خبرگزاری کردپرس _ از سقوط بالگرد حامل رئیس جمهور دولت سیزدهم و همراهان او در سی اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ و تا عصرگاهی خردادی که یکی از یاران همکار سابق در استانداری تماس گرفتند (نام محفوظ است) و اعلام داشتند؛ تعدادی از دوستان همفکر پس از ثبت نام جناب پزشکیان و تایید صلاحیت ایشان برای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری درصدد تشکیل ستاد برای ایشان و تعیین رئیس ستاد می باشند و مکان مناسب عمومی و کم چالشی برای نخستین نشست پیدا نکردهاند و متعاقب آن ماموریت هماهنگی و اخذ مجوز از بزرگان هیئت امناء جهت تشکیل جلسه در مسجد صاحبالزمان (عج) به بنده سپرده شد؛ چندان تمایلی به شرکت در پروسه تبلیغات انتخاباتی و حتی رأی دادن را نداشتم!
اکنون نیز می گویم اگر مسعود در این سو و سعید در آن سو نبود (هرچند که حضور جلیلی و راه یافتن او به دور دوم برکت مشارکت بیشتر مردم و حتی حضور بخشی از تحریمیان در پای صندوقهای رأی را به همراه داشت) برایم فرق نمی کرد که محمد باقر قالیباف از بهارستان به پاستور برود و یا رجل دیگری.
در همان جلسه و همان شب به تعدادی از دوستان که حول محور دکتر معصومی افتخار استان کرمانشاه گردهم آمده بودند عرض کردم چرا فقط این تعداد دعوت شدهاند (حدود چهل و چند نفر از کرمانشاه بدون حضور تاثیرگذاران شهرستانی و متنفذین اقوام و مذاهب) و سایر دوستان همفکر و هزینه داده در این جمع مشاهده نمیشوند؛ پاسخ فرمودند: که وقت نبوده و از طرف دیگر فرصت ستاد مرکزی برای تعیین رئیس ستاد کم و محدود ؛ هرچند که از این پاسخ قانع نشدم به احترام جمع سکوت را به صلاح نزدیکتر دانستم. اما پس از بیش از سه دهه حضور در عرصههای سیاسی؛ فرهنگی و اجتماعی استان از همان شب دانستم که دیری نخواهد پایید که نجواهای دو نفرهی دو وجهی به گلایههای مرکب چند ضلعی خواهد کشید!
به هر روی امروز نیز برای بنده در کسوت بازنشستهای که آردم را بیخته و الکم را آویختهام و کفشهای حضور در جلسات سیاسی را واکس زده به جاکفشی گذاشته و کفش اسپرت پیاده روی و حضور در کوه و کمر را به فرسایش گرفته ام؛ اگر در هفته گذشته تماس چند نفر از یاران دلسوز نبود باز هم لذت خلوت با کتاب و تلاش برای معاش نیازمند به تنفس مصنوعی حاصل از جراحی اقتصادی پر شگون دولت ۱+۱۲ را به رنج نگارش سیاسی تعویض نمی نمودم.
زیرا بدون آنکه قصد ایجاد یأس داشته باشم قرائن حاکی از آن است که:
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی
چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی
اما گاه گاه انسان حس می کند بگوید تا شاید دریچهای و پنجرهای گشوده شود به ویژه آنکه امروز دکتر پزشکیان بارقههایی از امید را به عنوان آخرین تیر ترکش سیاست داخلی و خارجی ایران همچون آرش به کمان گذاشته و آماده پرتاب نموده در حالیکه پدافند S300 روسی هماهنگ با گنبد آهنی صهیونیستی و تشویق مثلث؛ غربی_عبری_عربی و دستهای بلند شده در سایه به دعا برای سقوط این تیر سمفونی یأس را مینوازند بی گمان وظیفه هریک از ما سنگینتر از گذشته است!
صاحب این قلم در حوزه سیاست ملی مبدع این شعار محوریست که؛ هرگونه فعالیت سیاسی فرهنگی اجتماعی و امنیتی توسط هرکسی و هر جریانی در هر جایی و هر مکانی بایستی «ایران محاط تهران محور باشد»!
بنده به غیر از آن جلسه نخست در مسجد صاحبالزمان (عج) که دو روز بعد نیز به اتفاق جناب آقای دکتر سعیدی و آقایان؛ صحرایی؛ بالایی و سنجابی قبل از انتخابات برای هماهنگی محل ستاد مرکزی در موسسهی فرهنگی و هنری دادگر؛ و متعاقب آن افتتاحیه ستاد حضور داشتم؛ دگر پس از آن بدلیل مشغلههای شخصی و عدم حضور در کرمانشاه عملا توفیق حضور در ستاد مرکزی و یا سایر ستادهای مردمی همسو را نداشتم و پس از پیروزی پر استرس و همراه با التهاب دکتر پزشکیان نیز صرفاً به دعوت جناب امیدی به تاریخ ۲۲ تیرماه یک جلسه را در کارگروه فرهنگ و هنر حضور یافتم و بازهم بنا به دلایل شخصی که ضرورت به بازگویی ندارد در هیچ جلسهی دیگری شرکت ننمودم و پس از آن نیز از گروه مجازی همان کارگروه خارج شدم.
از طرفی چون شوقی به دیده شدن و نیازی به مطرح شدن در خود نمی بینم. که از گذشته نیز نرفتهام مگر آنکه خواسته شده باشم و نپذیرفتهام مگر آنکه با ابرام مجاب شده باشم!
