زنگ خطر فروپاشی کانون خانواده در کردستان

به‌استناد گزارش آماری در سامانه ثبت و احوال کشور در شش‌ماهه اول امسال، تعداد دو هزار و ۸۰۹ واقعه طلاق در استان کردستان به ثبت رسیده است که نسبت به مدت مشابه سال قبل ۱۲ درصد افزایش داشته است. این آمار استخراج‌شده برمبنای تاریخ وقوع و براساس ثبت گزارش تا سوم مهر سال جاری است.

براساس این گزارش، بیشترین طلاق ثبت‌شده مردان مربوط به گروه سنی ۴۰ تا ۴۴ساله به تعداد ۵۸۸ مورد است که ۲۲ درصد از کل طلاق‌های استان در مدت شش‌ماهه امسال به این گروه سنی از مردان تعلق دارد. بیشترین طلاق ثبت‌شده زنان نیز مربوط به گروه سنی ۳۵ تا ۳۹ساله به تعداد ۶۲۱ مورد ثبت و گزارش شده که از نظر آماری ۳.۱۹ درصد از کل طلاق ثبت‌شده در مدت زمان مذکور اعلام شده است.

از کل طلاق‌های ثبت‌شده در شش ماه امسال، تعداد دو هزار و ۵۲۵ مورد آن شهری و ۲۸۴ مورد آن روستایی است که درواقع به‌عبارتی ۸۹.۸۹ درصد از واقعه طلاق در مناطق شهری و ۱۱.۱۰ درصد در مناطق روستایی استان کردستان به ثبت رسیده است. بنا بر همین آمار، سنندج با ثبت یک هزار و ۱۰۹ مورد طلاق و ۶.۲۹ درصد افزایش و کامیاران با ۲۷۲ مورد واقعه طلاق و افزایش ۱.۵۸ درصدی، در صدر سونامی طلاق کردستان قرار دارد و سروآباد با ثبت یک مورد در کف جدول آمار طلاق قرار گرفته است و این شهرستان جزو شهرستان‌های به‌نوعی فاقد پدیده طلاق در استان شناخته می‌شود.

طبق جدول گزارش آماری در سامانه ثبت احوال، طلاق در شهرستان‌های بانه ۱۵۳ مورد، دهگلان ۶۶ مورد، بیجار ۱۰۸ مورد، قروه ۲۳۴ مورد و مریوان ۳۲۸ مورد ثبت شده که به‌ترتیب نسبت به مدت مشابه سال قبل بانه ۸.۱۶ درصد، دهگلان ۵.۱۹ درصد، بیجار ۷.۲ درصد و مریوان ۱.۷ درصد کاهش یافته است و مابقی شهرستان‌ها از جمله سقز و دیوان‌دره نیز به‌ترتیب ۱.۳ درصد و ۸.۲۳ درصد روند افزایشی دارند.

، پدیده طلاق در کردستان را در گفت‌وگو با دکتر «کاوه قادری»، دانش‌آموخته دکتری روانشناسی بالینی و مدرس دانشگاه علامه طباطبایی کاویده ایم  که به اعتقاد این روانشناس، کردستان بر گسل زلزله طلاق قرار دارد و اگر مسئولان آژیر این قطار ترمزبریده را نکشند، کانون خانواده‌ها به‌سمت دره سقوط ازهم‌پاشیدگی است.

این روانشناس و پژوهشگر پدیده طلاق در کردستان و کشور، از اینکه بررسی‌های آکادمیکی نشان می‌دهد که زوجین در پنج سال اول زندگی در ایران از هم جدا می‌شوند، ابراز نگرانی می‌کند و می‌گوید باتوجه‌به افزایش میانگین سنی مردان و زنان در پدیده طلاق باید نگران شکستن قبح طلاق در گروه سنی بالا در کشور به‌ویژه استان کردستان بود؛ چراکه در دوران‌های نه‌چندان دور تاریخ طلاق در گروه سنی ۴۰ تا ۴۴ سال مردان و ۳۵ تا ۳۹ سال زنان چندان مرسوم نبود؛ اما افزایش ۲۲ درصدی گروه سنی مردان و ۳.۱۹ درصدی میانگین گروه سنی زنان نگران‌کننده است. آنچه در پی می‌خوانید دیدگاه و نظر کاوه قادری، دانش‌آموخته روانشناسی بالینی و پژوهشگر مؤلفه‌های پدیده طلاق در کردستان و کشور است.

