هفتم تیر بود. در یک ظهر گرم تابستانی در سال ۶۶، ساعت ۱۶:۳۰، صدای انفجاری عظیم گوش شهر را کر کرد. شهر مرزی و محروم سردشت، در آن روز و در بحبوحه جنگ ایران و عراق، توسط رژیم بعث از ۶ نقطه بمباران شد.
مردم همانند سایر بمباران های دیگر سعی کردند پناه بگیرند تا از اصابت بمبها در امان باشند، پس از چندی که آسمان غران آرام گرفت، مردم شتابان خود را به آن نواحی که محل اصابت بمب بود رساندند تا به یاری همدیگر بشتابند و همشهری های خود را که زیر آوار گرفتار شده بودند، نجات دهند.
پر جمعیت ترین نقطه شهر محل اصابت بمب واقع شده بود و در این جریان چند نفر زخمی و یک نفر شهید شد. مردم حتی در آن روز خوشحال بودند که تنها شش نقطه شهر بمباران شده است و تلفات کم است اما آنها اطلاع نداشتند که تا چند ساعت دیگر چه اتفاقی آینده شان را تغییر خواهد داد.
تنها در یک روز ۸ هزار و ۲۴ نفر؛ زن و مرد و کودک و پیر با گازهای شیمیایی، مسموم شده و ۱۱۰ نفر از ساکنان غیرنظامی شهر هم شهید شدند.
جانبازان شیمیایی سردشت ٣٧ سال است که با درد و رنج روزگار خود را سپری می کنند. این جانبازان در مقابل هر سرماخوردگی، گرد و غبار آلرژی و حساسیت های فصلی با درد و ناراحتی روبه رو می شوند و در طول این سالیان یاد گرفتهاند که با تمام این بیماری هایی که ممکن است برای مردم عادی یک بیماری گذرا و سطحی باشد مقابله کنند، زیرا کوچک ترین سرماخوردگی و یا گرد و غبار برای یک جانباز شیمیایی بسیار دردناک خواهد بود.
سردشت سال هاست با بیکاری، درد و الم مصدومان شیمیایی سر می کند. تا کنون مهاجرت پاسخ مردم به این بیکاری و محرومیت ها بوده است.
زخم های سردشت، به عنوان «خواهر خوانده هیروشیما ژاپن» و «اولین شهر قربانی سلاح های شیمیایی جهان»، ٣٧ سال، بعد از قیامت روز ٧ تیر ماه، هنوز مرهم نیافته و دردش را تنها باد در گوش بلوط های خسته نای زاگروس می گوید.
کد خبر 2772151
نظر شما