و همواره گفتهام:
دست طمع چو پیش کسان میکنی دراز
پل بستهای کهبگذریاز آبرویخویش
(نظیری نیشاپوری)
لذا در این مجال بی لکنت و شفاف سعی می کنم تا آینه وار غبار از رخسار درخشان دوستان جان و جانان دوست بر دارم؛
جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جانهای مردان خداست
در همان صبح پیروزی و شادی حاصل از آن؛ همه و همه با شعف به میدان آمده بودند از حاضران و فعالان دلسوز وطن در ستادهای مختلف تا مجاهدان روز شنبه.
آنگاه هنوز که وزرا مستقر نشده بودند کارگروهها و کمیتههای مختلف از مرکزی تا راهبردی و مردمی شکل گرفته و به بررسی اوضاع سیاسی دستگاههای اجرایی و در رأس آنها استانداری پرداختند؛ نام بردند؛ نقد کردند_ کنار گذاشتند جمعبندی کرده و سپس رسانهای نمودند.
همین چندگانگی کارگروههای شورایی هر روز بیشتر از پیش واژه وفاق ملی و به تبع آن وفاق استانی و محلی را در دیار؛ آب و آئینه و سنگ کمرنگتر و فراق را پر رنگتر نمود. در این میان نیز پایداریچیها و سایه نشینان همیشه بهرهمند نیز از بعضی از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی گرفته؛ تا سواره نظام خالص سازان و پیاده نظام رسانهای انحصار چندان در این کعب دمیدن تا بلکه راهبردیان و ستاد مرکزیان قلم به کناری نهاده و با کلنگ به قلع و قمع هم بپردازند. تا آنان تحت لوای نامهای متبرک چند ده نفر دیگری را به دستگاههای اجرای تزریق و تحمیل نمایند.
جناب آقای دکتر سعیدی برادر عزیز و ارجمندم و جناب آقای دکتر معصومی بزرگ مرد محبوبم؛ راه پر از سنگلاخ و ناهموار است و سپهر سیاسی ابرناک و آفتاب حقیقت ناپیدا؛ شما که سالیانی گوش به نبض همشهریان نهادهاید چرا اکنون از ضربان استان به سبک تخصصتان آریتمی موجود را چارهای نمی کنید؟!
وقت تنگ است قبل از آنکه سینهستبر ایران اسلامی به شوک نیاز پیدا کند کاری کنید. کریم باشید؛
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
کریم باشید و این کارگروهها و شوراهای راهبردی را یا فرابخوانید و گوش جان به سخنشان بنهید!
یا مهمانشان شوید و دل بجوئید:
بهر این گفتند دانایان به فن
میهمان محسنان باید شدن
شما محبوبید و مقبولید. شما نافذید و یار کهن رئیس جمهور، پس تا دیر نشده دست وحدت بر سینهی افتراق بزنید و چارهای کنید.
می دانید اگر سکوت و عدم اقدام شما از این سو و تعجیل و نگاه تکثری برادران عزیز راهبردی مان که شمار کاندیداهای استانداری را تا دو رقمی نزدیک به پلاک کرمانشاه (۱۹) پیش بردهاند محور افقی و عمودی نمودار کرمانشاه شود بدون شک گزینهی استانداری این چهرهی زیبا ممکن است جهتش به جای صعود به نزول میل کند و آن وقت است که دگر ندامت ما جبران ندانم ما نخواهد بود!
و اما برادران عزیزمان اعضای کمیتههای مختلف تحت لوای شورای راهبردی که دلسوزانه بسیج شدید و ستادهای متنوع و جذاب را شکل دادید تا در شهر کرمانشاه و دیگر شهرستانها در ایام انتخابات مشارکت و رأیی را به منصه ظهور برسانید که در کشور اگر نگویم بی نظیر بلکه کم نظیر بود همانگونه که عرض کردم سعادت همراهی و در کنار شما بودن را نداشتم اما دلم با شما میتپید و به هیجان میآمد!
برادران عزیز برخیزید و بکوشید جمع کنید و جمع شوید چه آنان که در جلسات شمایند و چه آنان که هریک خود ستادی بودهاند و بی نام ونشان اکنون به زاویهای نشستهاند تا آنجا که مقدورتان هست فرا بخوانید و وحدت بجوئید تا کام تشنهی استان سیراب صداقت و خدمت بی منت شود!
شما بجوئید او نیز شما را خواهد جست
تشنگان گر آب جویند از جهان
آب جوید هم به عالم تشنگان
شماها که بحمدالله به قلم و رسانه به فرهنگ و سیاست مستظهرید؛ دریابید و ببینید وقتی رئیس جمهور ما دولت خود را دولت وفاق می نامد و می تواند از مجلسی بدین ترکیب سیاسی رأی اعتماد تمام وزرا را بگیرد چرا شما و ما نتوانیم با برادران همفکرمان برای استان از استاندار گرفته تا مدیران میانی به نفر و نفرات مورد وثوق برسیم.
اگر جمع نباشیم و سخن واحد از ما شنیده نشود؛
روزگار غریبی خواهیم داشت
تبسم را بر لبها جراحی میکنند
و ترانه را بر دهان
قبل از آنکه شوق را در پستوی خانه نهان کنیم شک و تشویش نفس را به بند عقل بکشید!
منتظر نمانید و منتظر نباشید تا دعوت شوید پاشنه کفش برکشید و شما بروید؛
صوفی وار طی طریق کنید:
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
سخنی دلپذیر و دلی سخن پذیر داشته باشید.
امیدوارم این وجیزه را مخاطبان آن به دیدهی اغماض و دل مفتوح از برادرکوچکشان پذیرا باشند!
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
نظر شما