یکی از رموز این تجدید حیات میتواند امید و رجاء را در دل انسانها زنده کند. نشاط و سرزندگی طبیعت قابل تسری به روح لطیف انسانیست تا هرکس به فراخور خود توشه ای از آن برگیرد اما آنچه که در این پيام ظاهری عیان است، بهار بعد از زمستان نوید سر زندگی و حیات دوباره طبیعت را میدهد که به حکم عقل میتوان پذیرفت که طبیعت سردو مرده زمستان چگونه به بهار زنده و پر امید تبدیل میشود از میان چهار فصول سال بهار و زمستان به نوعی پیوستگی معنایی دارند و شاید به حدیث امید بخش از نبی گرامی اسلام (ص) باشد که فرمود؛ ما خلقتم للفناء بل خلقتم للبقاء و انما تنقلون دار الی دار. شما براي فنا خلق نشده اید بلکه برای بقاء آفریده شده اید که از خانه ای به خانه دیگر برده می شوید.
شعرا و عرفای بزرگی در این وادی قلم زده اند که بنظر می رسد حضرت مولانا زیباترین تعبیر عقلی و عرفانی را قریب به مضمون احادیث فوق با محوریت معاد را تقدیم روح وقاد انسانی نموده است سخن را با قطعاتی از غزل معروف این شاعر عاشق پیشه همه اعصار و قرون به پایان میبریم غزلی که بدرستی تحول طبیعی را با تحول روحانی و معنوی گره زده و تفسیری گویا به گوش جان انسانهای فکور بدمد.
..........................................
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
..........................................
کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست
چرا بدانه انسانت این گمان باشد
دهان چوبستی ازاین سوی آن طرف بگشا
که های و هوی تو در جو لامکان باشد
پس گوش جان را به روی پنجره طبیعت باز کنیم و صدای نوشدن و تجدید حیات را درک کنیم و شادی ونشاط طبیعی را به روح معنوی خود پیوند بزنیم و هر بهار را نمادی از بازگشت به حیاتی دوباره بدانیم و درست است که از زمستان رهیده ایم اما بهار را فصل کاشتن دانسته تا زمستانی نا امید کننده نداشته باشیم .
روز نو و سال نو بهار نو بر همگان مبارکباد
محمد هادیفر
نظر شما