به گزارش کردپرس، مجید میلان فعال سیاسی در گفت و گو با کردپرس به چند و چون انتخاب استاندار آذربایجان غربی پرداخته است که در ادامه می خوانید؛
با توجه به شرایط قومی و فرهنگی استان آذربایجان غربی به عنوان یک فعال سیاسی فکر می کنید استاندار آذربایجان غربی چه ویژگیهای را باید داشته باشد؟
میلان: در پاسخ باید گفت عده ای با اسم رمز هویت طلبی برای کُردهای استان هیچگونه حقوق سیاسی و مدنی و ملی قائل نیستند غافل از آنکه آذری ها و کُردها در طول تاریخ همواره دوشادوش یکدیگر در برابر بیگانگان ایستادند .
کُردها بومیان دیرین آذربایجان هستند به طوری که ناحیه آذربایجان (از شمال استان زنجان تا کرانه جنوبی ارس) یک ماهیت جغرافیایی و غیر قومی بوده است. این ناحیه سکونتگاه اقوام آریایی ماد بود که بعدها به شعبه های آذری و کُرد تبدیل شده و ترکیب شدند. بخشی از آذری ها در گذشته کُرد بودند و به مرور آذری شدند. برای مثال نیاکان پدری شیخ صفی الدین اردبیلی بنا بر روایت «ابن بزاز» در صفوه الصفاء کُرد بود و «پیروز شاه زرین کلاه» نام داشت. صفویان بعدها آذری شدند . نمونه دیگرش حیدر علی اوف پدر الهام است.
همچنین سلسله های «روادیان و شدادیان» از دیگر نمونه های بارز این روند هستند که سیر تحول آنها پیچیده و قابل مطالعه است. مرور کتاب ارزشمند "شهریاران گمنام" پیچیدگی مسئله را به خوبی مشخص خواهد کرد و به ما خواهد گفت که در ایران نمی توان با یک خط کش ساده، انسانها را از یکدیگر جدا پنداشت.
در تاریخ آمده است که تجدید بنای شهر تبریز را به این خاندان های کُرد نسبت دادهاند. بلاذری هم آبادی شهر تبریز را به اقدامات آنها نسبت میدهد. دانشنامه اسلام به نقل از ابنندیم روایت میکند که «بابک خرمدین» پیش از قیام، دو سال نزد «محمدابن رواد» در تبریز بود. ابن اثیر روایت می کند که اندکی بعد ترکان غُز به «مراغه» حمله بردند و مسجد آنجا را به آتش کشیدند و اهالی شهر را «قتلعام» کردند. وی در شرح اتفاقات سال ۴٢۰-۴٢٩ می نویسد: «وهسودان دختری از غزان بگرفت تا مگر با این خویشاوندی آن طایفه رام او باشند. ولی غزان هرگز سر رام شدن نداشتند و در آذربایجان نیز همان رفتار را پیش گرفتند. در همان سال ٣٢٩ بود که به مراغه تاخته از مردم آنجا که از کردان هذبانی بودند بی اندازه کشتند و کتابخانه شهر را آتش زدند. دسته ای از ایشان که در ارومیه بودند به کردستان و ارمنستان تاخته و کشتار و از یغما دریغ نکردند».
بنابراین انتظار ما ازآاقای پزشکیان این است که گفتمان «برای ایران» را در عمل پیاده کند و استانداری را منصوب کند که گفتار ضدایرانی به ارث رسیده از مغولان را که مدعی مهاجر بودن کُردها در آذربایجان است را نداشته باشد و به نگاه تاریخی و هویت ایرانی بنگرد و نیرنگ اشغالگران خونریز مغول را برملا سازد. اتفاقا یکی از زبانهای بومی آذربایجان زبان کُردی است. تجدد بنای تبریز توسط کُردها بود.