امروزه پدیده طلاق در جامعه به مسئله بسیار عادی و نرمال تبدیل شده است، درحالی‌که در گذشته زن و شوهری که از هم جدا می‌شدند تا ماه‌ها و سال‌ها در محافل عمومی خانواده و طایفه ظاهر نمی‌شدند؛ به‌نظر شما چرا امروزه قبح طلاق شکسته شده است؟

درخصوص این مطلب می‌توان از نقش نگرش اجتماعی سخن گفت. زمانی که قضاوت‌های جامعه مبتنی‌بر ارزش‌دهی به محیط خانواده و حفظ آن بود، تمامی تلاش‌ها برای حفظ انسجام خانواده صورت می‌گرفت و نوعی علاقه اجتماعی زمینه‌ای می‌شد برای از خودگذشتگی‌ها و تحمل برخی ناملایمات در زندگی زناشویی. اما متأسفانه به‌دلیل گرایش‌های فردگرایانه و لذت‌محوری که ناشی از نوع ناپخته خودشیفتگی در میان نسل جدید بود، این نگرش‌ها به‌مرور دچار تحول شده است و اهمیت نیازهای فرد بیشتر از حفظ خانواده ارزش‌دهی شد؛ به‌گونه‌ای‌که با ایجاد یک کم‌تحملی و در مواردی تکانشگری تصمیم به جدایی بسیار راحت‌تر از همیشه صورت می‌پذیرد. دلیل این مسئله را از دیدگاه روانشناختی تا حد زیادی می‌توان ناشی از سبک‌های فرزندپروری والدین دانست. جامعه ایرانی در یک چرخش افراطی از تعداد فرزندان زیاد و سبک مقتدرانه و گاهاً پرخاشگرانه در تربیت فرزند به خانواده‌های تک‌فرزندی و یا تعداد فرزندان کم حرکت کرد و سبک نازپروردگی در تربیت فرزندان باعث شد امروزه با حجم وسیعی از افرادی روبه‌رو باشیم که دگردیسی لازم از خودشیفتگی اولیه نداشته‌اند و آمادگی ایجاد یک زندگی مشترک را ندارند و در مواردی هم که وارد زندگی مشترک می‌شوند، به‌دلیل خودمحوری و فقدان همدلی ناشی از خودشیفتگی توانایی تحمل ناکامی‌ها را به‌خوبی ندارند و این یکی از کلان فاکتورهای شکل‌دهی وضع موجود است. به‌عبارتی ما با نوعی سندرم نازپروردگی روبه‌رو هستیم که بازتولیدگر چنین بحرانی است.

 بررسی آمارها نشان می‌دهد که میانگین سنی طلاق به مرز ۳۰ تا ۳۵ سال کاهش یافته است، فروپاشی کانون خانواده‌ها در ابتدای سال‌های نخست زندگی ناشی از چیست؟

