می توان برای چنین تکاملی در مفهوم توسعه تعریف های متعددی ارایه داد، پس انتخاب تعریف مناسب می تواند شامل مفاهیم گسترده ای شود که از حالت جزئی نگر اولیه فاصله می گیرد. برای ورود به عرصه توسعه یافتگی ابتدا نظام ها نیازمند طرحی کلی و نظام مند هستند تا مقصود خود از این مفهوم کلان را تئوریزه کرده و در مقام عمل با نقشه راهی مدون گام بردارند.
مفهوم توسعه ابتدا با بهبود وضعیت معیشت و رفاه همراه بود و هدف از توسعه نزد محققان رشد اقتصادی و فقر زدایی بود. اما با گستره بحث توسعه به حوزه های فرهنگ و سیاست محققان دریافتند گذار به توسعه یافتگی در اقتصاد بدون نگاه به فرهنگ و سیاست امکان پذیر نیست یا در صورت بهبود پارامترهای مربوط به اقتصاد روند رشد با ناهمگونی در حوزه های دیگر به مرور متوقف خواهد شد.
در مفهوم نوین «توسعه» مسئله سیاست مطرح شد مشارکت شهروندان در سیاست گذاری و پاسخ گو کردن نهاد قدرت را از ویژگی های مهم توسعه سیاسی برشمردند و در ادبیات جدید توسعه سیاسی مشارکت زنان در امور سیاست نیز به کرات مورد توجه قرار گرفت.
مشارکت شهروندان برای دستیابی به توسعه سیاسی در هر جامعه ای ضروری است. البته مراد از مشارکت صرفا حضور در انتخابات به عنوان نازل ترین مفهوم مشارکت سیاسی نیست. بلکه حضور مستمر در عرصه سیاست و قرار گرفتن در مناصب قدرت از ضروریات توسعه یافتگی سیاسی است. در این میان بهبود موقعیت زنان جزء بایسته های اصلی در بهبود شاخص های توسعه سیاسی در هر جامعه ای است. اما واقعیات موجود در جوامع بیانگر بی توجهی به زنان و نادیده انگاشتن شایستگی و تخصص آنها در عرصه سیاست و مدیرت است.
نادیده گرفتن پتانسیل نیمی از جامعه به راحتی می تواند نقشه راه های توسعه را در هر نظامی مختل کند. بی تردید نمی توان توسعه یافتگی را بدون در نظر گرفتن زنان هدایت کرد. امروزه زنان در کشورهای جهان سوم از تمامی نقشه های توسعه یافتگی حذف شده اند یا حضورشان کمرنگ است. این مسئله در بحث توسعه سیاسی با عدم حضور زنان توانمند در عرصه مدیریت و سیاست حادتر به نظر می رسد که این مسئله به معنای فهم نادرست از ادبیات توسعه یافتگی است که با نگاهی ناقص تدوین شده است.
با وجود اینکه درصد زیادی از زنان کشورمان دارای تحصیلات عالیه دانشگاهی هستند و طبیعتا می توانند پتانسیل خوبی برای پیشبرد امور خرد و کلان توسعه باشند، اما متاسفانه خیلی کم فرصت مشارکت در امور سیاسی و تصمیم گیری های مهم در مدیریت کشور را دارند. طی سال های اخیر زنان اندکی در امور سیاست و قدرت حضور داشتند که عملکرد آنها نیز تا حدودی قابل قبول است اما برای قضاوت توانمندی زنان در عرصه مدیریت و رشد توسعه یافتگی سیاسی بایستی عرصه باز تر از گذشته باشد.
قطع به یقین حضور زنان در امور کلان کشور، شرایطی را فراهم می کند که نگاه تبعیض آمیز فعلی که گاهاً بحران های اجتماعی و روانی را در سطح اجتماع پدید می آورد کمرنگ شده و شرایط برای زیستی برابر و جامعه ای شاد فراهم می آورد.
متاسفانه سطح مشارکت سیاسی زنان در کشورمان بسیار پایین بوده و همین مسئله به تنهایی می تواند از عوامل اساسی شکل گیری بحران های ریز و درشتی بر علیه زنان باشد که با رشد رسانه های مجازی طی سال های اخیر از حالت پنهانی گذشته به صورت روتین همچون بحرانی ملی خود را نمایان ساخته است.
در پایان می توان عنوان کرد هر برنامه ای جهت توسعه یافتگی نیازمند حضور همه اقشار جامعه است و زنان به عنوان نیمی از شهروندان جامعه اگر نادیده گرفته شوند برنامه های توسعه یافتگی قبل آغاز محکوم به شکست است چرا که نادیده گرفتن بخشی از پتانسیل و نیروی در دنیای پیچیده و رقابتی امروزه با هر معیاری نگریسته شود امری ناپسند و غلط است. در بحث توسعه سیاسی نیز مشارکت زنان اگر در سطوح نازل انتخابات باشد نمی تواند شرایط را برای گذر به توسعه هموار کند. در صورتی می توان از توسعه سیاسی در جامعه ای سخن گفت که مبنای آن شایسته سالاری و تخصص گرایی باشد و ابتدا گذر از نگاه سنتی به مفهوم قدرت و سیاست شرایط حضور نیروهای توانا را فراهم کرد که این امر بدون حضور زنان توانا و شایسته شدنی نیست.
*دانشجوی دانشگاه کردستان
نظر شما