گفتمان «وفاق» اقای پزشکیان را در این استان چگونه ارزیابی می کنید؟
میلان: گفتمان شیرین و وحدت بخش «وفاق» در نفس خود قدمی میمون و مبارک است و شیرینی معنوی و مجازی آن البته صد چندان، اما به یقین حضرتعالی هم منصفانه تائید خواهید فرمود که وفاقی ماندگار و سازگار با روح هر انسان آزاده و اندیشمندی خواهد بود که بر اساس تفاهمی متکی بر معیارهای دمکراتیک، مدرن و حیاتی همزیستانه پایهریزی شود. همانطوری که قبلا هم بارها عرض کرده ام وفاقی مشترک در تمام جنبه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و با چنین وفاق و همدلی است که می تواند روح جامعه مدنی و حتی دینی را صیقل داد و جلا بخشید.
لازمه وفاق و اتحاد معنیدار در جامعه، بخصوص در استان ما ، زدایش آثار مخرب روابط قبلی است تا زخمهای کهنه این همیشه نگین ایران عزیز التیام یابد و در این راستا ترکیب اقتدار سیاسی و اجتماعی و مدنی استان ما باید با متدها و روشهای علمی و مثمرثمر صورت بگیرد. این وظیفه خطیر نیز، عمدتٲ بر دوش روشنفکران اجتماعی، استاندار بی طرف قومی با نگاه ملی و آگاهان مسایل سیاسی و اجتماعی و بخصوص حاکمان و دست اندرکاران است. در این صورت است که الگوی با هم زیستن و با هم بودن فرهنگها و قومیتها و مذاهب از شکل به پیکره روح دار مبدل می شود.
انتخاب استاندار آذربایجان با وجود تعیین تکلیف استاندار سابق به طول انجامیده است دلیل این امر را چه می دانید؟
میلان: استحضار دارید معتمدیان تا حدودی مستقل از نمایندگان عمل میکرد به خصوص عدهای از نمایندگان این دوره به لحاظ خصوصیات معتمدیان و اینکه تجربه اولشان در استانداری بود بیش از آنکه ناظر بر عملکرد استاندار باشند موید عملکرد ایشان بودند لذا هرگاه بحث تغییر استاندار آذربایجان غربی مطرح میشد این طیف از نمایندگان به علاوه نمایندگانی که تمدید استاندار را به منزله استاندار غیربومی میدانستند در راستای بقای معتمدیان کمک میکردند و یک بار هم برای ابقای ایشان به وزارت کشور نامه امضا کردند.
من فکر میکنم دولت برای اینکه بخواهد قضیه استاندار آذربایجان غربی را با نمایندگان تعیین تکلیف کند لذا آقای معتمدیان را جابجا کرد. به هر حال میتوان گفت پروسه تغییر استاندار از زمان سر کار آمدن دولت که نه، بلکه از زمان تغییر استاندار قبلی صورت گرفته است.
ستاد آقای پزشکیان در استان چه اقداماتی در این زمینه انجام داده است؟
میلان: احتمالاً منظور شما ستاد مرکزی پزشکیان است. حقیقتا این است که عملکرد ستاد مرکزی پزشکیان غم انگیز بود و هست. این ستاد از ابتدا سنگ بنا را کج گذاشت.
رئیس ستاد که از دوستان ما بود البته در گذشته در صف هویت طلبان نبود گرچه همواره اطرافیانش برایش پاشنه آشیل بودند. به عنوان مثال در دولت دوم روحانی برای این که ایشان معاون سیاسی بشود دوستان ما و کردها سنگ تمام گذاشتند. به طوری که برای تثبیت ایشان در آغاز شروع به کارش آنقدر در سطح شهر ارومیه بنر نصب کردیم که خودش خواهش کرد که شما بیش از این بنر نصب نکنید که دیگر شهر نقطه ای برای انتصاب های دیگر ندارد. پس برای جلوس ایشان بر صندلی معاونت ما هرچه که در توان داشتیم انجام دادیم، اما قبیله گراهای متمایل به ترکیه بیشتر تو دلشان جا گرفتند تا کسانی که با گرایش های ملی برای ایشان تلاش کردند. همین یاران قومگرا در ستاد مرکزی آقای پزشکیان هم اطراف او را گرفتند. یکی از آنها کردها را مهمان نامید، یکی نامحرم، یکی بیگانه؛ به طوری که تمام تلاش کردها در ستاد مرکزی پزشکیان، پیروزی ایشان بود و تلاش طرف مقابل حذف کردها از گردونه.
