یکی از شعرای محبوب کرمانشاه که مقبولیت عام پیدا کرده آقای پرتو است.
من از طریق دوستان مشترک با ایشان آشنا شدم. همان جلسات اول چیزی که جلب توجه میکرد قرابت شعرها و افکار منظوم و مکتوبش با زندگی خودش بود.
ویژگی اخلاقیاش خیلی نظیف و طنزآمیز و جالب است. زندگیاش خیلی ساده و مهربان بدون هیچ رنگ و ریاست و اساسا شعرش هم به همین دلیل زیبا، دلنشین و طبیعی به مشام جان می رسد. با طبیعت عجین و همنشین است. من از افکار و شعرش لذت میبرم. اطلاعات ادبیاش خیلی خوب و اشعارش معمولا مورد قبول و تسلطش بر اوزان شعری مورد تایید صاحب نظران و اساتید شعر و ادب است.
من فکر میکنم دليل اقبال مردم به اشعار و آثار پرتو بیشتر به این دلیل است که آنها آن مطالبی را که دلشان میخواهد بگویند اما نمیتوانند، دلشان میخواهد ببینند اما نمیبینند ، در ذهن و زبان پرتو متجلی می بینند و یا مثلا اگر تمام یا بخشی از خاطرات کودکی خود را فراموش کردهاند ، آن را به شکل شعری بلند و تصویری از «خاطرات کودکی» پرتو می خوانند یا میشنوند... یا مثلا اگر از مقابل منظره ای و یا طبیعتی که بارها از کنارش رد شدهاند، نگاه كردهاند ولي نديدهاند، آنرا در شعر زيبائي كه آقاي پرتو سروده و توصيف كرده است ميبينيد و احساس می کنند.
او به همه چیز نگاه علمی و فیزیکی دارد. البته نه به این معنا که او تفکر روباتیک داشته باشد، خیر، فکرش سنجیده، ظریف و عاطفی است. نگاه علمی فرمانروای ذهن اوست و این نگاه در سراسر شئون زندگی اش جاری است، حتا در تفنن و بازی های معمول نیز چنین است.
آقای پرتو شاعری به معنای واقعی کلمه مردمی و خاکی است، با مردم نشست و برخاست دارد، از پشت دیوار با مردم حرف نمیزند. با مردم زندگی میکند، با مردم حرف میزند، با مردم احساس نزدیكی و دوستی و صمیمیت میکند و با زبانی ساده و همه فهم، برای مردم شعر ميگويد و به همین دلیل هم وقتی شعر میسرايد، تخیل و احساس در آن موج میزند:
دەردت وە گيانم ئەرمەنی رووح و ڕەوانم ئەرمەنی.
این صمیمیت، صداقت و روح بزرگ پرتو چنان تاثیرگذار و نافذ است که قریب به اتفاق اطرافیان را تحت تاثیر شخصیت و منش خویش قرار میدهد من اگر بخواهم شخصیت ایشان را با یکی از مشاهیر جهان مقایسه کنم یاد ماکسیم گورکی میفتم. یادم هست سالها پیش که با دخترم نازلی که هفت هشت سال بیشتر نداشت و حالیه خود خانم دکتر شده است به اتفاق آقای پرتو در طاقبستان قدم میزدیم و در گذرگاهی که راه باریک میشد ، من لحظه ای جلو افتادم و یکباره دیدم که نازلی آستینم را میکشد و نگران از اینکه به آقای پرتو بی احترامی نشده باشد گفت بابا مواظب باش! و این بازتاب شخصیت و تاثیرات پرتو در من و اعضای خانواده بود که نازلی کودک آن زمان را نیز نسبت به تکریم آقای پرتو هشیار کرده بود.
برای این شاعر ادیب که از مفاخر شهر کرمانشاه و ستاره ای از آسمان ادب ایران است آرزوی سلامتی و بهروزی روزافزون دارم.
*نویسنده و شاعر کرمانشاهی
نظر شما