برخلاف تصور عامه که سال‌های اول زندگی شیرین‌ترین سال‌های زندگی است؛ اتفاقاً نتایج یافته‌های آکادمیک حاکی از آن است که بالاترین تنش‌ها و ناهماهنگی‌های میان زوجین در سال‌های اول یا همان پنج سال نخست رخ می‌دهد. اهمیت این مسئله به‌گونه‌ای‌است که زوج درمانگران آموزش مهارت‌های زناشویی و راهکارهای مدیریت تنش در دو سال اول زندگی را بسیار حیاتی می‌دانند؛ چراکه در این سال‌ها بنیان‌های دائمی رابطه به‌گونه‌ای شکل می‌گیرد و تغییر آنها بعدها چندان آسان نیست. از سوی دیگر، روبه‌رو شدن با تعارض جدایی از والدین و ایجاد یک زندگی مستقل و شکل‌دهی یک رابطه پخته در این سال‌ها کار راحتی نیست. در نگاهی دیگر، نگرش اغلب زوجین این است که قبل از حضور فرزند یا فرزندان اگر مشکلی در زندگی زناشویی وجود دارد، باید بدان خاتمه داد و ازآنجاکه جامعه و والدین پذیرش بیشتری به طلاق پیدا کرده‌اند، راحت‌تر این افراد را پذیرفته و انگیزه آنها به‌جای حل مسئله بیشتر معطوف به جدایی است. تحلیل آمارهای سامانه ثبت احوال کشور در مورد طلاق در کشور و به‌ویژه در استان کردستان نگران‌کننده است و استمرار این روند کانون خانواده را بر مسیر سقوط قرار می‌دهد. اگرچه طلاق یک پدیده جهانی است، اما اینکه کردستان این روزها بر گسل زلزله طلاق می‌لرزد، موجب ناخرسندی است که این گره از کلاف سردرگم را باید مسئولان کشوری و استانی پاسخگو باشند.

درگذشته بیشترین عامل جدایی خانواده بر اثر دو مقوله بیکاری و اعتیاد سرپرست خانوار رخ می‌داد؛ هم‌اکنون افزون بر موارد مذکور، تنوع‌طلبی، لذت‌گرایی و عدم رضایت جنسی زوجه نیز در مؤلفه‌های جامعه‌شناختی و روانشناختی طلاق قرار گرفته است؛ تحلیل شما به عنوان یک روانشناس که سال ها روی پدیده طلاق پژوهش کرده اید؛ چیست؟

ارزش‌ها و نگرش‌های جوانان و نسل امروزی متأسفانه در جهت خودمحوری،‌ خودشیفتگی، لذت‌طلبی آنی و فردگرایی افراطی در حال حرکت است، به‌طوری‌که خانواده به‌عنوان یک نهاد چندان ارزش‌گذاری نمی‌شود و ارضای نیازهای فرد در اولویت قرار دارد. یکی از دلایل این مسائل روبه‌رو شدن عقیم‌شده و ناقص با مقوله آرامش و سبک زندگی مدرن و امروزی است، به‌گونه‌ای‌که بیشتر زوجین در معرض طلاق، تکانشگری در تصمیم‌گیری و یا فقدان تحمل ناکامی را به مقید بودن به باور امروزی و مدرن نسبت می‌دهند. این درحالی‌است که این نسبت وهمی و به دور از واقعیت است و نوعی فردمحوری افسارگسیخته است که چیزی جز ارضای نیازهای خودمحورانه هدف آن نیست.

به نظر شما فیلم‌های ماهواره‌ای شبکه‌های «جیم کلاسیک» و «جیم تی‌وی» که ژانر این فیلمنامه‌ها شاید چندان با فرهنگ خانواده‌های ما ایرانی‌ها و کردها همخوانی نداشته باشد تا چه میزان توانسته است تاروپود خانواده‌ها را از هم بپاشد، راهکار چیست؟

متأسفانه این برنامه‌ها به‌شدت مروج ارضای افسارگسیخته تکانه‌های جنسی، لذت‌گرایی فردی و شهوت افسارگسیخته ناشی از خشم و انتقام هستند و با مطلوب جلوه دادن بسیاری از تابوهای اجتماعی از قبیل خیانت زناشویی، روابط مثلثی، خشونت و انتقام‌های خونین و محور کردن لذت فردی در معادلات اجتماعی نگرش بسیاری از جوانان را تحت‌تأثیر قرار داده‌اند.