موضوع به قدری حاد شد که در جلسه تقدیر از اعضای ستاد پزشکیان حتی سخنرانی پزشکیان در ارومیه را سانسور کردند. آن قسمت هایی که پزشکیان در سخنرانیشان به مطالبات ملی اشاره داشتند به مطالبات قومی تنزل دادند.
کُردها که تا چند ساعت قبل برای پیروزی پزشکیان هرآنچه که در توان داشتند انجام دادند و برای ایشان سنگ تمام گذاشتند اما در این ستاد به آنها بی محلی کردند و آنها را عشایر نامیدند. این آقایان بدون کوچکترین مشورتی با اعضای کُرد ستاد اقدامات عجیب و غریبی انجام دادند.
گفته می شود که اینها فقط هفتاد درصد کابینه پزشکیان را از همین ستاد مرکزی و به نوعی از قومگراها معرفی کرده بودند. به طوری که آن اعضای ملی باور آذری ستاد پزشکیان هم انگشت به دهان مانده بودند که چطور می شود شما برای پزشکیان هفتاد درصد کابینه رو از همین ستاد مرکزی معرفی بکنید.
به هر حال اقداماتی که این دوستان در ستاد مرکزی پزشکیان کردند به لطف حلقه وصل یا حلقه قومگراها سبب شد که نه تنها کُردها بلکه حتی دوستان آذری با دغدغه ملی هم از آنها فاصله گرفتند. لذا نقش ستاد پزشکیان عملا به تلاش چند نفر از اعضای قومگرای که در ایام انتخابات هم بیشتر سرگرم مسائل مالی بودند تا مسائل انتخاباتی و اخذ رأی خلاصه شد آنها برای دستیابی رئیس ستاد به پست استانداری بدون مشورت با دوستان آذری ملی باور و همه دوستان کرد اقدام کردند. یعنی رئیس ستاد را به عنوان استاندار معرفی کردند بدون این که با اعضای کرد ستاد کوچکترین مشورتی داشته باشند.
نمی دانم شنیدید یا نه یکی از همین آقایان قومگرا رفته بودند از روح مرحوم حسنی استمداد طلبیده بودند تا رئیس ستاد مرکزی آقای پزشکیان، استاندار بشود! با این اوصاف خب شما چه انتظاری دارید که مجمع نمایندگان یا حتی خود پزشکیان به باور این ستاد مرکزی هایی که از آنها نام برده شد عمل بکند.
مجمع نمایندگان هم البته به این قضیه معترض بود و پیشنهاد داد که یازده نفر از شورای سیاستگذاری که کُرد بودند به علاوه یازده نفر شورا که آذری بودند؛ جمعا بیست و دو نفر، اینها چهار نفر را معرفی کنند؛ یعنی کُردها یک نفر بومی و غیر بومی یا به بیان دیگر ملی و محلی و همینطور آذری ها هم یک نفر ملی و محلی را معرفی کنند. نهایتا چهار نفر را با امضای بیست و دو نفر به مجمع نمایندگان و نهایتا به وزارت کشور معرفی بکنند، اما در لحظه آخر این دوستان آذری به این موضوع هم رضایت ندادند و به نوعی نشستن در کنار اعضای ستاد مرکزی پزشکیان و یا نشستن در کنار اعضای کُرد ستاد مرکزی پزشکیان را برای خودشان کسر شان دانستند. این باعث شده که سرنوشت استاندار آذربایجان غربی و عملکرد ستاد مرکزی پزشکیان به لطف اعضای قومگراهای حلقه زده به دور رئیس به این سرنوشت غم انگیز دچار شود.
