینه روی میز برای بسیاری از کارگران ساختمانی بیکار است، کارگران به اجبار برای کار سخت به کردستان عراق میروند.
به این سیاهه می توان این موارد را هم اضافه کرد: پزشکان و پرستاران برای کار به عمان می روند، ریاضی دانان و دانشمندان فیزیک راهی دانشگاه های اروپا و آمریکای شمالی می شوند و اندیشمندان و سرآمدان علوم انسانی در شرق و غرب اروپا دنبال مسکن و ماوی می گردند.
طرفه آنجاست که در گذشتەای نه چندان دور اقلیم کردستان که اکنون به بهشت کارگران صنعت ساختمان راکد ایران تبدیل شده، نامش با جنگ و آوارگی گره خورده بود.
مطابق جدیدترین آمارها ایران به ردەهای بالای کشورهای مهاجر فرست صعود کرده و پدیدەی مهاجرت بە نوعی سونامی تبدیل شده است.
بخش دولتی ضعیف و ناکارآمد، اقتدارگرایی فزایندە، فقدان چشم اندازهای اقتصادی روشن و انقطاع از اقتصاد جهانی، بسته شدن پنجرەهای جمعیتی، فساد گسترده و طرد نظام مند نخبگان از اصلی ترین عوامل نومیدی ساز و مشوق مهاجرت است. احتمالا سونامی واژەای شایسته برای این وضعیت پاتولوژیک نیست و اصطلاح " خونریزی " مناسب تر است.
یک خونریزی خطرناک که برای نجات جان بیمار به هر قیمت باید آن را بند آورد. مهاجرت در ابعاد فعلی که شامل فرار گستردەی مغزها می شود، مانند خونی است که از بدن وطن می رود.
در گذشته دولت ها برای بند آوردن مهاجرت به تدابیری از قبیل احداث دیوار و ممنوعیت مسافرت و زدن سیم های خاردار روی می آوردند. دیوار برلین و داستان ظهور و سقوط آن، مثالی آشنا در این زمینه است. تفاوت سطح اقتصادی و کیفیت زندگی در دو بخش آلمان، آلمان کمونیستی را مثل ظرفی کج کرده بود که محتویات آن به داخل ظرف بغلی می ریخت.
با احداث دیوار از شدت ریزش کاسته شد ولی توقف نهایی آن کار دیوار نبود، بلکه می بایست با اصلاح سیستم و اتخاذ سیاست های اقتصادی مناسب، نوعی تعادل برقرار و جلوی ریزش گرفته شود. کاری که انجام نشد و در نهایت سیل مهاجرت و نارضایتی دیوار را برد.
اکنون زمان دیوارها به سر رسیده است. در عصر اینترنت و هوش مصنوعی و شبکەهای اجتماعی، حتی آنهایی که در خانه نشستەاند، بە لحاظ ذهنی در حال مهاجرتند. جلوی ارتباطات و مقایسه کردن را نمی توان گرفت.
پردەی آهنینی که اروپا را به دو بخش شرقی و غربی تبدیل کرده بود و شرقی ها در شوق آزادی به غرب می گریختند، دیگر وجود ندارد. جادەی زمهریر مهاجرت دیگر از شرق به غرب نمی رود، بلکه مسیر آن از جنوب به شمال و انگیزەی اصلی آن امنیت و نان است؛ از جنوب فقیر و توسعه نیافته و صاحب دولت های ناکارامد به شمال ثروتمند و مرفه و توسعه یافته.
در دهه های گذشته به کمک نظریەهای امپریالیسم و وابستگی، می شد غرب را از بابت فقر و عقب ماندگی شرق سرزنش کرد و در لذت رواقی تجانس فقر و مبارزه و انقلاب سرخوش شد، اما امروز چنین نیست.
نظریەی امپریالیسم دیگر اعتبار سابق را ندارد. چین به مثابەی رهبر خود خواندەی جهان سوم در دهەهای شصت و هفتاد قرن گذشته، امروز به کارخانەی تولید ثروت جهان تبدیل شده است و عنقریب به جرگەی کشورهای شمال جهانی در می آید.
عرصەی راستین مبارزه در دنیای امروز اقتصاد است، نه سیاست. اعتبار و میزان قدرت کشورها بسته به مقدار تولید ناخالص ملی آنهاست.
مهاجرت برای فعلگی و کوچ نخبگی زیبندەی یک کشور کهن غنی از منابع و سرمایەهای طبیعی و انسانی نیست.
جلوی ضرر را از هرجا که بگیری، منفعت است.
نظر شما