کردپرس: در میانه بحران اقتصادی اقلیم کردستان و خودداری بغداد از پرداخت سهم آن از بودجه سالیانه، سایت شارپرس که از رسانه های پرمخاطب اقلیم است، دست به یک نطرسنجی جالب زده است.
شارپرس پرسیده آیا با پرداخت حقوق کارمندان و مستمری بگیران اقلیم به صورت مستقیم از بغداد موافقید؟
92 درصد پاسخ دهندگان از میان حدود ده هزار نفر به این سوال پاسخ مثبت داده اند.
این ایده که به منظور حل و فصل نهایی بحران بودجه اخیرا از زبان برخی مطرح می شود، در صورت اجرا شدن، به معنای از کف رفتن بخش مهمی از اختیارات اقلیم و اهرم های کنترلی آن روی شهروندان خواهد بود. امری که مطلقا و منطقا خوشایند اربیل نیست.
چه تبعات آن به صورت کاهش وابستگی شهروندان به احزاب و حذف متغیر " نان " از معادله سیاسی موجود، سرچشمه تحولی جامعه شناختی خواهد شد که البته فعلا دورنمای روشنی برای آن وجود ندارد.
نکته جالبی که در این میان وجود دارد، همسانی درصد موافقان واگذاری حقوق به بغداد و تبدیل شدن شهروندان اقلیم به اتباع و کارمندان دولت عراق با موافقان رفراندوم استقلال اقلیم کردستان در سه سال قبل است.
در هر دو مورد 92 درصد رای موافق داده اند. اما آیا تناقضی در این میان دیده نمی شود؟ آیا می شود در یک لحظه واحد هم موافق انفکاک از بغداد بود و هم اتصال به آن؟
اگر بغداد راسا حقوق مردم اقلیم کردستان را آنهم در قبال تحویل پرونده نفت اقلیم، بپردازد این به معنای خاتمه استقلال مالی اربیل و محدود شدن قدرت مانور آن در داخل و خارج خواهد بود.
مردمی که کمتر از سه سال پیش مشتاقانه به استقلال اقلیم کردستان و پشت کردن به عراق رای دادند، چگونه الان به سلب مهمترین ابزار حاکمیتی اقلیم لبیک می گویند؟
این سوال البته پس از شکست رفراندوم هم مطرح بود: چرا پس از اقدمات تنبیهی بغداد و کشورهای همسایه، هیچ آکسیون اعتراضی جدی، مثلا در مقیاس کاتالونیا که تقریبا همزمان درگیر پرونده ای مشابه بود انجام نشد و خیابانهای اربیل و سلیمانیه از حضور استقلال طلبان خالی ماند؟
آیا آگاهی ملی در کردستان عراق که پیشتاز هویت طلبی کردی در منطقه می باشد، دچار فرسایش شده یا مردم نسبت به استقامت و کارآمدی احزاب و رهبران فعلی برای تحمل رنج های استقلال و قائم به ذات بودن، بدگمان شده اند؟
این تردید را می توان از نگاه رهبران به مردم هم برگرداند!
بعید است احساس عراقی بودن مردم اقلیم کردستان که قرن بیستم را با گفتن نه به تشکیل دولت استعمار ساخته عراق آغاز و با انفال و حلبچه به پایان رساندند، تازه در دهه بیست سده جدید گل کرده باشد!
آگاهی ملی در معنای متعارف آن البته فرسوده شده ولی کردایتی/ کردیت بیش از آنکه پژمرده شده باشد، در معرض چالش و جابجایی های معنایی و گفتمانی قرار گرفته است.
هویت کردی که زمانی زیر فشار و سرکوب بود و بخشی از پویایی خود را از دیالکتیک انکار و مقاومت می گرفت، اکنون تثبیت شده، اما به موازات آن در معرض چالش ها و تفاسیر جدید قرار گرفته است.
آگاهی قومی/ مذهبی کردی گرچه به صورت قسمی پیش ناسیونالیسم دستکم از آغاز صفویه وجود داشت، اما صورت مدرن خود را عمدتا مدیون باشگاه های کردی استانبول در آغاز قرن گذشته است.
اندیشه کردی که در این کارگاه های فکری مبتنی بر تجربه عینی تولید می شد، قبل از هر جایی در سلیمانیه که در طول قرن بیستم کانون هویت خواهی بود، به محک آزمایش گذاشته شد.
دست بر قضا نخستین گذار از آن هم در همین کانون دیرینه صورت گرفت. گذار از کردایتی کلاسیک به پساکردایتی که در تعهد به تشکیل کیان ملی کرد به سلف خود وفادار است، اما ارزش هایی چون تجدد، دمکراسی، قرارداد اجتماعی، آزادی و برابری را در شبکه ای افقی هم ارز با آن قرار می دهد و قائل به تقدم و تاخر میان آنها نیست.
این گذار البته در میان مدت به سلیمانیه محدود نمی ماند و بتدریج سایر جاها را فرا می گیرد. تضادی میان دو 92 درصد از نشانه ها و الزامات این گذار و نسبی شدن امور بر مبنای مقتضیات روز است. این نسبیت البته به معنای تن دادن به بی هنجاری و خالی از قاعده شدن در درازمدت نیست. اغتشاش مفهومی کنونی بدلیل گذار از یک نظام ارزشی و عدم استقرار کامل یک دستگاه فکری و هنجاری جدید است.
کردیت غنی شده با ارزشهای مدرن و هنجارهای اخلاقی با جایگزین شدن با نظم گفتمانی سابق، قادر به معنابخشی به زیست سیاسی و اجتماعی خواهد بود.
به زبان دیگر، رفتار فعلی مردم در برابر بغداد برگردانی از رفتار احزاب و سیاستمداران کرد در قبال دولت مرکزی است: وقتی تقریبا بلافاصله پس از رفراندوم با اشتیاق در انتخابات پارلمانی عراق شرکت و ماه ها بر سر بی نصیب کردن یکدیگر از مناصب حکومتی در مرکز، با طرف عرب چانه می زنند
اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ؛
این سخن علی بن ابی طالب مصداقی روشن از این وضع است: مردم بیش از پدرانشان به دولتمردانشان رفته اند!
نظر شما