انتظار جامعه کُردی استان از دولت در تعیین استاندار چیست؟
میلان: انتظارات جامعه کُردی در آذربایجان غربی با مذهب اهل تسنن و زبان کُردی، به این نحو بود که میان نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری بین یک فارس شیعه مذهب و یک آذری شیعه مذهب، آذری شیعه را بر اساس شعارهایش که همانا "برای ایران" بود، انتخاب کرد. کُردها شعار برای ایران و داشتن دغدغه ملی برابری و نه لزوماً برادری و صدای بی صدایان بودن را شنیدند و به این شعارها رای دادند و اتفاقاً رای کُردها و سایر اقوام در سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری تاثیرگذار بود چرا که اغلب فارسها به جلیلی و آذریها به پزشکیان رای دادند. در این میان سایر اقوام بودند که قبولی پزشکیان را رقم زدند.
بنابراین میتوان گفت که در اینجا آذریها و فارسها به صورت قومی عمل کردند و کردها و سایر قومیتها گزینشی سیاسی را انجام دادند از این رو انتظار میرود که دولت یک استاندار با گرایش ملی و نداشتن سویههای قومی و قبیلهای برای استان آذربایجان غربی انتخاب کند تا به ببینش و تامل متمدنانه کُردها پاسخی در خور داده باشد. انتظار میرود استانداری انتخاب شود که بین مردم بر اساس قومیت دیوارکشی نکند و به نهادهای مدنی و نه نهادهای قومی و مذهبی باور داشته باشد.
کُردها به حاشیه رانده شدگان فردای انتخابات در دایره مشارکت مدیریت آذربایجان غربی بوده اند و این رانده شدن غیرمنصفانه بوده است. آیا رانده شدن کُردها ۴۵ سال از این دایره کافی نیست؟ و چرا حاکمیتی نبوده که به مدیریت کُردها در استان آذربایجان غربی اعتماد کند؟
در حالی که با این اقدام بیش از ۵۰ درصد جمعیت استان را نادیده میگیرند. از بین تمامی فرماندهان سیاسی، نظامی، انتظامی، امنیتی و حاکمیتی فقط یک مدیر کل کُرد در این استان داریم. البته در بسیاری از این انتصابات شاید بتوان گفت که موضوع ساختاری است مثلا نماینده ولی فقیه در استان بر اساس ساختار از مذهب شیعه انتخاب میشود اما خب نمیشود گفت که به تبع این تمام مدیران و مدیران کل استان هم از میان غیر کُردها و همگی از میان یک زبان، یک مذهب و یک قومیت خاص انتخاب شوند به اعتقاد من ضررهای چنین گزینشی بیشتر متوجه حاکمیت در کل کشور میشود هرچند که مردم نیز از این شیوه حکومتداری متضرر خواهند شد و گلایه هم دارند.
گزینه های مطرح در افکار عمومی تا بحال می توانند این انتظارات را برآورده کنند؟
میلان: حقیقتا هر کسی که آمده در ستاد پزشکیان یک چایی خورده به خودش حق می دهد که استاندار معرفی بکند البته بیشتر دوستان آذری زبانمان مد نظر است، چون کُردها که هنوز هیچ کسی را معرفی نکرده اند و اصلا از آنها خواسته نشده که این کار را بکنند. با این اوصاف اینقدر گزینه ها برای دوستان آذری زیاد است که به نظرم گزینه های مطرح به آن شکل تا به حال نتوانسته اند این انتظار را برآورد کنند.
تعلل در تعیین استاندار چه مضراتی می تواند داشته باشد؟
میلان: به هر حال استاندار مجموع افکار و اندیشه های سیاسی یک استان را به مرکز انتقال می دهد، اگر استاندار با اعتقاد ملی و باور ایرانی باشد این مهم ممکن خواهد بود.
وقتی دولت عوض می شود تقریبا همه ادارات کل و مسئولین رده اول استانی منتظرند که آیا اینها تغییر پیدا می کنند، جا به جا و یا ابقا می شوند، بنابراین یک حالت تقریبا نیمه تعطیلی و جمود شکل می گیرد که این باعث می شود آن تحرک لازم در استان به وجود نیاید لذا به اعتقاد من این سردرگمی و به نوعی بلاتکلیفی بایستی هرچه سریعتر تعیین تکلیف بشود.
نظر شما