امروزه مقوله ازدواج سفید در رسانه‌ها و تحلیل‌های جامعه‌شناسی مورد بحث قرار می‌گیرد، به‌نظر شما این فرهنگ وارداتی غربی در عدم کاهش میل جوانان به ازدواج و افزایش گرایش خانواده‌ها به طلاق مؤثر است؟

نمی‌توان تک‌مقوله‌ای به این بحث نگاه کرد؛ اما مشکلات اقتصادی و تحولات اجتماعی و همچنین جنگ نرم کشورهای متخاصم به‌گونه‌ای صورت‌بندی شده است که امروزه جوانان تمایل زیادی به شکل‌دهی ازدواج پایدار ندارند و تمایل جوانان به زنان مسن‌تر در حال افزایش است و این مسئله به‌دلایلی باعث علاقه برخی از جوانان به ازدواج سفید و ساختارهای این‌چنینی شده است و به‌دلیل اینکه محدودیت‌های قانونی در این روابط وجود ندارد، متأسفانه به‌شکلی در حال شکل‌گیری است. پرواضح است که چنین بدعت‌های اجتماعی به‌شدت ساختار خانواده و عرف مبتنی‌بر علاقه اجتماعی جامعه ایرانی را تهدید می‌کند که نیاز است سیاستگذاران اجتماعی برای مدیریت و کاهش خطرات آن اقدامات لازم را صورت دهند.

گزارش شماری از رسانه‌ها حاکی است که میانگین طلاق در مناطق روستایی شهرستان مهاباد بیشتر از مناطق شهری مهاباد است، به‌نظر شما چه تغییر یا تحولی در ساختار و بافتار خانواده‌ها اتفاق یا در شرف اتفاق است؟

متأسفانه مناطق روستایی نیز از آسیب‌ها به دور نمانده‌اند و مواجهه ناقص با تصویر زن و مرد آزاد از طریق رسانه‌های مبتذل و همچنین نبود فشارهای اجتماعی مثبت برای حفظ ساختار خانواده به خیانت‌های زناشویی دامن زده و این مسئله ساختار خانواده را با تهدید مواجه کرده است. کاهش نقش ریش‌سفیدان، کاهش تکریم سالمندان و بزرگان، سبک‌های غلط فرزندپروری، مهارت‌های ناکافی مدیریت روابط زناشویی، ارزش‌دهی مثبت به روابط فرازناشویی و … همگی عواملی هستند که در برخی مناطق روستایی ممکن است بازتولیدگر آسیب‌های اجتماعی باشند.

در تحلیل جامعه‌شناسی دورکیم بر روابط ارگانیکی جهت همبستگی اجتماعی تأکید ویژه شده است که این نظریه در مورد نظام خانواده‌های گسترده صادق است، به‌نظر شما تغییر شکل خانواده از گسترده به هسته‌ای، چه نقشی در ازدیاد شمار طلاق‌های مناطق شهری و روستایی مناطق کردنشین دارد؟

این تغییرات با کاهش قدرت نظارتی خانواده‌ها، نقش حمایتی و در مواردی اصلاحی خانواده گسترده به آسیب‌ها دامن زده است. از سوی دیگر، کاهش حمایت‌های اجتماعی از زوج‌های جوان، مقایسه‌های بی‌مورد با اطرافیان، ایجاد فاصله طبقاتی میان خانواده‌ها و شکل‌گیری رسومات تجملی بی‌مورد نیز مزید بر علت شده‌اند تا کم‌رنگ شدن نقش نظارتی خانواده را بیشتر کنند.

