به گزارش خبرنگار کردپرس، «شمس با جلال الدین جز این نکرد. جامه های ژنده او را از تن بیرون آورد و او را عریان رها کرد. آنگاه آن تن عریان، بی وام کردن از کسی، خود به بافتن جامه دست برد و قبایی از اطلس بر خود پوشاند و بر ژنده های پیشین نفرین و نفرت فرستاد.
آن جامه های ژنده چه بود؟ نام، شهرت، مریدان، سمت، ادعای عالم بودن، بال و پر و ساز و برگ و حشمت و ثروت، مقام افتاء، مدرس بودن و... هریک از این زنجیرها کافی بود تا شیری یا شاهینی را برای همه عمر در بند نگاه دارد. شمس به جلال الدین درس دیوانگی داد تا زنجیرها را چاره کند، ژنده ها را بدرد و به دور اندازد، تا ماه شخصیت او از پس آن ابرهای تیره برآید و خورشیدوار شب عالم را روز کند...». این بخش هایی از کتاب «قمار عاشقانه» اثری از «عبدالکریم سروش» است.
این کتاب شرح احوال و اندیشه و چگونگی گذر رویدادها و سلسله وقایع در زندگی «حضرت مولانا» را نشان می دهد. در «قمار عاشقانه» می خوانیم که چگونه زاهدی زیرک به عارفی وارسته تبدیل می شود. دگرگون شدن مسیر زندگی «مولانا» پس از دیدار با «شمس تبریزی» و تحول اندیشه های او در این کتاب به گونه ای موشکافانه مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. در واقع کتاب درباره سلوک و منش «مولانا» و آشنایی اش با «شمس» بوده و به شرح زندگانی و سلوک معنوی «مولانا» می پردازد.
نویسنده «قمار عاشقانه» در پیش گفتار کتاب آورده «این کتاب شرح جهش جانانه و جنون آمیز جوانمردی است که پیش از آن که صبح معرفت از مشرق سرش بردمد و شمس عشق در افق اقبالش طالع شود، زاهدی با ترس و سجاده نشینی باوقار بود و وقتی در چنگال شیری شیخ گیر افتاد و دولت عشق را نصیب برد، زنده ای خندان، عاشقی پران و آفتابی بی سایه شد و این همه را وامدار آن بود که دلیرانه و کریمانه و فارغ از بندگی و سلطنت و شریعت و ملت، تن قضای عشق داد و پا در قماری عاشقانه نهاد».
«قمار عاشقانه» توسط انتشارات صراط در ۱۰ فصل شامل «قمار عاشقانه، مولوی و تصوف عشقی، غم عاشقی و خنده معشوقی، خنده نمکین خداوند، شمس و مولانا، تأویل در مثنوی، حسین بن علی و جلال الدین رومی، قصه موسی و شبان و رازهای نهان، دریا و آفتاب در شعر مولوی و داستان معاویه و ابلیس» چاپ شده است. /
نظر شما