در دهه پنجاه سقف خانههای روستایی از چوب ساخته شده بود. در غیاب اندیشه کودکانهی ما، بزرگترها تصمیم گرفته بودند که مانند مردم شهر سقف خانههای خود را با تیر آهن تغییر دهند. این بود که یک روز تریلری تیرآهن در گوشه ای از روستای ما ریخته شد و همهی اهالی از زن و مرد برای به دست آوردن تیر آهن هجوم آوردند و هرکسی که توان بیشتری داشت مقدار بیشتری تیرآهن تصاحب کرد.
آن روزها همه از قپلا قری تیرآهن صحبت میکردند. اوّلین باری که ما واژه «قَپ» را فرا گرفتیم مربوط به زمانی بود که همسایگان درخواست قَپی چای یا گندم و برنج از همدیگر داشتند. قَپ به معنای مشت و مقداری بود و قپلا قری اصطلاحی برای هجوم دسته جمعی برای به دست آوردن چیزی. گاهی یک کامیون در گذرگاهی واژگون می شود که در این هنگام برخی از عابران فرصت طلب مقداری از بار آن را برای خود بر میدارند و میبرند.
امروزه برخی ازمردم و مسئولین ما همان مسافرانی هستند که کامیون واژگونی را در مسیر خود می بینند و دست به چپاول می زنند. یک روز قپلا قری برای برداشتن سکه است و روزهای بعد هم دلار و خودرو و تا جایی که شیر خشک و پوشاک بچّه هم مورد هجوم این عدّه قرار می گیرد. این دسته ی آزمند هر روز با واژگون شدن ماشین سیاست به قپلا قری متوسل میشوند.
جمّعیت کشور ایران مثل جمّعیت همان روستای ما دو دستهاند. دستهای که توانستند از قدرت خود استفاده کنند و ساختمان تاق و "بیم" (تیرآهن) بسازند و دستهای دیگر «بی دَسَلات» (ناتوان) که نتوانستند یک شاخه تیرآهن مالک شوند و خانههایشان را تغییر دهند. «قپلا قری» یک واژه نکوهیده و نکوهش شده است زیرا نابسامانی و ناهنجاری را به دنبال خواهد داشت. در هر جادّه ای مثل جادّه ی سیاست فرمان از دست یک راننده خارج میشود و این که هیچ وسیله ای واژگون نشود از محالات است امّا گربهها هم باید حیا کنند و پیش از به وجود آمدن جنبش گربه کٌشی به آن چه دست اندازی کردهاند،راضی باشند و فرمان به دستان هم بهتر است که چشم بسته رانندگی نکنند و مواظب نقاط حادثه خیز باشند، چون برخی از مردم دوست دارند به هر صورتی خانههای خود را تغییر دهند!
*فعال فرهنگی آبدانانی
نظر شما