امروزه مثل چنددهه گذشته نیست که والدین به اجبار پسر یا دختر را مجبور به ازدواج کنند. اکثر جوانان با رابطه عاشقی و معشوقی به پیوند زناشویی مبادرت می‌ورزند؛ اما پایداری این پیوندها چندان مستحکم نیست و بررسی‌ها نشان داده است که خیلی زود عهد و پیمان زناشویی جوانان از هم می‌گسلد، چرا؟

واقعیت این است که این رابطه‌ها چندان مبتنی‌بر عشق نیست. من چندی پیش دراین‌باره دست‌نوشته‌ای نگاشتم که بازی‌های روانشناختی زوجین با عشق متفاوت است. من در این نگاشته که با عنوان تصنعی بودن عشق‌های امروزی نوشته شده بود، بدین مسئله پرداختم. نکته واضح این است که اکثر روابطی که این‌چنین سرنوشتی پیدا می‌کنند، اساساً تجربه مفهومی به‌نام عشق اصیل نداشته‌اند؛ بلکه بازی‌ها و دفاع‌های روانی دو طرف است که باعث شکل‌گیری یک رابطه شده و با سرپوشی تحت‌عنوان عشق ادامه یافته است؛ برخی برای فرار از ترس از تنهایی و احساس رهاشدگی به رابطه آمده‌اند، برخی برای ارضای حس تأییدطلبی، برخی برای فرار از خشم علیه خانواده، برخی برای فرار از احساسات ناخوشایند درونی و یا شکست‌های حل‌نشده روابطشان در گذشته و برخی دیگر هم برای کسب احساس قدرت! حال سؤال اینجاست این بازی‌ها و دفاع‌ها چرا ایجاد می‌شوند؟

پاسخ واضح است؛ افرادی که نتوانند با هیجانات اصیل خود روبه‌رو شوند و به تنظیم و ابراز صحیح آنها مبادرت ورزند، در رابطه‌های پرآسیبی که ایجاد می‌کنند، به‌دنبال اجتناب از آن هیجانات هستند و هر زمان که گمان بردند که دیگر فرار از آن هیجانات برایشان ممکن نیست، رابطه را به‌شکل انتحاری پایان می‌دهند. به‌عنوان‌ مثال، پسر خودشیفته‌ای که به‌دنبال کسب قدرت در روابطش است، وقتی دیگر توان ایجاد قدرت و کنترل را ندارد، رابطه را ترک خواهد کرد. اما این نیاز به کسب قدرت چیزی نیست جز احساس ضعف و عزت‌نفس پایینی که با تکانه‌های خودشیفته‌وار پوشیده شده است و زمانی که این شخص به‌جای روبه‌رو شدن با هیجانات دردناک درونی و حل سازگارانه آنها از دفاع واکنش وارونه استفاده می‌کند و در روابط به‌جای عشق درپی کسب قدرت است، عاقبت درگیر چرخه‌ای از روابط می‌شود که در آن به خود و دیگران آسیب بیشتری می‌زند. یا تصور کنید دختری که نمایشی است و از زیبایی‌ها و جذابیت‌های ظاهری استفاده می‌کند تا بیشتر مورد توجه قرار گیرد، وقتی در رابطه‌ای احساس کند به‌اندازه کافی ملکه‌ کسی نیست سریعاً رابطه را ترک می‌کند. اما این چرخه معیوب زمانی خواهد شکست که این فرد احساس نیاز به محبت و احساس فقدان و غم را به‌خوبی ببیند و با آن مواجه شود، نه اینکه برای اجتناب از آن در پی تحت‌تأثیر قرار دادن چند نفر باشد! نمونه‌های این موارد بسیار است حتماً در مورد پسران و دخترانی که به‌سرعت رابطه‌های متعدد ایجاد و قطع می‌کنند، شنیده‌اید و در برخی هم‌زمان و موازی در چند رابطه قرار دارند. چنین افرادی به‌شدت در حال دفاع و فرار از هیجانات نامطلوب‌شان هستند و صد البته در رنج! و برای رهایی از این رنج در روابط کژکارکرد وارد و در بافت بین فردی عامل بازتولید رنج خود و دیگران می‌شوند. البته قضیه به اینجا ختم نمی‌شود و کسانی نیز که جذب این افراد می‌شوند نیز به‌گونه‌ای در حال فرار از خود اصیل و واقعی‌شان هستند، درواقع این روابط چیزی نیست. جز تلاقی دفاع‌ها و بازی‌های فریبنده‌ای که افراد برای فرار از هیجاناتشان به آن رجوع می‌کنند. عشق اصیل ایجاد نمی‌شود مگر زمانی که با خود در صلح باشیم و هیجانات مثبت و منفی خود را پذیرفته و عمیقاً با آنها روبه‌رو شویم. بهتر است از خود بپرسیم ورود به رابطه‌ای آیا برای پرداختن به عشقی اصیل و منسجم است یا فرار از رنج‌ها؟ اگر فرار از رنج‌ها بود، نیازمند واکاوی لایه‌های هیجانی خود هستیم تا به خود و دیگران کمتر آسیب بزنیم.

شمیم و نسیم مدرنیته که ما در فرایند زندگی ناگزیر به عبور این موج هستیم، از جمله ظهور و بروز شبکه‌های مجازی فیسبوک، تلگرام، واتساپ و اینستاگرام چه تأثیری در فروپاشی خانواده‌ها داشته یا خواهد داشت؟

متأسفانه بخش زیادی از آسیب‌های اجتماعی از طریق فضای مجازی در حال بازتولید خود و زمینه‌ساز گسترش فضای خودمحوری، لذت‌طلبی، ارضای تکانه‌های آنی،‌ ناتوانی در برابر تحمل ناکامی، ناتوانی پذیرش نقش‌های سازگارانه اجتماعی و … هستند. مسلماً مدیریت این فضا و ایجاد اقدامات علمی و منسجم برای کاهش آسیب‌های این فضا بسیار ضروری است که لازم است متخصصین علوم رفتاری بدان توجه کنند. ما روانشناسان منکر مزایای شبکه‌های اجتماعی در کلنی اجتماعی، پیوند روابط اجتماعی، رونق بازار اقتصادی نیستیم؛ اما در کشورهای توسعه‌یافته قبل از تولد پلتفرمی نوین در جهان مجازی، نخست مؤلفه‌های کارکرد و رویکرد این رسانه مجازی برای جامعه هدف متناسب با گروه سنی آموزش داده می‌شود، ما در کشور ما همیشه خلق‌الساعه در جهانی نوین از شبکه‌های اجتماعی با پارادایمی نامشخص می‌افتیم تا فلسفه و ماهیت درون‌مایه آن بر ما روشن شود، متوجه شده‌ایم در گردابی از مشکلات گرفتار آمده‌ایم. هم‌اکنون نهاد آموزشی کتابی در مقطع متوسطه اول و دوم در تمام گرایش‌های تحصیلی با عنوان تفکر و سواد رسانه‌ای آموزش می‌دهد که افزون‌بر نقد سرفصل‌های ناهمگون و بدون وحدت معنایی و پیوستگی درونی از معلمانی که هیچ تخصصی در آموزش این کتاب ندارند، استفاده می‌شود. رسانه ملی هم که در آموزش کارکرد و رویکرد رسانه‌ها، منظور شبکه‌های اجتماعی یا به تعبیری فضای مجازی هیچ راهبردی ندارد، آموزش نحوه استفاده از شبکه‌های اجتماعی به‌ویژه برای نسل نوجوان و جوان ضروری است که امید می‌رود در دولت وفاق ملی همزمان با اجرای رفع فیلترینگ که پایانی بر مافیای فیلترشکن‌هاست و دسترسی آسان و قاعده‌مند است، سیاست‌های آموزش نیز بازنگری شود و مترادف با نسل z، آلفا و نیت‌ها چاره‌اندیشی کرد.

گفتگو از شیروان یاری/ منبع روزنامه پیام ما

کد خبر 2776977

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha